Saturday, 23 May 2015

مروری بر تاریخ سینمای ایران


دهه چهل بخش 4

در این شماره هم بیش از اینکه سال به سال و ساخته های دهه چهل را روز شماری کنم، سعی میکنم بیشتر در حال هوای سینمای دهه چهل قرارتان بدهم و بعبارتی این شماره آخرین بخش از مقدمه سینما در دهه چهل میباشد که تقدیمتان میکنم و سپس و از شماره آینده طبق روال قبلی سال به سال پیش خواهیم رفتم و مجدداً و بموازات موسیقی در سینما و سینمای جهان و همچنین تأتر را هم پیش خواهیم برد.

همانطور که در شماره قبل عرض کردم دهه چهل شروع و بعبارتی اوج ساختن فیلمهای پلیسی جنایی بود و بموازات کپی برداری از فیلمهای هندی، کپی برداری از سینمای غرب هم رواج پیدا کرد، البته با داستانها و رویدادهای داخل ایران و ایرانی پسند، از بین سازندگان اینوع فیلمها فقط خاچکیان از نورپردازی مستقیم و تصاویر فاقد عمق فیلمهای ایرانی پرهیز کرد، او با تأکید بر سایه روشن های سیاه و سفید، نمایش اغراق آمیز جسدها، زد و خوردهای بی معنی و وحشیانه، جیغ های بیخود، چهره های پنهان شده در دل تاریکی، و ورود ناگهانی شخصیتهای به قاب، ترکیب خود را بنا نهاد، او از کاریکاتور شدن شخصیت هایش و دور شدن آنها از ظاهر و هویت ایرانی نهراسید و گاه همه جزئیات آثار جنایی اش را از فیلمهای خارجی عیناً وام گرفت.

دلهره در سال 1341 ترکیبی از فیلم شیطان صفتان ساخته هانری ژرژکلوزه در سال 1954 و یا چراغ گاز ساخته جرج کیوکر در سال 1944 بود.

این فیلم خاچکیان با استقبال تماشاگران روبرو شد، اما آلودگی جاری دو فیلم جنایی او ضربت ساخته 1343 و سرسام 1344، خبر از افول عصر طلایی ژانر جنایی سینمای ایران را میداد،

پلیس در این فیلمهای خاچکیان نقش چندانی در جلو بردن قصه نداشت، و نیروهای قانون معمولاً زمانی که معمای قصه حل شده بود وارد میشدند و یا خود را معرفی میکردند . ویژگی قابل اشاره آثار جنایی خاچکیان برجسته شدن شخصیتهای منفی و ضد قانون بود ، که گاه در جایگاهی مهمتر و بالاتر از قهرمان عدالت جوی اثر قرار میگرفتند . و شاید شروع فیلمهای ضد قهرمان را با خاچکیان و ایندوره قلمداد کنیم ، تماشاگر یاد گرفت در آثار ایرانی روی شخصیتهای منفی هم تأمل کند و از زاویه دید آنها حوادث را پی بگیرد.

نکته ای که در واقعیت وجود نداشت، رسانه های ایران همه وقایع را همیشه از دریچه حضور گسترده پلیس و نیروهای امنیتی عرضه میکردند و از حاکمیت مطلق قانون حرف میزدند ، شوهر دسیسه گر فیلم دلهره با بازی عبدالله بوتیمار اهمیتی معادل کارگاه تیزبین با بازی آرمان داشت.

شخصیت اصلی فیلم ضربت با بازی آرمان، مرد جنایت پیشه ای بود و مأمور پلیس که رضا بیک ایمانوردی بازی میکرد، در صحنه های معدودی بر پرده ظاهر میشد.

زن غربزده ره آورد دیگر فیلمهای جنایی دهه چهل بود، و از آنجا که مضامین و شخصیتهای این آثار از جریان زندگی عادی فاصله میگرفت، نمایش زن شبه فرنگی، هوسباز با حرکات جنسی سهلتر به نظر میرسید، اگر ویدا قهرمانی به نقش زن سنتی در ملودرام فردا روشن است ساخته سردار ساگر در سال 1339 برای حفظ شوهرش که فردین ایفای نقش کرد، موهایش را رنگ کرد، لباس غربی مد روز پوشید و چهره واقعی اش را پشت آرایش غلیظی پنهان کرد، که در این فیلم اولین بوسه های سینمایی بین زن و مرد در سینمای ایران انجام شد.

