نویسنده: بهزاد بارخدایی
خیابان؛ جنبش اعتراضی سراسری مردم ایران در همین مدت کوتاه نشان داد که استبداد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی سرمایه در ایران نیز به انتهای خود رسیده است. رژیم استبدادی در ایران، با سرکوب، کشتار، زندان، شکنجه و اعدام به سرکار آمد، و به همین روال نیز تا به کنون حیاط خود ادامه داده است. کلیت این رژیم متحداً برای حفظ حکومت و منافع خود از هیچ وحشیگری دریغ نکرده و نخواهد کرد.
رژیم جمهوری اسلامی ایران از همان بدو به قدرت رسیدن، تحمیل فقر و بیکاری، افزایش اعتیاد و فحشا در جامعه به حیات خود ادامه داد. کماکان اکثریت جامعه از بی حقوقی کامل برخوردارند. نبود حق تشکل و اعتصاب، نبود آزادی بیان، قلم و تجمع بر کسی پوشیده نیست. سرکوب و دستگیری مخالفین، اقلیت های ملی و مذهبی، کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و تمامی نیروهای مترقی، حمله به اعتصابات کارگری، شلاق زدن کارگران اعتصابی، نپرداختن حقوق های عقب افتاده، دزدی و اختلاس و … از روش حکومتی این رژیم ضد انسانی بوده و هست.
در این چهار دهه اعتراضات و اعتصابات بیشماری صورت گرفته است و کارگران و زحمتکشان برای حق و حقوق خود به اشکال مختلف به این رژیم اعتراض کرده اند و برای رسیدن به خواسته ها و مطالبات خود پا فشاری کرده اند. کارگران، معلمان، دانشجویان، پرستاران و دیگر اقشار مترقی جامعه بی وقفه در حال کشمکش بوده اند و در مقابل رژیم اسلامی سرمایه جوابی جز سرکوب، زندان و … نداده است. هم اکنون علاوه بر کسانی که در این چند روز دستگیر شده اند، صدها تن از کارگران و دیگر فعالین سیاسی در زندانهای این رژیم هستند.
فجایع این چهار دهه راه حل دیگری جز یک تغییر پایه ای و اساسی در مقابل مردم در ایران نگذاشته و مردمی که کارد به استخوانشان رسیده، دست به اعتراض، طرح مطالبات خود، تغییر سیستم و نظام به عنوان بانی این فجایع و جنایت ها زده اند.
مهم این است که در این دور مردم خود آگاهانه به میدان آمده و کلیت این نظام را به زیر سوال برده اند، گرچه رژیم و نوکرانش سعی دارند این قیام مردمی را به وابستگی به این دولت و آن دولت، این فرد و آن دسته نسبت دهند، اما خیال باطل، اعتراضات و تظاهرات های تهاجمی مردمی و مطالبات و شعارها آنقدر واضح و گویا هستند که هیچ دسته و گروهی نمی تواند در این میان مفتخوری کند.
رسانه های وابسته با ترتیب دادن مصاحبه و دعوت از بازمانده های سلطنتی و مجاهدین سعی به چهره سازی و یا آلترناتیو سازی می کنند، اما این گرایشات سیاسی نه تنها امتحان خود را قبلاً پس داده اند، بلکه مردم به وضوح با عمل خود به این کهنه نظرات، نه گفته اند. این رسانه ها و نیروهای ارتجاعی سعی دارند با گفتن اینکه خواست این اعتراضات اقتصادی است و نه چیز دیگر، بی ارزش و مستقیم و غیر مستقیم نظام و سیستم را از گزند اعتراضات نجات دهند. واقعیت این است که با نگاهی به شعارها و فریاد مردم می توان دید که نظام و کلیت سیستم استثماری را زیر سوال بردهاند و دیگر اینکه اقتصاد در سیستم حاکم در سطح جهانی، پایه ی تمامی مسائل و حیات انسانی است، بدون اقتصاد، سیاست و اجتماع معنی ندارد. تمامی جنگها بر سر اقتصاد است، تمامی مبارزات اقتصادی و اجتماعی به یک معنی سیاسی است، نمیتوان اینها را از هم جدا کرد. به درست مردم اعتراضاتشان را با طرح خواسته های اقتصادی، علیه فقر، بیکاری، بی مسکنی، گرانی پیش می برند و متوجه هستند که برای مقابله با این مشقات باید جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری را نابود کنند.
در کنار این انحرافات جمعی تازه مدرن شده، اما کهنه اندیش مبارزات متمدن، بدون خشونت و صلح آمیز را توصیه میکنند. این مرتجعین، مبارزه و اعتراضات مردم که در اصل علیه خشونت آغاز شده و به شکل سراسری علیه خشونت های سرمایه دارانی که فقر، بیکاری و بی خانمانی، اعتیاد و فحشا را برای اکثریت بر ارمغان آورده اند را نمی بیند. هزاران هزار زندانی و اعدام … را خشونت نمی دانند که رژیم اسلامیشان در این سالها با وقاحت برای در قدرت ماندن به کار برده است. مردم به پاخواسته در ایران باید محکمتر و مسلح تر در مقابل خشونت دولت سرمایه داری ایران و نوکرانشان ایستادگی کنند و تا از میان بردن آنها و تغییر کل نظام از پا ننشینند. زمان آن رسیده است که صاحبان اصلی جامعه خود هدایت و حکومت را بدست بگیرند.
شرایط اسفناک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعهی ایران، راه حلی دیگری برای مردم نگذاشته است جز اینکه، با اتکا به نیروی خود به میدان آمده و آینده دیگری را با دست خود بسازند. اعتراضاتی که هفتم دیماه شروع و به فوریت سراسری شده و مردم با شعارهای خود کل سیستم و نظام حاکم را به زیر سوال برده و خواهان سرنگونی آن هستند، قرار است جامعه ی دیگری از این خفتی که جمهوری اسلامی و قبل از آن رژیم سلطنتی به مردم تحمیل کرده بودند را بسازند.
