استخدام کارگران ساعتی - شرکت قطار
نوشته فرانسس تولوسکورپی
ترجمه
: ابی یگانه
ما که به عنوان مهمان دار در داخل واگن قطار کار میکردیم همیشه تعداد ما برای کارهای موجود نبود و همگی کاملا فشار بیشتر کار را لمس میکردیم.
ما که به عنوان مهمان دار در داخل واگن قطار کار میکردیم همیشه تعداد ما برای کارهای موجود نبود و همگی کاملا فشار بیشتر کار را لمس میکردیم.
اما یک صبح یک آگهی در مترو
دیدیم که در آن کارفرما نیروی کار جدید برای استخدام فرا خوانده بود.
طرح آگهی را از سریال
تلویزیونی آیدل برداشته بودند. من وقتی خودم به کار فرا خوانده شده بودم، اول
مصاحبه شدم، بعد استخدام و بعد شش هفته دوره آموزش کار با حقوق، دریافت لباس کار
شروع به کارکردم.
ما یک تحقیقاتی در باره
کارهای جدید که آگهی کرده بودند، انجام دادیم و معلوم شد افرادی که از طریق استماع
انتخاب خواهند شد دوره کوتاهتری برای آموزش خواهند داشت.(۳ هفته) و آن هم بدون دریافت حقوق و لباس کاررا
باید خودشان میخریدند و تازه کار بصورت استخدامی
کامل نبود، بلکه کار ساعتی بود.
کارفرما سعی میکرد که مسئله
آموزش کار را بصورت سخاوتمندانه جلوه دهد. در صورتی که این دورههای آموزش کار فقط برای کارهای عادی بود و ارزش دیگری در
بازار کار نداشت. فقط به درد شرکت قطار میخورد. چون که آنها نمیتوانند کارگران را
بدون کارآموزی راهی واگنهای قطار کنند.
همه اینها کاملاً عجیب و غریب
بود، اما ما فهمیدیم با توجه به بیکاریهای موجود قطعاً باز مردم یا افرادی بدنبال
این کارها خواهند آمد. ما در مورد آن در هیئت مدیره بخش (سکو) که سازماندهی حدوداً
۲۲۰ نماینده کارگری در
استکهلم رو بعهده دارد، صحبت کردیم.
ما تصمیم گرفتیم این موضوع را
در جلسه اعضا مطرح کنیم، از آنجایی که ما بصورت پراکنده کار
میکنیم، برنامه های مهم بهتر است قبل از شروع جلسه برنامه ریزی شوند.
این یک مزایائ خوبی برای اعضا میباشد که میتوانند جلسات بشتری داشته
باشند و موضوعات مطرح شده در جلسه را حتی به کسانی که نتوانسته اند شرکت کنند به
صورت کتبی مطلع کنیم. به عبارت دیگر
سازماندهی همراه با دموکراسی برای اعضا.
ما در ابتدا جلسات اعضا بصورت امتحانی با رایهای
مشورتی شروع به کار کردیم، اما الان میتوانیم رایهای نهایی بگیریم.
در جلسه اعضا بعد از بحث و گفتگوی فراوان جمعی، تصمیم
گرفته شد که مهم است که متقاضیان کار از ابتدا نظرما همکاران خود را در مورد
شرایط جدید کاری بدانند، اینکه ما با آنها هستیم و پشت آنها خواهیم بود.
ما بیرون محل مصاحبه کار،
ایستادیم و اطلاعیه پخش میکردیم و با متقاضیان کار صحبت میکردیم. ماه نوامبر
بود و سرد، و عضوهایی که بیرون بودند و کار میکردند طبعاً نمیتوانستند به
جلسه بیایند، فقط آنهایی میتوانستند شرکت کنند که وقت آزاد داشتند. در جلسه جمع
قابل توجهی شرکت نمود، و از این که این یک امر جدی و مهمی بود در اعضا دیده میشد،
حتی آنهایی که نتوانسته بودند در این حرکت شرکت کنند در مورد آن بحث و گفتگو
میکردند، همگی خود را درگیر این مسئله کرده بودند. مدیران از اینکه ما آنجا
ایستاده بودیم خوشحال نبودند، دلشان میخواست یا که ما از آنجا برویم یا اینکه
وارد محل مصاحبه شویم و بخشی از روند استخدامی و به آنها کمک کنیم.
