Monday, 23 March 2015

به بازگشت دوباره می اندیشد


به بازگشت دوباره می اندیشد پایم

 و خیابان را  از انتها می دود این بار

تا برسد به نقطه ی آغاز . .. !

 

بر راه های رفته

توفان شن خطی کور کشیده است بر جا پا یم

و برف هم که نبوده است

تا به وقت بهار

جوانه بزندگل های زرد و بنفش و سفید

  بر حاشیۀراه

 که زیبا بیاید به چشم  راه های رفته ام !

 

به بازگشت دوباره می اندیشد دست هایم

تا دیوارهای دیروزکه هنوز هم هستند

و موازی کوچه ها را در اندازه ی قدم ها به درازا می برند

بنویسد   با رنگ سرخ :که سنگر از تن ها پُر خواهد شد 

و خشم از جان ها

در انفجارِ خمپاره ها و توپ ها و تفنگ ها

 بر شما دود خواهد ریخت

و کوچه  از مردم به هیاهو خواهد رسید  . .

                                                               

به بازگشت دوباره می اندیشد پاها و دست هایم

به خیابان  ها و کوچه ها

 و باقیماندۀ دیوارهای نا نوشته .

 

شعار دیروز انقلاب

[ زنده باد ِ ]  آن گویا که رنگ باخته است .

 

به بازگشت دوباره می اندیشم

تا  بنویسم :   زنده باد انقلاب  !

 

 شهریار دادور ـ استکهلم

 7 فوریه 2010