شامگاه پنجشنبه ۱۰جولای، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر
اسرائیل فرمان حمله زمینی به نوار غزه را صادر کرد. و برای چندمین بار در طول
تاریخ دولت جنایتکار اسرائیل با حمله نظامی به غزه و کشتار مردم بیگناه جنایات
دیگری آفرید. سخنگوی ارتش اسرائیل با بیشرمی تمام اعلام نمود که این حمله زمینی تا
زمانی که لازم باشد ادامه خواهد یافت. البته یورش اسرائیل به غزه از حمله زمینی فراتر رفت و از
زمین و هوا پیشرفته ترین جنگنده ها، غزه و مردم فلسطین را مورد حمله قرار دادند، و
هزاران نفر از مردم بیدفاع در حالیکه بیشترین آنها کودکان و زنان بودند کشته و
زخمی شدند.
صهیونیسم به عنوان
جنبش سیاسی دولت برآمده در اسرائیل، اساسا یک پروژه استعماری است و تلاقی بین
اسرائیل و فلسطینی ها مبارزه بین استعمارگران و مردم استعمار شده فلسطین است. صهیونیسم
فقط یک جنبش بنیادگرای دینی – مذهبی نیست، بلکه پیدایش و موجودیت آن را باید در
متن حرکت سرمایه جهانی (گلوبالیزاسیون) دید. با سقوط دیوار برلین و پایان عملی کار اتحاد شوروی، و در
چهارچوب جهانی پایان جنگ سرد، تجدید نظر در موقعیت اسرائیل بعنوان متحد اصلی و بی
قید و شرط امریکا در منطقه خاور نزدیک در دستور قرار گرفت. روابط امریکا با
اسرائیل یک رابطه دو طرفه است. چرا که اسرائیل از اهرمهای لازم برای فشار بر
امریکا، بر خلاف قدرتهای غرب، در درون خود آمریکا برخوردار است.
شکل گیری دولت
اسرائیل در منطقه زمانی اتفاق افتاد که اعزام یهودیان از سراسر اروپا به فلسطین، برای
پیشبرد این طرح در دستور کار قرار گرفت. این دولت براساس قطعنامه مجمع عمومی
سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ به وجود
آمد. مطابق قطعنامه ۱۸۱ مجمع
عمومی سازمان ملل که براساس آن دولت اسرائیل به رسمیت شناخته شد، قرار بر این شد ۴۵ درصد فلسطین به فلسطینیان تعلق داشته
باشد، ۵۴ درصد فلسطین به اسرائیل واگذار
شود و یک درصد باقی مانده به عنوان منطقه بین المللی در نظر گرفته شود. دولت
اسرائیل فقط بخش حق موجودیت این قطعنامه را پذیرفته و به مرور زمان، در عمل، تقسیم
سرزمین آن را به کلی رد کرده است. البته باید این را هم در نظر داشت، دولت اسرائیل
میزان زمین های در اختیار فلسطینیان را با جنگ ۱۹۶۷ به ۲۲ درصد کاهش داد. قطعنامه ۴۶۵ شورای امنیت سازمان ملل نه تنها
دوبار از "اراضی
فلسطینی و یا عرب اشغال شده از سال ۱۹۶۷"
سخن گفته است، بلکه شهرک سازی دولت اسرائیل در سرزمین های اشغالی از جمله بیت
المقدس را "نقض معاهده چهارم ژنو" به شمار آورده است.
اکثریت
مردم غزه نه به اختیار خود، بلکه به اجبار در این منطقه اسکان داده شده اند.
بسیاری از جمعیت ۱٫۷ میلیونی غزه که به زحمت در
سرزمینی با مساحتی کمتر از ۳۶۰ کیلومتر
مربع زندگی می کنند در اصل به شهرها و روستاهای خارج از غزه تعلق دارند. ریشه های " بحران فلسطین" به گذشته های دورتر،
یعنی شکل گیری صهیونیسم در آخر قرن ۱۹،
جنگ اول جهانی و تجربه امپراطوری عثمانی و تقسیم آن میان قدرتهای امپریالیستی فاتح
در ۱۹۱۷، و بطور مشخص تر به ایجاد دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و سرانجام به جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷،
و اشغال نوار غزه، ساحل غربی و بیت المقدس، باز میگردد. بحران اسرائیل و فلسطین چند
دهه است که ادامه دارد و طولانی ترین دوران استعمار در تاریخ مدرن را تشکیل میدهد.