ما سعی میکردیم با متقاضیان
کار آنهایی که میخواستند مصاحبه شوند و یا آنهایی که مصاحبه شده بودند صحبت کنیم،
توضیح میدادیم که ما همکاران شما هستیم، بسیاری از آنها خوشحال میشدند و با کمال
میل به حرفهای ما گوش میدادند و با ما حرف میزدند، بعضیها هم نمیخواستند تا
قبل از مصاحبه با ما صحبتی داشته باشند. آنها یا عصبی بودند یا عجله برای وارد
شدن داشتند، اما زمانی که مصاحبه بیرون می آمدند با ما صحبت میکردند.
اطلاعیه ما، نحوهٔ مصاحبه و
شرایط بد استخدامی را توضیح داده بودیم ( بعضی از متقاضایان کاروقتی متوجه میشدند
که این استخدامیها به صورت ساعتی هست بر میگشتن و منصرف میشدند).در اطلاعیه
توضیحاتی در مورد اتحادیه مبارز که بعد از شروع کار احتمالی آنان پشتیبان آنان خواهد
بود در آن درج شده بود. اتحاد ما در میان اعضا
باعث شد که اتحادیه شرکت (بالاتر از ما) به این موضوعات اولویت داده تا توجه عوام
را با یک ضّد تبلیغ از طریق آگهی در مترو با تیتر (استماع برای رئیسها) جلب کند.
بعد از شروع کارآموزی یکی از
کارجویان نزد ما آمد و از اینکه در طول مدت آموزش آنان را حتی به غذا هم دعوت
نکرده اند گلگی میکرد، آنان حتا اجازه آوردن غذا به سر کار خود را نیز نداشتند و
مجبور بودند تا از رستوران شرکت محل کار غذا را گران خرید کنند. با وصف این شرایط ما با یکی از
مسئولین تماس گرفتیم و آنها را به زیر سوال بردیم، بعد از این حرکت واعتراض ما،
شرکت همه استخدامیان جدید را تا پایان دوره آموزش به غذا رایگان دعوت کرد.
جنبه مثبت این حرکت، تماس ما
با متقاضیان کار قبل از به استخدام در آمدنشان بود و همین باعث تماس کاملاً طبیعی
آنان با ما شد.
ما موفق شدیم لباس کارآنان
نیز رایگان شود. قانون کار، فرقی بین کارکنان نیمه وقت، کارکنان موقت در مقایسه
با کارکنان دائمی نمیگذارد. این ممکن هست کمی عجیب و غریب بنظر برسد، چون که این
خود شکل و فرم اشتغال هست که غالباً باعث تبعیض میشود، اما شما میتوانید حداقل از
این قانون برای متوقف کردن پرداختهای ناموجه و یا این نوع حقوقهای نابرابر یا
لباس کاراستفاده کنیم.
زمانی که کارکنان ساعتی شروع
بکار کردند، بعضی از همکاران خود را بجا آوردند، آنهایی که از شروع حرکت با
آنان بودند. البته همیشه اینطوری نیست، مخصوصا برای کارکنان ساعتی در کارخانههای
بزرگ. کارکنان دائمی متوجه این امر بودند که اگر مواظب نباشند شرایط کار و مزایائ
آنان نیز از طرقی مانند کارکنان ساعتی مورد خطر خواهد گرفت.
ما در جلسه اعضا تصمیم گرفته بودیم که به این کارگران ساعتی
کمک کنیم، چه آنها عضو اتحادیه باشند یا نه. این یک اقدام حفاظتی برای همه میباشد
و یک راه برای متحد باقی ماندن با یکدیگر.
