داوود رحیمی
ملک مطیعی در "ولگرد " (مهدی رئیس فیروز 1331) شخصیت شوهر و پدر لاقیدی را بازی کرد که زن و بچه اش را برای عیاشی هایش از دست داد و در انتها مرگ را در آغوش گرفت. همین مضمون در دو فیلم "گرداب "(حسن خردمند 1332) و "غفلت"(علی کسمایی 1332 ) نیز بچشم میخورد و قمار اعتیاد، الکل و زن بهانه هایی شد تا او را در خود غرق کند. ترکیب این فیلمها در قالب اخلاق گرایانه اشان خاطر نشان میکرد که متجدد شدن با مفاهیم نو و دولتی گردابی بیش نیست و ارزشهای نوین شهری همان معیارهای طبقه متوسط، آرامشی به ارمغان نخواهد آورد. واکنش مرد نسبت به درگیریهای سیاسی، منفعلانه بود، مثل حضور نیروی نظامی در انتهای "ولگرد" که با گلوله ای او را هلاک میکردند. انفعالی که در جریان کودتای 28 مرداد عملکرد عینی میافت. قربانی شدن ناصر ملک مطیعی در فیلمهای نیمه دهه سی طعنه به قانونی میزد که نمیتوانست بین گناهکار و بیگناه تفاوتی قائل شود. ضمن اینکه خود این فیلمها در جوهره خود بیشترین توهین و گناه را در مورد نیمی از مردم یعنی زنان مرتکب میشدند و در کنار و بهمراه مواد مخدر و الکل و یا قمار زنان را هم قرار میداند برای نشاندادن انحرافات مردان.
*قیام پیشه وری: محصول: سازمان سینمایی اوریانتال نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: پرویز خطیبی، فیلمبردار: مهدی انوشفر، هنرپیشگان: عبدالله محمدی، محمد درستی، زری ودادیان، 35 میلیمتری، سیاه و سفید
مرتضی
احمدی در فیلم ماجرای زندگی
ژاله علو در فیلم عروس دجله
.......... در شماره
قبل خواندیم که مثل همیشه و همه جا زن، معیار سنجش آن سقوط که البته این بعدها هم ثابت
شد . فیلمهای دهه سی سینمای ایران به عنوان مبنایی برای دهه های بعد دو نمونه زن
سنتی و زن متجدد امروزی را محور کار خویش قرار دادند، دو نمونه ای که به مقابله هم
رفتند و رو در روی همدیگر قرار گرفتند و تماشاگر را به قضاوت و مقایسه فرا خواندند
و نشان دادند زن از دیدگاه تجدد طلبی رژیم و از دریچه سنت و مذهب چه قدر متفاوت
است ، ولی میدیدم و کاملاً مشخص بود که هر زنان سنتی و متجدد در یک مورد وجه مشترک
دارند، هر دوی آنها به یک نسبت مورد ستم
جنسیتی قرار می گیرند.
قوانین مدنی و حقوقی
دوره رژیم پهلوی، عرصه درگیری حکومت و بخشی از مذهبیون بود ، رضا شاه به رغم
دگرگونی بنیادینی که در قوانین مدنی ایجاد کرد، نتوانست قوانین مربوط به زن و
خانواده را از قوانین اسلامی جدا کند . قوانین نوین حکومت پهلوی بر مبنای قوانین
سکولاریزه فرانسوی نوشته شد و در اکثر موارد جامعیت داشت، ولی در کلیات و جزئیات مربوط به حقوق زن و مرد
در خانواده کماکان از قوانین اسلامی اقتباس میکرد . از تعداد 1335 بند قوانینی که
در سال 1310 به تصویب رسید، حدود یک صد بند به ازدواج، طلاق، ارث، حضانت، و
نگهداری بچه ها اختصاص داشت .
بسیاری از مضامین
فیلمهای دهه سی نیز حول زن و مسائل مربوط به آن شکل گرفت. شرایط نو، قوانین کهنه و
فرهنگ دیر پا، زن را به آزمون دشواری کشیدند. زن اگر خود را سنتی و قدیمی میخواند،
در حاشیه میماند، و اگر متجدد و امروزی بود، گاهی مورد تشویق قرار میگرفت و در
اکثر مواقع موارد مورد سوء استفاد ه های
جنسی قرار می گرفت. حضور آشکار و پنهان زن بدان حد بود که قرار بر این شد نخستین
ستاره واقعی سینمای دهه سی ایران یک زن باشد، بانو دلکش (عصمت باقرپور ). او که
پیش از ورود به سینما با پخش آوازهایش از رادیو معروف شده بود و در سال 1324 با
مهدی خالدی و علی زاهدی به هندوستان رفت و چند صفحه پر کرد. با بازی در
"شرمسار" (ساخته اسماعیل کوشان، (1329) به نقش دختر روستایی فریب خورده
ای به تهران آمد و خواننده معروفی شد .