این استعمارگری و تسلط اسرائیل بر فلسطین به دولت او این اجازه را می دهد که هر
گاه اراده کند سرزمینها را ببندد، یعنی مانع نقل و انتقال و حرکت افراد و کالاها
شود و ساکنان اراضی را در شهرها و
روستاهای خود محبوس و گرسنه نگاهدارد.
فلسطینی ها برای سفر میان نوار غزه و ساحل غربی و عبور از
اسرائیل به جواز عبور احتیاج دارند. مقامات اسرائیلی هر زمان که دلشان بخواهد از
صدور این جوازها حتی برای کارگرانی که در اسرائیل کار می کنند. سرباز می زنند و هر
بار که برای امنیت اسرائیل ضروری ببیند حکومت نظامی اعلام کرده و حتی به مردم
اجازه خروج از خانه هایشان را نمی دهند. محاصره ی
غزه توسط اسرائیل تا جائی پیش رفته که مردم را از نظر معیشتی و سلامت و بهداشت،
سوخت و الکتریستیه، واردات و صادرات کالا و رفت و آمد در نوار غزه با مشکل جدی روبرو ساخته است، همزمان هم سبب بیکاری،
فقر مطلق، و سوء تغذیه ی ساکنان آن منطقه شده است.
طبق شواهد،
علیرغم خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه در سال ۲۰۰۵، این کشور همچنان یک نیروی
اشغالگر در غزه محسوب می شود. چرا که اسرائیل همچنان از لحاظ اقتصادی بر غزه تسلط
کامل داشته و راه های دسترسی، صادرات و واردات غزه را در اختیار خود دارد. اسرائیل بر
هر آنچه از طریق هوایی و دریایی به غزه وارد و از آن خارج می شود نظارت دارد.
نیروهای اسرائیلی هر وقت بخواهند می توانند وارد نوار غزه شوند. لازم به ذکر است
که بر اساس معاهده ی چهارم ژنو، اسرائیل به عنوان نیروی اشغالگر مسئولیت رفاه مردم
غیرنظامی را بر عهده دارد. محاصره ی نوار غزه، که با حمایت امریکا و
اتحادیه اروپا انجام شده است، پس از پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری
فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶ شدیدتر
شد.
جنایات
اسرائیل بر مردم فلسطین که در زیر ملاحظه میشود حادثه ای نیست که با رو آمدن حماس
اتفاق افتاده باشد، شکی در این نیست، سر کار آمدن حماس به بحرانهای درون فلسطین در
تقابل با اسرائیل دامن زده است، اما سرکوب نظامی و اتوریته سیاسی اسرائیل در این
منطقه از چند دهه قبل در مراحل و سالهای مختلف صورت گرفته، که با قتل عام مردم فلسطین
و ویرانی و خرابی آنها همراه بوده است.
بعنوان
مثال: تخریب هتل ملک داوود در ژوئیه ۱۹۴۶ به دست
گروههای تروریستی صهیونیستی، حمله ۳ گروه
مسلح به نام ارگون به دیریاسین روستایی نزدیک قدس است، جمعیت این روستا در سال ۱۹۴۸ حدود ۷۰۰ نفر بود. در این یورش که با مقاومت
ساکنان روستا همراه بود، ۲۵۰ نفر کشته
شدند. همچنین در این حمله فجایع دیگری از جمله تجاوز جنسی، مثله کردن، پاره کردن
شکم زنان باردار رخ داد، هجوم اسرائیلها به لد و رمله ژوئن ۱۳۴۸، اسرائیلیها با حمله به این دو
روستا ۱۷۶ فلسطینی را به قتل رساندند، حمله
به طنطوره این روستا در جنوب شهر اشغالی حیفا واقع است و در ۲۳ مه ۱۹۴۸ شاهد بزرگترین جنایت صهیونیستها
علیه اهالی روستا بود، هجوم وحشیانه صهیونیستها به الدوایمه در اکتبر سال ۱۹۴۸ که در پی آن ۵۰۰ نفر به قتل رسیدند، یورش وحشیانه
صهیونیستها به قبیه در ۱۴ اکتبر ۱۹۵۳ که در این
هجوم ۶۹ زن و مرد و کودک فلسطینی کشته
شدند، در سال ۱۹۸۲ نیروهای
اسرائیلی با همکاری برخی نیروهای نظامی لبنانی دستنشانده به اردوگاههای صبرا و
شتیلا در نزدیکی بیروت حمله کردند که برخی از پناهندگان فلسطینی را در خود جای
داده بودند و حدود ۸۰۰ نفر
فلسطینی به اضافه تعدادی لبنانی را به قتل رساندند، و دهها مورد دیگر....از این جنایتها!!!.