پروین غفاری با موهای طلایی و جامه های بدن نمایش در فیلمهای جنایی سینمای ایران شخصیت زن دسیسه گر و فریبکار را تکرار کرد ، او در فریاد نیمه شب نقش همسر یک تبهکار را بعهده گرفت که وظیفه اش بدام انداختن مرد جوان با بازی فردین بود، نقشی که در بن بست ساخته مهدی میرصمدزاده 1343، زن و زندگی و عروسکهایش ساخته اسماعیل ریاحی 1344 و موطلایی شهر ما ساخته عباس شباویز 1344 هم تکرار شد.

زندگی شهری بخش تفکیک ناپذیر این فیلم بود و میتوانست ورای دسیسه ها و وسوسه های روی پرده جنبه های اقتصادی سیاسی ناشی از خلق طبقه متجدد شهری را هم ببینیم، طبقه ای که در فیلمهای سینمایی جنایی ایران از مردم عادی کوچه و بازار فاصله گرفت و اوقاتش را درون حلقه بسته خویش به وسوسه های جنسی یا طرح دسیسه برای تصاحب پول دیگران صرف کرد. وجه سیاه و تیره زندگی بورژواهای ایرانی که دائماً توطئه جدیدی میریختند و از انجام هیچ جنایتی ابا نداشتند، تماشاگر ایرانی نیمه اول دهه چهل را به هیجان میاورد.

پروین غفاری و فردین در فیلم موطلایی شهر ما

رونق فیلمهای جنایی سینمای ایران با گسترش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) هم مصادف بود، ساواک فعالیتش را از نیمه دوم دهه سی با هماهنگی بین بخش های پراکنده نیروهای امنیتی شهربانی، وزرات کشور، ضد اطلاعات ارتش ، و فرمانداری نظامی آغاز کرد . و از تجربه متخصصان خارجی برای سازماندهی و تعلیم افرادش بهره جست. ولی دهه چهل بود که آوازه قدرت ساواک آگاهانه و با نقشه حکومت و بکمک سینما همه گیر شد، و مردم از نیروی امنیتی غول آسایی حرف زدند که همه جا حضور داشت، یا رژیم ادعا میکرد همه جا حضور دارد، حکایت دستگیری، شکنجه و سر به نیست کردن مخالفان توسط ساواک دهان به دهان گشت و قتلهای سیاسی را با فرهنگ عامه پیوند داد، تیمور بختیار، رئیس ساواک بدلیل شکار توده ایها و، لقب قهرمان مبارزه با کمونیستها را گرفت و روایتهایی هست که عبدالحسن واحدی، معاون رهبر جمعیت فدائیان اسلام با گلوله های او کشته شده، فرار بختیار به بغداد نه تنها بر افسانه ساواک خلل وارد نیاورد، بلکه با کشته شدن او توسط مأموران ویژه ساواک در داخل خاک عراق، بزرگتر و دسترسی ناپذیرتر شد. با این وصف، حسنعلی منصور نخست وزیر طی سوء قصدی در زمستان 1344 با سه گلوله بقتل رسید و یکی از سربازان گارد شاه در کاخ مرمر او را برگبار گلوله بست که به کشته شدن دو محافظش انجامید.

برخلاف نظم ظاهری که دولتمردان بر آن تأکید داشتند، تشویق و ناآرامی از ایران رخت بر نبست و حاکمیت دولت کماکان زیر سئوال بود. اعتراض دائمی مردم، حضور دائمی مردم، حضور دائمی نیروهای پلیس و امنیتی را ناگزیر میساخت، انتخاب مجلس در تهران در ابتدای دهه چهل با تقلب بسیار همراه شد. کارگران صنعت نفت به اعتراض برخاستند، و در ماههای بعد، اعتصاب کارگران کوره پز خانه های تهران و معادن منگنز رباط کریم ، ریسندگی و بافندگی اصفهان، ریسندگی شیراز، سد دز، تأسیسات نفتی مسجد سلیمان، رانندگان تاکسی تهران، درگیریهای جدیدی بوجود آورد.