در سینما هم جایگاه
ویژه ای یافت و از پرفروشترین فیلمهای دوران خودش بحساب میاید البته بعد از خواب
عجیب و طولانی اش . دلکش نخستین پدیده آن؛ صدای با صلابت و سرشار از تحکم او که
فاقد ظرافت زنانه بود . شخصیت متفاوتی برای
شنونده و تماشاگران ایرانی خلق کرد. دلکش در شرمسار شخصیت زن فریب خورده و سقوط
کرده را از صافی صدای مردانه اش عبور داد و شخصیت زنی با اراده و قوی خلق کرد که
هر مصیبتی حتی هتک حرمت را پشت سر میگذاشت. زنی که میتوانست بدون مرد هم زنده
بماند و به مدد اول اراده و توانایی هایش و بعد صدایش در قالب یک آواز خوان هزاران
نفر را محصور کند و روی پای خود بایستد. او تبلور شکستن معیارهای کهنه بود. نگاه
تردید آمیز جامعه به او در واکنش اداره رادیو نسبت به فیلم شرمسار بروز کرد. وزارت
پست و تلگراف و اداره تبلیغات، که رادیو بدان وابسته بود به دلیل آن خواننده رادیو
در شرمسار، زن فریب خورده ای معرفی شده بود، اعتراض کرد و از آن پس اجازه
فیلمبرداری در ایستگاه رادیو را نداد .
دلکش شخصیت نمونه ای
از زن ساخت و در دهه سی سینمای ایران این شخصیت را نیز جا انداخت و بقول امروزیها
تابو شکنی کرد. زنی که مجبور بود آهنین شود و گلیمش را یکه و تنها از آب بیرون
بکشد بدون کمک و تکیه بر مرد. ابتدا کسی دلشوره هایش را نفهمید و جامعه مرد سالار
در قالب پدران لاقید و یا شوهران خوشگذران و مردهای هوسباز او را زیر تازیانه
کشیدند ولی دلکش قهرمان فیلم شرمسار سرانجام همه را پشت سر گذاشت و مردان خوب و بد
اطرافش را مغلوب توانایی ها و قدرت زنانه اش کرد و قراردادها و قوانین سنتی رایج
را به هیچ گرفت و لزوم تغییر حقوقی و قوانین نوشته شده برای زن را گوشزد کرد و
تلویحاً از دل آه و ناله های متداول بیرون کشید. توفیق فراوان دلکش در سینما رسم
زنان خواننده را، زنان رقصنده را، در زیر مجموعه خود داشت را شکل داد . پس از او
یگانه شغل زنان در بسیاری از فیلمها خوانندگی و رقصندگی شد و پوران شاپوری یکی
دیگر از خوانندگان رادیو در سینما به شهرت دست یافت. در این ژانر زن کار میکرد و درآمد داشت و روی
پای خود می ایستاد.
ابزار کار او صدا یا
اندامش بود، ابزاری که شریعت استفاده از آنرا مجاز نمیدانست. ولی سیاستهای دولت
بدان پروبال میداد. بخشی از توفیق دلکش در سینما از کشاکش این آزادی و این محدودیت
حاصل شد. خوانندگی زن برای ترسیم سقوط او با معیارهای متداول کافی بنظر میرسید،
اما از سایر شخصیتها هم متمایز میساخت، دلکش در ادامه خط خود مادر (ساخته اسماعیل
کوشان 1330) را بازی کرد و بار دیگر صدایش به کمک او آمد و عنوان خوانند شهیر را
از آن خود کرد .
در افسونگر (اسماعیل
کوشان 1331) نیز محبوبش را از دست داد و به خوانندگی در کاباره ها روی آورد.
در دسیسه (علی
کسمایی 1333) دختر ساده لوح روستایی بود که پس از فریب خوردن توسط جوان عیاش شهری
به تهران رفت و خواننده پر آوازه ای شد. مایه رفتن از روستا به شهر در "عروس
فراری " (اسماعیل کوشان 1337) بار دیگر مورد سوءاستفاده قرار گرفت و بازهم در
کسوت زن روستایی به روز شده در تهران به لطف صدایش عنوان خواننده دلها را گرفت.
دلکش به عنوان خواننده زن که جایگاهی متفاوت و غیر سنتی را به زن ایرانی معرفی
میکرد و در عین حال یک مادر یا همسر (که آشناترین شخصیت زن ایرانی ) بود را داشت و
فصل جدالهای سیاسی و حقوقی دوران بود . تماشاگر سنتی او را بعنوان زنی سقوط کرده
با گذشته مبهم میشناخت و تماشاگر متجدد او را بعنوان زنی که توانست با استعداد
ذاتی اش به استقلال چنگ بزند، تحسین میکرد.
خواننده شدن او
معمولاً نتیجه خیانت مرد و یا ناپدید شدن همسرش بود . مرد زمانی و دوباره او را پیدا
میکرد که زن آسیب پذیر دیروز، زن مستقل و توانای امروز شده بود. مقوله رستگاری زن
سقوط کرده بعنوان توجیه و پذیرش دگرگونی های اجتماعی، در فیلمهای سینمایی ایران
تکرار شد.
تماشاگران ایرانی به تماشای فرشته سقوط کرده ای
که در محیط های غیر سنتی آلوده به گناه ( کافه ها و کاباره ها ) روزگار میگذراند و
دوام میاورد، خو میگرفت. تماشاگر دلکش را تحسین کرد. او معصوم و سخت جان بود، و آواز
خوانی اش اهمیت ثانویه داشت. فداکاری و از جان گذشتگی اش، تماشاگر زن ایرانی را به
هم ذات پنداری فرا میخواند و مهم نبود محبوبش او را درک نمیکرد، او میتوانست از
بچه یا پدر و مادرش نگهداری کند، ضمن آن که دشواریها مانع نمیشد او از حرفه اش،
خوانندگی باز بماند. زنان لاقید و ناپاک قصه یک بیک کنار میرفتند و دلکش دوام آورد
و در انتها به آرامش میرسید.