اسرائیل
دولت اشغالگری است که فلسطین را تسخیر کرده و علاوه بر این به هر بهانهای به
مناطق اشغالی حمله میکند و بعد واکنش طبیعی فلسطینها را به عنوان توجیه خشونت برعلیه
خود محسوب می کند. این حق طبیعی فلسطینها است که از کشور اشغالی خود دفاع کنند. مطابق
منشور سازمان ملل و قوانین بین المللی مردمی که کشورشان توسط یک دولت خارجی اشغال
شده، حق دارند علیه اشغالگران بجنگند تا آن ها را از سرزمین ایشان بیرون کنند. با
استناد به وقایع تاریخی می بینیم که ملتهای زیادی علیه اشغالگران نازی با حمایت
دولت آمریکا در جنگ جهانی دوم جنگیدند. وقتی صدام حسین کویت را اشغال کرد، همه
جهان این اشغالگری را از طرف عراق محکوم نمودند و با حمایت از مردم کویت این حق را
برای آنها قائل شدند که علیه اشغالگران بعثی بجنگند، همچنین دولت آمریکا با ادا
نمودن نقش امپریالیستی خود با مدرنترین سلاح های جنگی به ارتش دولت اشغالگر صدام
حسین حمله برد تا نیروهای او را از کویت خارج نماید. آمریکا بنا به منفعت و سیاستهای تجاوزگرانه اش صلاح را در این دید
که از صدام حسین متجاوزی بسازد که خودش اورا به قدرت رسانده بود، اما از آنجائیکه
تاریخ مصرف صدام برای آمریکا بسر رسیده
بود، تلاش نمود با استفاده از تجاوز گری صدام حسین برای دههها، شرایطی را بوجود
آورد که به حضور دائمی و همه جانبهی خود در خاورمیانه مشروعیت دهد. نقشه دیگر
امپریالیستها بویژه آمریکا بسیج و تقویت نیروهای ارتجاعی و بنیادگرای عرب و افغان
و طالبان در پدیده ایی بنام القاعده و به قدرت رساندن آنها در منطقه بود. شکل گیری
این ارتجاع اسلامی با فرو پاشی شوروی و پایان جنگ سرد، حملهی عراق به کویت و
حاکمیت طالبان در افغانستان صورت گرفت و هدف بکارگیری این ارتجاع و نفوذ آن در منطقه تا به امروز برای مقابله و
سرکوب جنبشهای توده ای و نیروهای انقلابی و جلوگیری از بروز انقلاب بوده است.
همانطور که اشاره شد، پیدایش اسرائیل در منطقه دقیقا در
ادامه سیاستهای کشورهای امپریالیستی شکل گرفت، آلمان پیش از رو آمدن نازیسم با
بحرانهای اقتصادی روبرو بود. پس از به صحنه آمدن دولت هیتلری، به سرعت حمایتهای
اقتصادی قدرتهای جهانی به سوی آلمان سرازیر شد. این حمایت و توافق جهانی سبب رشد هرچه
بیشتر فاشیسم در آلمان گردید. فاشیسم که در آن زمان برای شعله ور نمودن جنگ جهانی
دوم، در دفع بحران عظیم اقتصادی سرمایهداری وظیفۀ تاریخیاش را برای سرمایه جهانی
به خوبی ایفا نمود، در ایجاد جنبش سیاسی صهیونیسمِ نیز نقش چشمگیری داشت. بر همین
مبنا وجود دولتی چون اسرائیل امروز در قلب خاورمیانهای که از نظر استراتژیکی
اهمیت بسزایی برای دول امپریالیستی در منطقه را دارد، نمیتوانست خارج از برنامههای
استراتژیکی امپریالیسم آمریکا و همپالکیهایش باشد.