در تظاهرات دانشجویان طرفدار جبهه ملی در میدان جلالیه تهران نام مصدق بر زبانها آمد، و پس از آتش زدن اتومبیل منوچهر اقبال نخست وزیر، هشت نفر کشته شدند، جعفر شریف امامی، نخست وزیر بعدی نیز از دامنه اعتصابات و تظاهرات در امان نماند.  اعتصاب دبیران و آموزگاران تهران در بهار 1340 طی اعتراض به حقوق اندک و تبعیض بین آنها و سایر کارمندان دولت، منجر به تعطیلی مدارس شد، وزیر آموزش و پرورش به اعتصابیون اخطار کرد دولت در برابر این حرکت واکنش تندی نشان میدهد. با وجود این، آموزگاران تهران در تظاهرات گسترده ای بسوی مجلس راه پیمایی کردند و پلیس به آنها حمله کرد و یکی از معلمان با شلیک گلوله ای کشته شد و سه نفر مجروح شدند. گسترش دامنه تظاهرات در دانشگاهها و سایر نقاط کشور به سقوط دولت شریف امامی انجامید . پس از دولت کم دوام علی امینی، اسدالله علم در سال 1341 – 42 بعنوان نخست وزیر برگزیده شد و به سرکوب اعتراضات ادامه داد. حمله کماندوهای شاه به مراکز مذهبی در پی سخنرانی خمینی و ایجاد درگیری در مدرسه فیضیه در خرداد 1342 به تعطیلی بازار و دانشگاهها انجامید، در ادامه تظاهرات مردم به ساختمان رادیو، ساختمانهای دولتی، اتوبوسهای شرکت واحد، قرارگاههای پلیس، سازمان فرهنگی ایران و امریکا، و کارخانه پپسی کولا حمله کردند، و نقطه عطفی در واکنش علیه رژیم رقم خورد.

بهمین دلیل و دلایل نیروهای پلیس برخلاف این وقایع در فیلمهای ساخته شده متعاقب این درگیریها در سال 1343 همه جا حضور داشتند و با دقت و صلابت حاکمیت قانون را برخ میکشیدند. نمونه ها پرشمار است،: کارآگاه نکته بین فیلم وحشت ساخته سیامک یاسمی، بیست و چهار ساعته قاتلی را به چنگ قانون سپرد و همتایانش در فیلم ترس و تاریکی ساخته محمد متوسلانی و فیلم تار عنکبوت ساخته مهدی میر صمد زاده تبهکاران خشن را بزانو در میاورند.

 مأموران پلیس "زنها فرشته اند ساخته اسماعیل پور سعید و فرار از ساخته های عباس شباویز و ژاندارمهای جاده مرگ اسماعیل پورسعید برای دستگیری بزهکاران و قاتلان دشواری چندانی نداشتند، دادستان فیلم طلاق از ساخته های گرجی عبادیان و محکوم بکارگردانی فرج الله نسیمیان با اشراف کامل خطاکاران را بسزای اعمال خویش رساندند. محاکمه سران تظاهرات استان فارس، و محاکمه سه نفر در خراسان و گرگان در دادگاه نظامی بجرم شرارت، غارت و آدمکشی که به سپردن آنها به جوخه آتش انجامید، گوشه ای از پرونده های قطور زندانیان عادی و سیاسی دادگاههای قضایی و نظامی اینروزهای پر تنش بود.

وجه تبلیغاتی سینمای جنایی دهه چهل حکایت مأموران قانون وظیفه شناس بود، پلیس فداکار فیلم پنجه (امین امینی 1343) برادر جنایتکارش را فارغ از پیوندهای خانوادگی به گلوله بست، افسر ژاندارم فیلم جهنم زیر پای من (رضا صفایی 1343) در کشتن برادر تبهکارش درنگ نکرد، و کارگاه کهنه کار فیلم دزد شهر (حسین مدنی 1344 ) احساساتش را سرکوب کرد و محبوبه اش را بدلیل سرقتهایش به چنگ قانون سپرد.