تکیه به خانواده
دستخوش تندباد حوادث شده ، بازتاب احساسات بی اعتمادی به جامعه ای هم بود که هرگز
به پایداری سیاسی و اجتماعی نمیرسید. خانواده در اکثر ملودرامهای ایرانی واحد کوچک
و آسیب پذیری بود که رخدادهای جامعه آنرا به مرز فروپاشی میرساند و موجودیتش فقط
به مدد فداکاری افراد خانواده برقرار میماند. شخصیت مادر رنجدیده و تنها از همین
دوران پا به سینمای ایران گذاشت. زن خوب مادری بود که در غیاب پدر و یا مرد بچه ها
را بدندان میگرفت و جاده دشواریها را طی میکرد. توفیق شخصیت "مادر "
سینمای دهه سی ایران مصادف با حضور ملی گرهایی در عرصه سیاست روز بود که به "
مام وطن " میبالیدند و دل بستن به او را یگانه راه آزادی میدانستند.
ملی گراها تمایلی
برای نزدیکی به سینما نشان ندادند و دولت شان پایدار نماند تا مفهوم سینمای ملی را،
اگر به چنین سینمایی اعتقاد داشتند تبیین کنند. اما بعدها سینمای ایران را به ندرت
بدون حضور شخصیت مادر تعریف کردیم، اسماعیل کوشان در زمینه ساختن ملودرام های خانوادگی
نیز نقش کلیدی بازی کرد. او در سال 1327 با تهیه "طوفان زندگی " به
کارگردانی علی دریا بیگی برای اولین بار پای روابط عاشقانه به سنت غربی را که نشان
از تمایلات عمومی هم داشت به سینمای ایران کشاند.
هشت فیلمی که او طی
سالهای 1327 تا 1331 در فاصله "طوفان زندگی " و "افسونگر"
ساخت و تهیه کرد، به رغم شکست تجاری، برخی از آنها ترکیب ملودرامهای خانوادگی
سالهای آتی ایران را شکل داد.
حسادت به مال و
ناموس دیگران، نفرت از نزدیکان و هوسهای زودگذر، جملگی نشان از بحرانی اخلاقی بود
که سینمای ایران آن را دستمایه ابدی خویش خواند.
قصه " طوفان
زندگی " بعنوان یکی از اولین فیلمهای سینمای ایران پس از رکورد طولانی اش
چهار چوبهای اصلی قصه های بعدی را عرضه کرد، دختر و پسر جوانی در شب نشینی انجمن
موسیقی بهم دل می بستند ولی پدر دختر تاجر نوکیسه ای بود که با ازدواج آنها موافقت
نمیکرد و آندو باید برای رسیدن بیکدیگر کوهی از دشواریها را پشت سر میگذاشتند. اما
" شرمسار" قدم بلندتر را برداشت. و در آن دختر روستایی که نامزد داشت
مورد تجاوز مرد شهری قرار گرفت، برای فرار از رسوایی به شهر گریخت و زندگی نوینی
را آغاز کرد. با درام ناشی از دوگانگی شهر و روستا و تقابل بد و خوب ناشی از آن،
شرمسار فرمولی جذاب برای سینمای ایران ساخت.
با این فیلم مقوله
"تجاوز " به زن و "هتک حرمت" از او وارد سینمای ایران شد. تماشاگران
پس از شرمسار به شخصیت زن زیبایی که مورد تجاوز قرار میگرفت و میبایست طی مسیر
دشواری عشق واقعی را به چنگ آورد و یا سرانجام شاهد مجازات مرد متجاوز باشد خو
گرفتند. شخصیت مرد متجاوز، برآمده از تفکر مردسالارانه، سنتی بازتابی از تمایلات
دیگر آزار داشت و تلویحاً خروج زن از چهارچوب خانه را با حمله فیزیکی اش زیر سئوال
میبرد. زن تاوان آزادی در قالب آزادی جنسی را نه به شکل تفریح یا لذت بلکه به صورت
تنبیه روحی و جسمی میپرداخت.
تماشاگر میتوانست
استقلال اعطایی به زن روی پرده را نشانی از سیاست های جاری در ایران قلمداد کند .
آزادی نوید داده شده به زن، برای او روی پرده شکنجه فیزیکی و سرشکستگی به ارمغان
میاورد. تماشاگر فیلمهای ایرانی به تدریج به شنیدن فریاد ""کمک ، کمک
"" از زبان زن روی پرده که در چنگ مرد متجاوزی تقُلا میکرد، خو گرفت.
حضور زن سهل و آسان مترادف با شهوت گرایی مرد، آنتی تز روابط عاشقانه و رمانتیک شد.