شاید بد نباشد گذرا به رژیم سرنگون شده سلطنتی و شاهنشاهی و انقلابی که به درست علیه دیکتاتوری شاه در سال پنجاه و هفت به راه افتاد، نگاهی بیاندازیم. انقلاب به حق علیه حکومت سرمایه داری سلطنتی توسط مردم ایران به راه افتاد و نظام شاهنشاهی نظامی گندیده ای بود که منافع اکثریت مردم را به تاراج گذاشته و با زور اسلحه، ارتش، گارد، ساواک و دیگر نیروهای نظامی، منافع سرمایهداران و صاحبان سرمایه را حفاظت میکرد و در توافقاتشان با بخشی از روحانیت و دادن امکاناتی به آنها حکومت خود را حفظ نموده بود.
در نظام سرمایه داری شاه، زندان و شکنجه، سرکوب اعتراضات کارگری، زنان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم، نبود حق تشکل و اعتصاب و … تفاوتی درپایه با نظام گندیده ی جمهوری اسلامیِ سرمایه در این چهار دهه نداشت.
رژیم سلطنتی آنچنان خفقانی را حاکم کرده بود که در طول بیش از سی سال جوانان و شهروندان بیشماری در سیاه چالهای این رژیم زندانی، شکنجه و اعدام شدند، رژیم شاه هیچ حق تشکل و سازمانیابی را تحمل نمی کرد و درنده وار سرکوب مین مود. اقلیت های ملی و دیگر نیروهای اجتماعی زیر شدیدترین فشارها و بی حقوقی بسر می بردند.
در رژیم شاه هم مبارزه علیه این نظام گندیده به اشکال مختلف در جریان بود و سالها سازمانها، گروهها و محافل مختلفِ کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان، نیروهای چپ به شکل زیرزمینی مشغول فعالیت بودند و زندگی را به رژیم سلطنتی سیاه کرده بودند. تا اینکه سرانجام اعتراضات محلی، خیابانی و اعتصابات کارگری وسیع و وسیعتر شد و کل کشور را در برگرفت و با حضور فعال کارگران و به ویژه کارگران نفت، کار رژیم تا دندان مسلح شاه را یکسره کرد. این انقلاب با خواست آزادی و رفاه، با خواست کار و نان، با خواست یک زندگی انسانی و برابر برپا شد. این انقلاب موفق شد یکی از دیکتاتورهای سرمایه داری را سرنگون کند، اما نتوانست به کار خود ادامه داده و نیروهای مذهبی و ارتجاعی با کمک دولت ها و امپریالیست ها برای سد کردن راه انقلاب و سرکوب انقلاب به نام انقلاب اسلامی و یا درستتر بگوئیم کودتای سرمایه داران اسلامی به رهبری خمینی ربوده و شکست خورد. سرکوب و خفقان، جنگ و زندان و اعدام، دستگیری و شکنجه به دست ارتجاع اسلامی سرمایه از همان فردای شکست انقلاب به اجرا گذاشته شد. جمهوری اسلامی موفق شد، انقلاب را سد کرده و به شکست بکشاند!
با توجه به شرایط و شکست انقلاب ۵۷ و همان فلاکت سلطنتی در زمینه ی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی توسط جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد، البته با استفاده ی پرنگتری از مذهب به نسبت رژیم شاه. اما ما اکنون شاهد حضور اعتراضی و مبارزاتی مردمی هستیم که به شکل سراسری در جریان است. در همین مدت کوتاه شاهد پیوستن شهرها و مناطق بیشتری به اعتراضات سراسری هستیم. این شروع یک قیام دیگری است که میتواند جامعه ی انسانی با آزادی و رفاهی عمومی را پی ریزی کرده و نظام سرمایه داری در ایران را اینبار از ریشه ساقط نماید. کارگران و زحمتکشان و تمامی نیروهای اجتماعی باید به نیروی خود اتکا نمایند و نه به این رهبر، شاه، شیخ، ملا و آن سردار. جامعهی انسانی با توجه به تجربیات تاریخی بهتر می تواند با حضور تمامی شهروندان در شوراهای محلات مسکونی و محله های کار هدایت و سازماندهی شود.
آغاز این اعتراضات تا همینجا نشان داد رژیمی که انواع و اقسام نیروهای نظامی و ایدئولوژیکی دارد، نمی تواند تا ابد مردم را در حبس، ترس و وحشت نگهدارد. مردم شجاعانه تا همین جا نشان داند که اگر بخواهند، می توانند یکی از درندهخوترین و دژخیمترینِ رژیم ها در دنیا را به لرزه بیاندازند و انداختند. طبیعتاً با سازماندهی بیشتر، متشکل تر شدن بیشتر و متحدتر شدن و با حضورِ فعال کارگران و زحمتکشان زن و مرد در این مبارزه، مردم می توانند این نظام گندیده را به زباله دان تاریخ روان کنند و خود قانونگذار و مجری قوانین انسانی و مورد نیاز جامعه برای تمامی شهروندان شوند.
اعتراضات سراسری کنونی حتی اگر به علت حملات و سرکوب، یک قدم به عقب رود، بار دیگر با شعله ی عظیمتری به میدان خواهد آمد. پروسه ی سرنگونی رژیم در سرلوحه ی وظایف مردم قرار گرفته و به طور جدی شروع شده، زیرا که تاریخ مصرف جمهوری اسلامی به اتمام رسیده است.
مندرج در شماره ۴ نشریه خیابان