ولی اخبار کوتاهی هم گاه و بی گاه چاپ میشد، که اشاره ای به فساد رخنه کرده در تشکیلات پلیس و ارتش بود، چهار نفر از امرای ارتش در بهار 1340 دستگیر شدند، رئیس آگاهی تهران در سال 1344 به ده سال زندان محکوم شد، دو نظامی در بهار 1345 بعلت فروش غیر قانونی زمین بزندان افتادند.

از نیمه دوم دهه چهل، حاکمیت بیش تر و قوی تر نیروهای امنیتی از یک سو و توفیق فیلمهای جیمزباندی از سوی دیگر، صحنه های کمدی را هم به ژانر سینمای پلیسی ایران افزود، برخی از آثار هجویه این جریان بودند. مثل چند فیلم سه کمدین سینمای ایران، منصور سپهرنیا، گرشا رئوفی، و محمد متوسلانی. آنها در فیلم "سه کارگاه خصوصی (محمد متوسلانی 1344) با تماشای فیلمهای جنایی به تقلید از شخصیتهای آنها گروهی از قاچاقچیان را به دام انداختند.

در فیلم سه ناقلا در ژاپن (محمد متوسلانی 1345 ) پا را فراتر گذاشته و و قاچاقچیان بین المللی را به دام انداختند.

و سرانجام در فیلم "سه بمب آتشین "(امین امینی 1345) طلاهای بجا مانده از سوی نازیهای دوران جنگ دوم جهانی را از چنگ تبهکاران در آوردند. شخصیت مأمور مخفی یا مأمور اطلاعاتی ایرانی به سیاق فیلمهای جیمزباند که توطئه های بین المللی را بی ثمر میساخت، در این برهه پا به سینمای ایران گذاشت.

بهروز وثوقی در فیلم هاشم خان (محمد زرین دست 1345 ) همچون شون کانری در جیمزباندها، خونسرد و خوش پوش باقیماند و مانع از ارسال اطلاعات مربوط به چاهاای نفتی ایران به دشمنان خارجی شد.

فردین در دو محصول مشترک ایران و لبنان، فیلم مردی از تهران (1345) و طوفان بر فراز پاترها (1347) هر دو ساخته فاروق اجرامه لبنانی بعنوان یک مأمور مخفی در همه جبه ها قاچاقچیان بین المللی را شکست داد. سایر فیلمهای پلیسی با عناوینی مثل فیلم مأمور 114 (اسماعیل پور سعید )، بازو طلایی(روبرت اکهارت ) الماس 33 (داریوش مهرجویی ) در سال 1345 و 0008 (ابراهیم باقری ) که یکسال بعد ساخته شدند ادامه بر آن تب بودند

 

در پاین این بحث از مقدمه چینی سینمای ایران در دهه چهل ، به سبک قدیم لیست و ترتیب فیلمهای اکران شده در سال 1340 را تقدیمتان میکنم ، هر چند که در لابلای بحث هایم به برخی از آنها اشاره شده باشد

1340

*فریاد نیمه شب:

محصول: استودیو میثاقیه، کارگردان: ساموئل خاچکیان، فیلمبردار: عنایت الله فمین، هنرپیشگان: آرمان، پروین غفاری، فردین، ویدا قهرمانی، 35 میلیمتری، سیاه و سفید

امیر که برای ازدواج با نامزدش مریم احتیاج به پول دارد، در سازمان مرد تبهکاری با نام افشار که کارش چاپ اسکناس تقلبی است مشغول فعالیت میشود. همسر رئیس باند به امیر دل میبازد ولی امیر توجهی به او ندارد تا اینکه یکبار رئیس باند همسرش و امیر را تنها می بیند. نزاعی در میگیرد، رئیس باند و همسرش با تیراندازی باهم بقتل میرسند و امیر بسوی مریم و زندگی عادی برمیگردد