بسیاری از زنان سینمای دهه سی از چنگ مردها گریختند. از آنها طلب کمک کردند، و
گاهی مجبور شدند خود را به کسوت مردانه در آورند. دلکش در "ظلم بلا "
(اثر سیامک یاسمی 1336 ) کت و شلوار مردانه به تن کرد و به یُمن صدای کلفت و
مردانه اش، جاهل تمام عیاری شد. تصادفی نبود که همان سال علی تابش، کمدین سینمای
ایران، در "مادمازل خاله" امین امینی لباس زنانه پوشید و در قالب یک زن
به عشوه گری و ناز کردن پرداخت. جا به جایی زن و مرد با تغییر لباس و هم ذات پنداری
در مقام جنس مخالف با سنت شکنی های مرسوم دوران هم ساز بود، بنظر میرسید عملاً
فاصله ای بین زن و مرد وجود ندارد.
در جامعه سنتی مثل
ایران که جنسیت پایه بسیاری از قواعد، قوانین و سنتهای کهنه بود، فیلمهای مبتنی بر
پوشیدن لباس جنس مخالف و قرار گرفتن در موقعیت او با تخیل تماشاگر در فروریختن
قواعد انعطاف ناپذیر در باب جنسیت، کلنجار میرفت. این نوع آثار سینمای ایران زمینه
مناسبی برای مطالعه در باب سلیقه عام و درک شخصی از فاصله گذاری بین زن و مرد بود.
فیلمهایی که از یک سو همه حصارهای اخلاقی جدیدی فرا میخواندند، این همان دل مشغولی
دیرپا بود که با نوعی لذت ممنوعه گره میخورد. مخدوش کردن جنسیت با پوشیدن لباس یا
روشهای دیگر مثل گذاشتن سبیل یا آرایش چهره که در شکل ظاهری اش فاصله زن و مرد را
نادیده میگرفت.
ستارگان زن سینمای
دهه سی شامل دلکش، پوران، ویدا قهرمانی، فخری خوروش، شهین، ژاله، علو و روفیا،
شخصیتهای سینمایی خود را آسان پیدا کردن و ظاهر و حرکاتشان پر آب و تاب تر از
مردان مقابل شان بود.
آنها بیشتر و عمیقتر در بطن مجادلات سیاسی اجتماعی عصر خود
قرار داشتند. قهرمانان آکشن سینمای ایران مثل ایلوش خوشابه و کمدین هایی از نوع
اصغر تفکری در دنیای خویش غوطه میخوردند، ولی اکثر فیلمهای پر فروش، ملودرامهایی
بودند که در مرکز وقایع شان زن خودنمایی میکرد. دهه سی یگانه دهه سینمای ایران بود
که عکس و اخبار بازیگران زن همپای مردان به چاپ رسید و زینت بخش مطبوعات شد. امروز
هم که به تصاویر زنان دهه سی سینمای ایران نگاه میکنیم، آشنا بنظر میرسند. آنها را
میشناسیم مثل عکسهای قدیمی درون آلبومها که نشان های کلیدی شان محو نشده است.
فیلمهای بجا مانده از دهه سی طعم دیگری دارند و ورای قابهای سینمایی رفته اند .
آنها پلی بین گذشته و آینده اند.
در سینمای ایران در
دهه سی دو بازیگر مرد با قرار گرفتن در دو شخصیت متفاوت ، با دو روش مختلف و دو
سرنوشت دور از هم به شهرت دست یافتند . ناصر ملک مطیعی و مجید محسنی. هر دو شخصیت
بازتابنده مسائل اجتماعی سیاسی دهه سی به سیاق خویش بودند.
ملک مطیعی نقش جوان
شهری را بازی کرد که قربانی مظاهر نو میشد، مجید محسنی به هیبت مرد بی غل و غشی در
آمد که بر همان مظاهر مقاومت میکرد. ملک مطیعی شخصیت مرد کلافه شده و افسرده
امروزی ایران را بر پرده برد ، حکایت جوانی که به بازی گرفته شد و زمان مناسب برای
حفظ سعادت را از دست داد و مجبور بود به ضعفهایش اعتراف کند. او یادآور مردم ایران
در روزهای پیش و پس از کودتای بیست و هشت مرداد هم بود، که به بازی گرفته شدند و
بعدها به ضعفشان اعتراف کردند.
هیچکدام از مردان
امروزی و شهری سالهای اولیه سینمای دهه سی صلابت قهرمان گونه نیافتند و اکثر فیلمهایشان
به خیانت و جنایت و بیخبری سپری شد. اکثر آنها را با لباس بسیار مرتب و آراسته
امروزی بیاد میاوریم که در عکس با نگرانی به نقطه ای خیره شده اند. مردانی مثل
هوشنگ سارنگ، احمد قدکچیان، علی محزون، محسن مهدوی، هوشنگ بهشتی، و آرمان و ناصر
ملک مطیعی، شاخص مردان شهری دهه سی بود، کسی که نتوانست خانواده اش را حفظ کند و
در جایگاه اجتماعی اش به تعادلی دست یابد، او نماینده سقوط یک جریان بوده و
انفعالش مقابل خانواده و حوادث دیگر نشانی از انفعال مردم داشت. او ترکیبی از مرد
امروزی را ارائه داد که شکست در بطن آن موج میزد. بهمین دلیل این شخصیتها را با
سیمای نگران و مضطرب شان را به یاد میاوریم.