در شرایط فعلی سرمایهداری جهانی با مواجه شدن با بحرانهای
اقتصادی و حل آن، نیازمند وجود دولت های فاشیستی همچون اسرائیل و تقویت جریانات
ارتجاعی و بنیاد گرا از جمله القاعده و داعش می باشد. آنچه که تا کنون شاهد آن
بوده ایم رشد بنیادگرایی مدیون تغییرات سیاسی و نیز بکارگیری سیاستها و حرکات ارتجاعی
آگاهانه بخشی از امپریالیستها در صحنه سیاسی بوده است. همه این تغییرات و سیاستها
و حرکات، تاثیر عمیقی بر اوضاع بسیاری از کشورهای خاورمیانه داشته است. بدون حمایت امریکا، دولت اسرائیل ادامه حیاتش غیر ممکن است
و نمی تواند بر سر پا بماند. آمریکا با کمک مالی بلاعوض بین ۳ تا ۴ میلیارد
دلار در سال به اسرائیل اجازه می دهد که یکی از قدرتمندترین ارتش های در جهان را
بازسازی نماید.
مسئله
دفاع از ملت فلسطین، دفاع از حق آنان برای زندگی در مملکتشان و حق آواره نشدن و حق
شهروندی؛ و محکوم نمودن اسرائیل به عنوان دولت تجاوزگر میباشد. دولت اسرائیل دولتی
نامشروع و اشغال گر است و این نامشروع بودن اسرائیل نه تنها در اوضاع فلسطین بلکه
اوضاع سیاسی منطقه هم تاثیر بسزائی دارد.
اول اینکه در حدود ۶۵ سالی که از مسئله فلسطین می گذرد، به دلیل پیاده کردن
پروژه های امپریالیستها در خاورمیانه، حقوق مردم فلسطین مورد تجاوز قرار گرفته
است. با اینکه سازمان آزادی بخش فلسطین ( ساف ) و دولت خودگردان برآمده از آن
برنامه های اُسلو، مادرید در سالهای گذشته
دوره بعد از " جنگ سرد " را پذیرا گشت، ولی این دولت اسرائیل بود که این
معاهدات را نقض نمود و برنامه تاسیس شهرک ها و امکان مسکونی را بیش از پیش در بخش
کرانه غربی و شرق اورشلیم گسترش داد. بعلاوه دولت اسرائیل در همین دوره از بمباران
و حملات نظامی و امنیتی به مناطق فلسطینی از هر امکان ضد بشری استفاده نموده است.
دوم اینکه سیاستهای
حاکم بر دولت اسرائیل و تضادهایی که در این رابطه ما بین سران اسرائیل و فلسطین
حاکم است در این جنگ افروزیها نقش مستقیم دارند، و از طرف دیگر مسئله تاریخی و
معضلات منطقه ایی از ۶۵ سال گذشته که نتیجه
سیاست ها و عملکردهای دولتها و نظام سرمایه داری جهانی می باشد در دوره های مختلف
سبب تشدید این جنگ افروزی در خاورمیانه شده است. این تخاصمات و جنگ افروزیها هیچ
ربطی به مردم بیدفاع فلسطین و اسرائیل ندارد، در واقع این سیاست جنگ افروزانه
دولتها است که دو ملت فلسطین و اسرائیل را در تقابل با هم بیش از چند دهه است قرار
داده و طرفین مجبور شده اند تا به امروز بهای سنگینی برای آن بپردازند.
مطلبی تحت عنوان "دیگر علیه فلسطینیها جاسوسی نمیکنیم " در سایتها در تاریخ
يکشنبه
۲٣ شهريور ۱٣۹٣ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۴ به درج رسیده است.
در این
مطلب آمده است: شماری از افراد "واحد نظامی ویژهی تجسس ۸۲۰۰" اسرائیل از انجام "ماموریتهای
تحقیقی" خود علیه فلسطینیها سرباز زدند و اعلام کردند که دیگر حاضر نیستند
"حقوق میلیونها فلسطینی را زیر پا بگذارند و علیه آنان جاسوسی کنند."
