به
بازگشت دوباره می اندیشد پایم
و
خیابان را از انتها می دود این بار
تا
برسد به نقطه ی آغاز . .. !
بر
راه های رفته
توفان
شن خطی کور کشیده است بر جا پا یم
و
برف هم که نبوده است
تا
به وقت بهار
جوانه
بزندگل های زرد و بنفش و سفید
بر حاشیۀراه
که
زیبا بیاید به چشم راه های رفته ام !
به
بازگشت دوباره می اندیشد دست هایم
تا
دیوارهای دیروزکه هنوز هم هستند
و
موازی کوچه ها را در اندازه ی قدم ها به درازا می برند
بنویسد
با رنگ سرخ :که سنگر از تن ها پُر خواهد شد
و
خشم از جان ها
در
انفجارِ خمپاره ها و توپ ها و تفنگ ها
بر
شما دود خواهد ریخت
و
کوچه از مردم به هیاهو خواهد رسید . .
به
بازگشت دوباره می اندیشد پاها و دست هایم
به
خیابان ها و کوچه ها
و
باقیماندۀ دیوارهای نا نوشته .
شعار
دیروز انقلاب
[
زنده باد ِ ] آن گویا که رنگ باخته است .
به
بازگشت دوباره می اندیشم
تا
بنویسم : زنده باد انقلاب !
شهریار
دادور ـ استکهلم
7 فوریه 2010