ملک مطیعی در "ولگرد " (مهدی رئیس فیروز 1331) شخصیت شوهر و پدر لاقیدی را بازی کرد که زن و بچه اش را برای عیاشی هایش از دست داد و در انتها مرگ را در آغوش گرفت. همین مضمون در دو فیلم "گرداب "(حسن خردمند 1332) و "غفلت"(علی کسمایی 1332 ) نیز بچشم میخورد و قمار اعتیاد، الکل و زن بهانه هایی شد تا او را در خود غرق کند. ترکیب این فیلمها در قالب اخلاق گرایانه اشان خاطر نشان میکرد که متجدد شدن با مفاهیم نو و دولتی گردابی بیش نیست و ارزشهای نوین شهری همان معیارهای طبقه متوسط، آرامشی به ارمغان نخواهد آورد. واکنش مرد نسبت به درگیریهای سیاسی، منفعلانه بود، مثل حضور نیروی نظامی در انتهای "ولگرد" که با گلوله ای او را هلاک میکردند. انفعالی که در جریان کودتای 28 مرداد عملکرد عینی میافت. قربانی شدن ناصر ملک مطیعی در فیلمهای نیمه دهه سی طعنه به قانونی میزد که نمیتوانست بین گناهکار و بیگناه تفاوتی قائل شود. ضمن اینکه خود این فیلمها در جوهره خود بیشترین توهین و گناه را در مورد نیمی از مردم یعنی زنان مرتکب میشدند و در کنار و بهمراه مواد مخدر و الکل و یا قمار زنان را هم قرار میداند برای نشاندادن انحرافات مردان.
ناصر ملک مطیعی در
دو فیلم "متهم " (شاپور یاسمی 1335) و هفده روز اعدام (هوشنگ کاووسی
1336) متهم به قتل نزدیکانش شد و مأموران قانون دلایل او را برای بی گناهی اش
نپذیرفتند. تلاش او برای اثبات حقیقت، آزمون عدالت بر باد رفته و قانون مخدوش بود،
دورانی که دکتر محمد مصدق پس از محاکمه پر سر و صدایی محکوم شده بود و در تبعید
بسر میبرد.
مجید محسنی نقطه
مقابل ناصر ملک مطیعی، جوانی سنتی بود که با سلاح صداقت و راستی برابر تبهکاران می
ایستاد و هرگز به تباهی های شهر آلوده نشد. در دو فیلمی که او در نیمه دهه سی
کارگردانی و بازی کرد "خواب و خیال " و " زندگی شیرین است " (1335)
افسانه شکست ناپذیری مرد ساده را به مدد معصومیت دسترسی ناپذیری قوم بخشید. مردی
که دست دغل کاران شهری را در خواب و خیال رو کرد و در اوج ثروت و شهرت زندگی شیرین
است یک چشمش را به مردی هدیه کرد.
قهرمانی از نوع از
نو مجید محسنی با فداکاری یک سویه اش پرده از شرایط نابسامان اطرافش بر میداشت.
اما در معصومیت مفرط او، معصومیت مرد
بزرگی که هنوز مثل بچه هاست هم انفعال غلیظی موج میزد. او نیز تماشاگر را به صبر
فرا میخواند. ملک مطیعی و محسنی دو روی سکه ای بودند که یک سویش فرد را مقصر
سرنوشت سیاهش قلمداد میکرد، و سوی دیگرش او را به صبر و آرامش فرا میخواند.
شخصیت آنها با
یکدیگر فرق داشت، شیوه زندگی شان شباهتی با هم پیدا نمیکرد و سر نوشت شان نیز در
انتهای فیلمها بصورت متفاوتی رقم میخورد ولی هر دو تماشاگر را با قدرت و ضعف فردی
درگیر کردند و تا حد بسیاری از حقایق جامعه فاصله گرفتند. فیلمهای ناصر ملک مطیعی
و مجید محسنی در دهه بعد جدایی گزینی آن نقش و این جامعه را روشنتر میساخت.
هر چند خلاصه نویسی
کردم و توانستم بدینطریق و وسیله از ابتدا تا به آخر دهه سی و از زوایای مختلف
سینمای ایران و مسائل سیاسی و اجتماعی آن بنویسم و امیدوار بودم و هستم که
خوانندگان این مطالب و علاقمندان به تاریخ سینمای ایران مطالب و یا نقدهای خودشان
را ارسال کنند تا کمکی باشد برای کاملتر و بهتر نوشتن تاریخ سینمای ایران و همچنان
هم منتظر دریافت میباشم.
بعد از معرفی و گلچینی
از ساخته های دهه سی در این شماره پرونده دهه سی را می بندیم و از شماره آینده
میپردازم به سینمای ایران در دهه 48 که البته تا 1348که این 8 سال را آرامش قبل از
طوفان نامگذاری کرده ام زیرا که از سال 48 سینما دولتی رقیبی بنام سینمای مردمی و
غیر دولتی پیدا کرد و همین پیدایش جنگی را براه انداخت در سینما که من آن را طوفان
سینمای ایران نام نهاده ام .
رسم بر این بود که
در پایان هر بخش لیست فیلمهای ساخته و اکران شده در سالهای مختلف دهه 30 را
خدمتتان تقدیم کنیم و تا سال 1333 هم مرتب پی آمدیم. همانطور که مشاهده میکنید دهه
سی بپایان رسید و 7 سال از اکران شدن فیلمها در این دهه مانده و من فکر کردم یکی
دوسال را در اینجا معرفی کنم و 5 ساله مانده را مستقل در شماره بعد بهمراه نظراتی
که تا کنون ازخوانندگان عزیز دریافت شده را درج نمایم و بعد از آن وارد شوم به دهه
متفاوت سینمای ایران در دهه چهل.