به نقل از گزارش پایگاه خبری اسرائیلی ynet، چهل و سه مامور تجسس اسرائیلی در نامهای خطاب به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و موشه یالون، وزیر دفاع این کشور نوشتند که از انجام وظایف "تجسسی" خود، خودداری خواهند کرد. به نوشتهی این گروه، از نتایج تحقیقات و بررسیهای این واحد "به زیان غیرنظامیان بیگناه فلسطینی استفاده میشود". این افراد یادآور شدهاند که دیگر نمیتوانند "با وجدان راحت به همکاری با این دستگاه" ادامه دهند.
ابزار تحکیم قدرت نظامی
بنا بر گزارش پایگاه خبری ynet، اعضای "واحد نظامی ویژهی تجسس ۸۲۰۰" موظف به جمعآوری اطلاعات در مورد گفتوگوهای تلفنی، مراسلات الکتریکی و اخبار دیگر فلسطینیها در مناطق اشغالی هستند. این ماموران ویژهی تجسس در نامهی خود یادآور شدهاند که «گردآوری اطلاعات از سوی این واحد، سبب پیگردهای سیاسی افراد بیگناه و ایجاد شکاف درجامعهی فلسطین میشود.»
این گروه، ضمن انتقاد از سیاست شهرکسازی اسرائیل در مناطق اشغالی، تاکید کرده: «هر چند تصور میشود که مرکز اطلاعاتی ارتش، مسئول جلوگیری از اعمال خشونت غیرقانونی است، ولی ما تجربه کردهایم که سرویس اطلاعاتی ارتش جزء جداییناپذیر کنترل نظامی است.» این ماموران ادارهی تجسس ارتش تاکید کردهاند که دیگر نمیخواهند، "به عنوان ابزاری در جهت تحکیم ساختار نظامی در مناطق اشغالی بکار برده شوند."
به نقل از گزارش پایگاه خبری اسرائیلی ynet، چهل و سه مامور تجسس اسرائیلی در نامهای خطاب به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و موشه یالون، وزیر دفاع این کشور نوشتند که از انجام وظایف "تجسسی" خود، خودداری خواهند کرد. به نوشتهی این گروه، از نتایج تحقیقات و بررسیهای این واحد "به زیان غیرنظامیان بیگناه فلسطینی استفاده میشود". این افراد یادآور شدهاند که دیگر نمیتوانند "با وجدان راحت به همکاری با این دستگاه" ادامه دهند.
ابزار تحکیم قدرت نظامی
بنا بر گزارش پایگاه خبری ynet، اعضای "واحد نظامی ویژهی تجسس ۸۲۰۰" موظف به جمعآوری اطلاعات در مورد گفتوگوهای تلفنی، مراسلات الکتریکی و اخبار دیگر فلسطینیها در مناطق اشغالی هستند. این ماموران ویژهی تجسس در نامهی خود یادآور شدهاند که «گردآوری اطلاعات از سوی این واحد، سبب پیگردهای سیاسی افراد بیگناه و ایجاد شکاف درجامعهی فلسطین میشود.»
این گروه، ضمن انتقاد از سیاست شهرکسازی اسرائیل در مناطق اشغالی، تاکید کرده: «هر چند تصور میشود که مرکز اطلاعاتی ارتش، مسئول جلوگیری از اعمال خشونت غیرقانونی است، ولی ما تجربه کردهایم که سرویس اطلاعاتی ارتش جزء جداییناپذیر کنترل نظامی است.» این ماموران ادارهی تجسس ارتش تاکید کردهاند که دیگر نمیخواهند، "به عنوان ابزاری در جهت تحکیم ساختار نظامی در مناطق اشغالی بکار برده شوند."
جاسوسی
تمام عیار
امضاکنندگان نامه، با اشاره به گسترهی تحقیقات ارتش تصریح کردهاند که "دستگاه نظامی اسرائیل، تمامی زوایای زندگی غیرنظامیان فلسطینی را، عرصهی تجسسات خود قرار داده و اطلاعات به دست آمده را در جهت ردیابی و دستگیری فلسطینیان بهکار میبندد."
امضاکنندگان نامه، با اشاره به گسترهی تحقیقات ارتش تصریح کردهاند که "دستگاه نظامی اسرائیل، تمامی زوایای زندگی غیرنظامیان فلسطینی را، عرصهی تجسسات خود قرار داده و اطلاعات به دست آمده را در جهت ردیابی و دستگیری فلسطینیان بهکار میبندد."