*گلی در شوره زار

محصول استودیو خاورمیانه ، کارگردان : مهدی رئیس فیروز، فیلمبردار و فیلمنامه نویس: ریاض بسیم، هنرپیشگان: ایرج قادری، تهمینه، تقی ظهوری، همایون ...... ، 35 میلیمتری، سیاه و سفید

شرحی بر این فیلم پیدا نکردم

*آتشپاره تهران

محصول: شرکت نسبی ناجی و عقراوی و شرکاء، فیلمنامه و کارگرگردانی: فرج الله نسیمیان، فیلمبردار: ناصر رفعت، هنرپیشگان : روانبخش ، فرانک ، سارنگ ، حیدر صارمی ، مصدق ، بهمنیار و تقدسی  ، 35 میلیمتری ، سیاه و سفید

دختری که در کاباره کار میکند شیفته خواننده جوان کاباره است ، ولی کاباره دار به دختر توجه دارد و نقشه هایی برای تصاحب دختر در سرش می پروراند ، دوستان خواننده با تدابیری کاباره دار را گوشمالی میدهند ، و سرانجام وسائل ازدواج خواننده جوان و دختر محبوبش را فراهم میکنند

*بیوه خندان

فردین

محصول : استودیو پارس فیلم ، کارگردان و فیلنامه نویس : نظام فاطمی ، فیلمبردار : ایرج خواجه نصیری ، هنرپیشگان : محمد علی فردین ، تهمینه ، ظهوری ، فرانک میرقهاری ..... ، 35 میلیمتری ، سیاه و سفید

مکانیک جوانی آرزو دارد که روزی پولدار شود ، او که از تیپ و چهره مناسبی نیز برخوردار است ، یکبار با استفاده از یک اتوموبیل شیک که به منظور تعمیر به او سپرده شده با زن جوانی آشنا میشود ، و خود را میلیونر معرفی میکند و بهمین ترتیب با سه زن پولدار آشنا میشود ، مکانیک جوان از یک طرف باید مشکل بی پولی خود را بر طرف کند و از سوی دیگر باید مراقب باشد که زنها متوجه رابطه او با با زن دیگری نشوند ، پس از یک سلسله حادثه سرانجام حقیقت آشکار میشود و این زمانی است که مکانیک جوان به این نتیجه رسیده استکه آسوده خیال باشد

*پستچی

محصول : پاته فیلم ، کارگردان رفیع حالتی ، فیلمبردار : رضا زندی نژاد ، هنرپیشگان : منوچهر ، ویدا قهرمانی ، همایون ، ....، 35 میلیمتری ، سیاه و سفید

پستچی جوان محله شیفته دختری میشود ، دختر شبیهی دارد که بسیار متمول است ، این شباهت مشکلاتی پدید میاورد و سبب سوءتفاهمی بین نامزدهای دختر شبیه میشود . سر انجام حقیقت آشکار میشود و پستچی با دختر مورد علاقه اش ازدواج میکند

*آرامش قبل از طوفان :

فیلنامه نویس و کارگردان : خسرو پرویزی ، فیلمبردار : قدرت الله احسانی ، صابر رهبر ، هنرپیشگان : ناصر ملک مطیعی ، گریگوری مارک ، فرانک میرقهاری ، اکبر هاشمی ، سهیلا ، 35 میلیمتری ، سیاه و سفید

نقاشی در راه سفر طی حادثه ای ناچار به دهکده ای در حوالی جاده میرود ، در آنجا با دختر جوانی آشنا میشود ، نقاش با دختر متدرجاً روابط دوستانه ای پیدا میکند ، در همین زمان مالک جوان ده پیدایش میشود و به دختر دل می بندد ، مرد سومی هم هست که خواستار دخترک است او جوانی ماهیگیر است که دچار نوعی عقده جنسی است ، این سه برای تصاحب دختر برقابت میپردازند ولی در پایان این جوان نقاش است که در جلب نظر دختر موفق میشود و او را با خود بشهر میبرد

داوود رحیمی

.............ادامه دارد