1333 :
بوالهوس : محصول
استودیو کاخ، کارگردان: نروآل گیلانی و خسروی، فیلمنامه: نروآل گیلانی، فیلمبردار:
مهدی انوشقر، هنرپیشگان: هوشنگ امیر فضلی، علی تابش، احمد قدکچیان، مهری عقیلی،
مهری ودادیان، 35 میلیمتری، سیاه و سفید.
جوانی که با گروهی
از قاچاقچیان جواهرات و سنگهای قیمتی کار میکند. مورد سوء ظن پلیس قرار میگیرد.
کارگاهی به تعقیب جوان می پردازد ولی هربار حادثه ای مانع از کشف حقیقت میشود. سر
انجام کارگاه به کمک وی باند قاچاقچیان را گرفتار میکند.
*تقدیر چنین بود:
محصول: استودیو کاوه، کارگردان و فیلمنامه نویس: نروآل گیلانی، تهیه کنندگان:
نروال گیلانی، عباس همایون و یدالله ظریفیان، فیلمبردار: عباس همایون، هنرپیشگان:
مهین دیهیم، احمد قدکچیان، مهری ودادیان و ملکه رنجبر. 16 میلیمتری، سیاه و سفید.
یک فیلم احساسی و
شبیه یا کپی از فیلمهای معمول هندی
*شبهای معبد: محصول:
هنر فیلم، کارگردان: ناصر کوره چیان، تهیه کننده و فیلمبردار: مهدی بشارنیان،
هنرپیشگان: ناصر کوره چیان، مینا، عبدی، علی کمیلی، ملکه رنجبر، 16 میلیمتری، سیاه
و سفید
*قیام پیشه وری: محصول: سازمان سینمایی اوریانتال نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: پرویز خطیبی، فیلمبردار: مهدی انوشفر، هنرپیشگان: عبدالله محمدی، محمد درستی، زری ودادیان، 35 میلیمتری، سیاه و سفید
داستان نگاهی
طنزآلود است به ماجرای قیام پیشه وری در آذربایجان و برخوردهای "زلفعلی
گاریچی " و غلام یحیی که با ورود ارتش و سرکوب کردن یاغیان ماجرا خاتمه میابد.
*برباد رفته: محصول
استودیو طالع، نویسنده و کارگران: سرژ آزاریان، تهیه کننده: تقوی، فیلمبردار:
واهاک، هنرپیشگان: سارنگ، صبوحی، شهپر، پردیس، پروین. 16 میلیمتری
*دسیسه: محصول:
استودیو پارس فیلم، نویسنده وکارگردان: علی کسمایی، تهیه کننده: اسماعیل کوشان،
فیلمبردار: عنایت الله فمین، هنرپیشگان: دلکش، عبدالله بقائی، فریدون قوانلو، 35
میلیمتری سیاه و سفید
توضیح کامل این فیلم
را در سطور بالا ذکر کرده ام
*دختری از شیراز: محصول
دیانا فیلم، فیلمنامه و کارگردان: ساموئل
خاچکیان، تهیه کننده: ساناسار خاچاطوریان، فیلمبردار: بوریس مانایوف، هنرپیشگان:
فرج پناهی، مهین، آرمان، ایرج دوستدار، مهری عقیلی، 35 میلیمتری
افشار به منظور
تحریک حس حسادت دختر مورد علاقه اش منیر، با عایشه ازدواج میکند. بزودی افشار نظر
منیر را جلب مینماید و عایشه را که از او صاحب فرزندی شده را رها میسازد. عایشه
کارش به فحشا میکشد. جوانی با او آشنا میشود و از آن زندگی نکبت بار نجاتش میدهد.
چندی بعد افشار به قتل میرسد و عایشه به اتهام قتل دستگیر میشود. ولی بزودی حقیقت
روشن میشود و منیر به قتل افشار اعتراف میکند. عایشه با جوان مورد علاقه اش زندگی
تازه ای را شروع میکند.
*چهار راه حوادث:
محصول استودیو دیانا فیلم، فیلمنامه نویس و کارگردان ساموئل خاچکیان، فیلمبردار ژرژ
ایجنسکی ، واهاک وارطانیان، هنرپیشگان: ناصر ملک مطیعی، آرمان، ویدا قهرمانی،
سپهرنیا، ویگن، زندی و مینا
فرید بعد از اینکه
دختر محبوبش جوان پولداری را به همسری بر میگزیند برای بدست آوردن پول بیشتر وارد
دار و دسته سلیم و همکارانش شده و کارش به سرقت میکشد. اما در جریان یکی از
دزدیهایش پلیس سر میرسد و او ضمن فرار با دختری بنام هما برخورد میکند و هم اوست
که فرید را بار دیگر به زندگی امیدوار کرده و به راه درست میکشاند.
*همسر مزاحم: دیانا
فیلم، نویسنده و کارگردان سرژ آزاریان، حسن خردمند، تهیه کننده : ساناسار خاچاطوریان،
فیلمبردار: بوریس مانایوف، واهاک، هنرپیشگان: صادق بهرامی، پرخیده، 35 میلیمتری،
سیاه و سفید
مرد هوسرانی که
دائماً در پی شکار زن ها است، در حالیکه آخرین شکارش را بچنگ آورده به دام همسر
هوشیار میافتد و به شدت تنبیه میشود.