اعتراض به سیاستاسرائیل
سیاست اسرائیل در نوار غزه و کرانهی باختری رود اردن، مدتهاست که از سوی بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی مورد انتقاد قرار میگیرد. سازمان دیدهبان حقوق بشر، چندی پیش این کشور را متهم کرد که در جریان درگیریهای غزه، احتمالا مرتکب "جنایات جنگی" شده است.
طبق
اطلاعات مندرج در این مطلب نشان می دهد جنایاتی که اسرائیل در جنگ اخیر بر علیه
فلسطین مرتکب شده، آنچنان تکاندهنده و سوال بر انگیز بوده که باعث شده افرادی که
خود جزئی از سیستم سرکوبگر اسرائیل هستند را نسبت به این نسل کشی در فلسطین متاثر
ننموده و عذاب وجدان داشته باشند. آنها با افشاگری علیه این قساوت و بیرحمی خود را
بخطر انداخته و از وظائف خود که هزینه سنگینی برای آنها خواهد داشت تمرد نموده
اند. اسرائیل هر چند از طریق رسانه ها و مدیای امپریالیستها بخواهد جنگ طلبی اش را
مُحق جلوه دهد، اما بخشی از مردم اسرائیل حقایق پشت پرده را می دانند ضمن افشا و
محکوم کردن آن -اسرائیل را تجاوزگر معرفی می کنند. دولت فاشیستی که مدتها است اعمال
ضد بشریش در صحنه سیاست سبب منزوی شدن و بر علیه اش تبدیل شده است.
در این راستا دول
امپریالیستی به سرکردگی آمریکا برای برون رفت از بحران موجود، اقدام به یکسری
سیاستها و نقشه عملها نموده اند، که نه تنها کمکی به حل بحران موجود ننموده است،
بلکه ملتهای درگیر در منطقه خاور میانه از جمله خود آمریکا مجبور شده اند برای آن هزینه
سنگینی بپردازند. آمپریالیسم آمریکا و متحدانش در شرایط فعلی در امر
پیشبرد سیاستهای تجاوزگرانه جهانی خود که بخشا از طریق اسرائیل هم اعمال میشود، در
کشور های عراق، سوریه و فلسطین که از نظر ژئوپولیتکی و سوق الجیشی در قلب
خاورمیانه اهمیت فوق العادهای دارند، با ناکامی و شکست روبرو گشته اند.
سياست بينالمللى امريکا که اسرائیل
هم از این سیاست پیروی و دفاع می کند در خدمت منافع سياسى هيات حاکمه امريکا که
بخش زیادی ازآنها صهیونیست هستند عمل می کند. این سیاست مستقیما در خدمت به منافع
اقتصادى کمپانيهاى بزرگ در آمده، و
عملکرد
اقتصادى و سياسى آمريکا و کمپانيهاى بزرگ عامل اصلى ايجاد شرايطى است که سياستهاى
دولتهاى ارتجاعی يا واکنش تروريسم بينالمللى را در برخى از کشورهاى جهان سوم و
بویژه در خاور میانه شکل داده است.
بر مبنای
این سیاستهای ضد بشری و تجاوزگرانه اسرائیل است که مسئله دفاع از ملت فلسطین، دفاع
از استقلال آنها؛ و افشاگری اسرائیل تحت عنوان یک دولت متجاوزگر و استعمارگر اهمیت
می یابد. دولت اسرائیل تا ابد نامشروع و اشغال گر است. شدت خشونت و سبعیتی که ارتش اسرائیل در حمله اخیر به "
غزه " از خود نشان داد خشم و طغیان
شمار بسیاری از مردم آزادی طلب و شرافتمند را در سراسر جهانی بر انگیخت، و
اعتراضات آنان بویژه در کشورهای غربی و اروپائی دولتهای حاکم را برای اقدام به
پایان دادن اشغال نظامی وعملیات جنگی اسرائیل تحت فشار قرار داد. خاتمه
دادن به اینهمه جنایت جنگی و آوارگی مردم فلسطین که چند دهه است بطور مستمر ادامه
دارد تنها با به میدان آمدن و حضور فعال طبقه کارگر و رشد جنبشهای انقلابی و
رادیکال در صحنه امکانپذیر خواهد بود.
سحر صبا
آگوست 2014
منابع:
بی بی سی
سایتهای خبری