چیزهای مختلفی برای تمایز
دادن این قطارها وجود دارد از قبیل تکنیک و مورد ایمنی، همچنین یک قانونی نیز
وجود دارد که میگوید در قطارهایی که آموزش آن را ندیده اید کار نکنید، مگر شرایط
استثنائی وجود داشته باشد، مثلا وقتی که مجبور به تخلیه یک قطار به یک قطار دیگر
که آموزش آن را ندیده اید هستید، یا اینکه همکار دیگری مریض شده و شما الزاماً جای
ایشان کار خواهید کرد شامل انواع استثناها از طرف کارفرما محسوب میشود.
بنابر این ما به کارفرما شک
داشتیم که از وجود کارکنان ساعتی سؤ استفاده کند، بدون آنکه کسی متوجه شود..
البته به خیال آنان!
ما، کسانی
که استخدامی ثابت داریم جرأت نه گفتن را نیز نسبت به این نوع رفتار کارفرما داریم
، اما همکاران ساعتی ما شاید جرأت آن را نداشته باشند. اما از آنجایی که شرایط
کارکنان ساعتی به یک موضوع مشترک بین ما تبدیل شده بود، دیگر همه حواسشان جمع بود،
دیگر کارگران ثابت هم به نفع کارگران ساعتی سر و صدا میکردند چراکه نداشتنن آموزش
کاری لازم باعث حوادث و نواقض کاری در قطارها میشد. گزارش حوادث کاری در جیب عقب خود داشتیم، ما میتوانستیم
کارفرما را تهدید کرده که از سهلانگاری آنان در ایمنی کار شکایت خواهیم کرد، که
موثر هم واقع شد چونکه سریع آنان را به کلاسهای آموزش فرستادند.
زمانی که
شرکت میخواست استخدامیهای دور بعدی را آغاز کند از ما دعوت کرد که در آن محل
حضور داشته و شرکت کنیم، اما گفتیم ما خارج و بیرون محل استخدامی خواهیم ایستاد. ما در جلسه اعضا تصمیم گرفتیم
تا دوباره به این اقدامات ادامه دهیم، و هیئت مدیره این زمان استخدامیهای جدید را
به ما اطلاع دهد. اطلاعات
دیگری از روسا به دست ما دیگر نرسید، ولی از طریق دیگر یکشنبه شب متوجه شدیم که
استخدامیها روز سهشنبه انجام خواهد شد، اما یکشنبه باز خبر آمد که استخدامیها
روز دوشنبه هم نیز خواهد بود. دوشنبه باز
خبر آمد که چهارشنبه هم نیز خواهد بود. خبرها ناگهانی میآمد، ولی اعضا و کارکنان به یکدیگر
زنگ میزدند و خبر میدادند، اینبار حتی یک عده از اعضا از زمان فراغت خود استفاده
کرده تا بیایند که با همکاران جدید خود صحبت کرده و اطلاع رسانی کنند، حتی یکی از
اعضا خودش کارگر ساعتی بود.
تلاش شرکت برای معرفی یک
درصد بزرگ از کارگران ساعتی موفقیتی نداشت، استخدام کارگران ساعتی دیگر برای آنها
ساده و آسان نبود.
آن دسته کارگران ساعتی که
در محل کار ما هستند، فشار کارشان زیاد است و سعی ما این است که کارفرما را مجبور
به استخدام کامل این کارگران کنیم، تعداد ما کارگران هنوز هم در قطار کم است و
وقتی این چنین باشد قسمتهای امنیتی و کارهایی از این قبیل الویت اول را دارند.
وقتی ما به جای سه نفر
یک نفره مهماندار قطار هستیم، قادر به فروش و چک کردن بلیط نیستیم، ولی مسافران
به هرحال با ما مسافرت میکنند، فروش غذا تعطیل میکنیم، اما اتفاق میافتاد که گاه گاهی قهوهای درست کنیم و مسافران را به نوشیدن
آن دعوت کنیم. این یک صرفهجویی خوبی برای کارفرما نیست که تعداد ما مهمان داران
در قطار کم است، اما ممکن است این امر منجر شود تا کارگران بیشتری به استخدام کامل
درآیند.