*راهزن: محصول
استودیو پارس فیلم، فیلمنامه نویس و کارگردان: سیامک یاسمی، تهیه کننده: اسماعیل
کوشان، فیلمبردارعنایت الله فمین، هنرپیشگان: محمد عیل زرندی، آرین، زندی، شهره،
سیامک یاسمی ، 35 میلیمتری، سیاه وسفید
احمد جوانی کولی
مورد تنفر یکی از قبایل کرد است، و از طرف آنها متهم به دزدی میشود، احمد به ناچار
فرار میکند و طی حوادثی به کسوت دزدان در میاید. احمد شیفته دختر یکی از خوانین
کرد بنام گلنار است و سرانجام پس از مبارزاتی او را بدست میاورد.
*کینه: محصول سازمان
سینمایی اوریانتال، کارگردان و فیلمنامه نویس: پرویز خطیبی، تهیه کننده: پرویز
خطیبی، مشیری، فیلمبردار: مهدی انوشفر. هنرپیشگان: هوشنگ بهشتی، زری ودادیان،
عبدالله محمدی، و اکبر مشکین، 16 میلیمتری، سیاه وسفید
زن و شوهری جوان
بخاطر اختلافات شدیدی که دارند از هم جدا میشوند و تنها فرزندشان نیز خانه را ترک
میکند. زن برای دیدار فرزندش به خانه شوهر میرود ولی او را نمی یابد. از آن پس
تمامی وقتش را صرف جستجوی فرزند گمشده اش میکند. کودک را پیرمردی پیدا کرده و
نگهداری از او را به عهده میگیرد و پس از یک سلسله ماجرا سرانجام مادر فرزندش را
میابد.
*محکوم به ازدواج:
محصول سازمان سینمایی اوریانتال. نویسنده و تهیه کننده و کارگردان: پرویز خطیبی.
فیلمبردار: مهدی انوشفر. هنرپیشگان: هایده، قره داغی، عبدالله محمدی، زری ودادیان،
و پرخیده. 16 میلیمتری، سیاه و سفید
زن که همسرش ناراضی
است برای تحریک حسادتش با مردی آشنا شده و با او قرار ازدواجی مصلحتی میگذارد، و
متدرجاً شیفته مرد میگردد و بالاخره پس از ماجراهایی کارش به ازدواج با عاشق تازه
میکشد.
*آغا محمد خان:
محصول استودیو پارس فیلم. کارگردان و فیلمنامه نویس: نصرت الله محتشم. تهیه کننده:
دکتر اسماعیل کوشان. فیلمبردار: عنایت الله فمین. هنرپیشگان: نصرت الله محتشم،
ژاله، متین، صادق بهرامی، و بقائی. 35 میلیمتری ، سیاه وسفید
فیلم داستان زندگی
آغا محمد خان قاجار پیش ازبه سلطنت رسیدن تا کشته شدن وی بدست یک گرجی است. در طول
داستان گوشه هایی از ماجراهای زندگی این شاه قاجار از جمله برخوردش با سهراب که
عاشق یکی از شاهزاده های قاجار است نشان داده میشود.
*سرنوشت درب را
میکوبد: محصول استودیو جهان نما، فیلمنامه نویس و کارگردان حسن شیروانی. تهیه
کننده و فیلمبردار: جمشید بختیار. هنرپیشگان: هوشنگ بهشتی، مهین دیهیم، ضیاء، مینا
و منیره تسلیمی. 35 میلیمتری، سیاه و سفید.
مهندسی
كه خانوادهی كوچك و خوشبختی دارد به سفر میرود. مرد بد طينتی كه چشم طمع به
«فروغ» همسر مهندس دارد، در غياب شوهر زن را فريب میدهد و چنين وانمود مي كند كه
فروغ با او رابطه دارد. مهندس در بازگشت به خانه پس از اطلاع از اين موضوع همسرش
از از خود میراند و خود افسرده، تنها و بیهدف زندگيش را دنبال میكند. پس از يك
سلسله حوادث سرانجام حقيقت آشكار شده، مرد بدطينت به سزای اعمالش میرسد و خانواده
يكبار ديگر شكل میگيرد.
*ماجرای
زندگی: استودیو دیانا فیلم. کارگردان: نصرت الله محتشم، تهیه کننده: خالدی، زاهدی.
فیلمنامه: عطاالله زاهدی . فیلمبردار: بوریس ماتایوف، ژرز لیچنسکی. هنرپیشگان:
ژاله، علی محزون، فرح پناهی و مرتضی احمدی. 35 میلیمتری، سیاه و سفید
"صنايع
ديوان" دختري به نام "لي لي" و برادرزاده اي به نام "زري"
دارد. لي لي فريب جواني به نام "فريدون" را مي خورد و اين براي پدرش يك
فاجعه است. زري در يك تصادف اتومبيل مجروح مي شود و در اين حادثه "حميد"
كه آهنگساز است به او كمك مي كند و بعد به گمان اين كه او دختر صانع ديوان است به
خواستگاريش مي رود و صانع ديوان نيز از فرصت استفاده كرده و لي لي را به عقد او
درمي آورد. حميد به حقيقت پي مي برد با اين حال سعي مي كند زندگي را با لي لي
ادامه دهد و زري را فراموش كند. بعد از مدتي لي لي باز هم نزد فريدون مي رود و به
رابطه اش با او ادامه مي دهد و حميد كه نمي تواند از اين واقعه بي تفاوت بگذرد
فاجعه اي به بار مي آورد.


*عروس
دجله: محصول ری فیلم. کارگردان: نصرت الله محتشم. تهیه کننده و نویسنده محمد شب
پره (اقتباس از نمایشنامه ای با همین نام از خودش ). فیلمبردار: عنایت فمین، ایرج
فره وشی، موزیک متن: مرتضی حنانه. هنرپیشگان: ژاله، رخشانی، مورین، پرخیده، منین،
خواجوی، قدکچیان، پروانه مصدق، امیر شروان. 35 میلیمتری، سیاه و سفید.
بموقع
خودش و در اواسط دهه 40 در این رابطه بسیار و بطور کامل و مستند توضیح خواهم داد
که مبتکر موزیک متن در فیلمها به قیصر و اسفندیار منفرد زاده مربوط نمیشود و حد
اقل 15 سال قبل از این مرتضی حنانه و برای همین فیلم موزیک متن ساخت و بعد از آنهم
و تا قبل از قیصر برای چند فیلم دیگر موزیک نوشت و بنا به اسناد موجود حنانه مبتکر
و اولین کسی است که در سینمای ایران برای فیلمها موزیک متن نوشت و ساخت و زمانی که
او اینکار را شروع کرد اسفندیار منفرد زاده محصل دبستانی بیش نبودند.
موضوع
عروس دجله: جعفر برمکی صدراعظم حکومت هارون الرشید و عباسه خواهر هارون الرشید
یکدیگر را دوست دارند، آنها پنهانی با یکدیگر ازدواج میکنند، زبیده همسر هارون الرشید
از این امر اطلاع حاصل کرده و سبب مرگ جعفر برمکی میشود.
*شاهین
طوس: محصول استودیو پارس فیلم. کارگردان: حسین دانشور. تهیه کننده: اسماعیل کوشان،
فیلمنامه: کریم فکور، شمیم. فیلمبردار: عنایت الله فمین. هنرپیشگان: حسین دانشور،
آرین، کورش کوشان، الی واترمن، جمشید مهرداد ، اکبر اخوت، 35 میلیمتری، سیاه و
سفید.
شاهین
که از جور و ستم عمال خلیفه نسبت به هم میهنانش به تنگ آمده است از طرف طاهر
ذوالیمینین که طرفدار مأمون است مأمور میشود تا به بغداد رفته و در آنجا با یاری
ایرانیان به مبارزه با خلیفه بپردازد. در همین زمان شاهین مطلع میشود عمال خلیفه
یکی از دهکده های ایران را که دختر عمو و نامزدش شهرزاد و برادرش بهزاد در آنجا
بسر میبرند آتش زده و آن دو را به دربار خلیفه به اسارت برده اند، شاهین عازم
بغداد شده و پس از مبارزاتی آن دو را آزاد میکند.
*نقلعلی:
محصول استودیو ارتش. نویسنده، تهیه کننده، و کارگردان و فیلمبردار: گل سرخی.
هنرپیشگان: تفکری، آریان، عباس مصدق، و عباس تفکری. 16 میلیمتری، سیاه و سفید
نقلعلی
بخاطر اختلافی که با نامزدش پیدا کرده داوطلب خدمت وظیفه میشود و وقتی دختر به
سراغش میرود تا او را از تصمیمش منصرف کند دیگر کار را از کار گذشته و نقلعلی سرباز
شده است. نقلعلی که روستایی دست و پا چلفتی است با ندانم کاریهایش همه چیز را بهم
میریزد و حوادث خنده آوری بوجود میاورد. وقتی زمان سربازیش پایان میگیرد بصورت
جوانی منظم و جدی درآمده، همان طور که دلخواه نامزدش بوده است.
*میلیونر:
محصول استودیو عصر طلایی. کارگردان: امین امینی. تهیه کننده عزیزالله کروانی.
فیلمنامه: معزالدیوان فکری. فیلمبردار: مهندس بدیع. هنرپیشگان: تفکری، هامازاسب،
یاسمین، و رضا کریمی. 35 میلیمتری، سیاه و سفید
زردوست
میلیونر طماعی است که برای خارج کردن مقداری جواهر بصورت قاچاق، ورزشکاری بنام
منوچهر را استخدام میکند و به اتفاق او و نامزدش مهری بعنوان شکارچی از راه جنگل
به راه میافتد، پس از یک سلسله حوادث سرانجام او و همراهانش توسط پلیس دستگیر
میشوند. در واقع باغبان زردوست که از نقشه وی اطلاع پیدا کرده، موضوع را به پلیس
خبر داده است.
و در
اینجا این شماره همراه با دهه سی به پایان رسید و در شماره بعد فقط میپردازم به
لیست فیلمهای ساخته و اکران شده در دهه سی و از دو شماره آینده وارد دهه 40 میشویم
که این بحث را حساس و مهم میکند، یعنی دهه طوفانی در سینمای ایران و سعی میکنیم
بموازات دهه 40 به بخشی مهم از روند سینمای جهان هم بپردازیم زیرا که در این دهه
اوج سینمای جهان نیز محسوب میشود