فريدريش انگلس
سرمقاله روزنامه
"ليبر استاندارد"، اول ماه مه ١٨٨١
بازنويسى و ویرایش از روى ترجمه فارسى نشر کارگری سوسياليستی.
داخل [] توسط عباس منصوران صورت گرفته است .
در ١٥ سال گذشته، شعار بالا شعار انتخاباتی جنبش کارگری انگلستان شده است و در روزهای بالاگرفتن کار اتحاديه های کارگری و بعد از الغای قوانين ننگين ضد ائتلاف در سال ١٨٢٤، اين شعار، خدمات بزرگی انجام داد و از اين مهمتر خدماتی بود که در زمان جنبش شکوهمند چارتيستی - يعنی زمانی که کارگران انگليسی پيشاپيش طبقه کارگر اروپا گام برمیداشتند، انجام گرفت. اما زمان نمیایستد و بسياری از موضوعاتی که پنجاه سال و حتی سی سال پيش دلخواه و ضروری بودند، اکنون کهنه شدهاند و کاملا نامناسب ميباشند. آيا آن راه حل شناخته شده و ديرينه نيز يکی از اين موضوعات است؟
در ١٥ سال گذشته، شعار بالا شعار انتخاباتی جنبش کارگری انگلستان شده است و در روزهای بالاگرفتن کار اتحاديه های کارگری و بعد از الغای قوانين ننگين ضد ائتلاف در سال ١٨٢٤، اين شعار، خدمات بزرگی انجام داد و از اين مهمتر خدماتی بود که در زمان جنبش شکوهمند چارتيستی - يعنی زمانی که کارگران انگليسی پيشاپيش طبقه کارگر اروپا گام برمیداشتند، انجام گرفت. اما زمان نمیایستد و بسياری از موضوعاتی که پنجاه سال و حتی سی سال پيش دلخواه و ضروری بودند، اکنون کهنه شدهاند و کاملا نامناسب ميباشند. آيا آن راه حل شناخته شده و ديرينه نيز يکی از اين موضوعات است؟
مزد روزانه عادلانه برای کار
روزانه عادلانه؟
خوب، اما مزد روزانه عادلانه
و کار روزانه عادلانه چيست؟ و اينها چگونه به وسيله قوانينی که جامعه مدرن، همراستا
با آنها موجوديت يافته و تکامل میيابد تعيين میشوند؟ برای یافتن پاسخی برای اين
پرسش، بايستی نه به علم اخلاق يا حقوق و يا عدالت استناد ورزيم و نه به احساسات
ظريف انساندوستانه و دادگری و حتی رحم و مروت دلسوزانه پناه جوییم. آنچه از نظر
اخلاقی عادلانه است، آری حتی آنچه بنا به قانون عادلانه است، ميتواند با آنچه از
نظر اجتماعی عادلانه است، بسیار تفاوت داشته باشد. درباره عدالت يا بی عدالتی
اجتماعی ميتوان فقط به کمک يک علم داوری کرد، بهوسيله علمی که به واقعيات مادیِ
توليد و مبادله ميپردازد، يعنی علم اقتصاد سياسی.
خوب، اکنون بر اساس اقتصاد
سياسی چه چيزی مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه ناميده ميشود؟ خيلی ساده،
سطح مزد، مدت زمان و شدت کار روزانه ای که
بهوسيله رقابت ميان کارفرمايان و کارگران در بازار آزاد، تعيين ميگردد. خوب،
اینک که دستمزدها به اين نحو تعيين ميگردند، چيستند؟
مزد روزانه عادلانه در شرايط
عادی، مبلغی است که برای گذران زندگی
کارگر ضروری باشد، یعنی هزینهی زندگی که او بر اساس سطح زندگی، موقعيت و کشور خود
لازم دارد تا قادر به ادامه کار و بقای نسل خود باشد. سطح واقعی مزد ميتواند
بنابر نوسانهای جاری بازار، گاهی بالاتر و گاهی پايين تر از اين میزان [دستمزد]
باشد ولی در شرايط عادی اين مبلغ بايد به هر حال میانگینی از تمامی نوسانهای
مزدها باشد.
کار روزانه عادلانه به معنی
آن مدت از کار روزانه و آن شدت از کار واقعی است که در آن يک کارگر تمام نيروی کار
يک روزکار خود را به مصرف رسانده باشد، بدون آنکه برای انجام کار در فردای آن روز
و يا روزهای بعد از آن لطمه ای وارد آمده باشد. بر اين اساس، موضوع ميتواند به
شرح زير بیان شود:
کارگر تمام نيروی کار يک روز
خود را به سرمايه دار ميدهد، يعنی تا درجهای که برايش شدنی باشد و بدون آنکه
تکرار دوباره آن ناشدنی گردد. در برابر، او درست همان مقدار از نیازهای زندگی
[حداقل] دريافت ميکند که ادامه همان فعاليت را برای او امکان پذير ميسازد، همين
و نه بيشتر. بنا به سرشت اين قرارداد، کارگر هر چه بيشتر و سرمايه دار هر چه کمتر
مايه ميگذارد. اين کاملا گونهی ویژهای از عدالت است!
ولی، ميخواهيم ژرفتر به این
موضوع بپردازيم: از آنجا که از دیدگاه اقتصاددانان سياسی، مزد و مدت کار، بر پایهی
رقابت تعيين ميشود، عدالت بايد به ظاهر چنين باشد که هر دو طرف، در شرايط مساوی،
نقطه حرکت عادلانه یگانهای داشته باشند. اما موضوع به اين صورت نيست. اگر سرمايه
دار نتواند با کارگر به سازش برسد، اين امکان براي وی وجود دارد که در انتظار
بماند و در اين مدت از سرمايهی خود، زندگی بگذراند. اما کارگر قادر به اين کار
نيست. او فقط از دستمزدش زندگی ميکند و به اين جهت بايد در هر زمان، در هر جا و
زیر هر شرايطی به کار بپردازد. برای کارگر نقطه حرکت عادلانه ای وجود ندارد. او به
علت گرسنگی در وضع کاملا نامناسبی قرار دارد. با وجود اين، بنا به اقتصاد سياسی
طبقه سرمايه دار، اين کمال عدالت است.
البته اين حداقل موضوع است.
به کار بردن نيروی مکانيکی و دستگاههای ماشينی در حرفههای جديد و گسترش و تکامل
دستگاه ماشينی در حرفه هايی که فعلا رواج دارند، پیوسته و فزاینده "دستها" را از محل کار خود بيرون ميراند
و اين امر بسیار تند تر از به کار گماشتن "دستهای" اضافه بر نیاز توسط
کارخانههای جديد کشور صورت ميگيرد. اين "دستها" به عنوان يک ارتش
ذخيره کامل در اختيار سرمايه قرار ميگيرند در مواردی که وضع بازار بد باشد،
گرسنگی ميکشند، به گدایی ميپردازند، دزدی ميکنند و با آنکه به کارگاه ميروند
(نگاه کنيد به صفحهّهای بعد)، درآن هنگام که وضع بازار خوب است، برای گسترش
توليد، مورد استفاده قرار ميگيرند و تا زمانی که نه تنها تمام مردان بلکه تمام
زنان و کودکان کار پيدا نکرده باشند - يعنی آنچه ميتواند تنها هنگام اضافه تولید
سرسام آور مورد داشته باشد - رقابت (ميان افراد) اين ارتش ذخيره، سبب پائين
نگاهداشتن دستمزدها شده، سبب نیرومندسازی سرمايه در مبارزه علیه کارگران میشود.
کارگران نه تنها در این مسابقه با سرمايه وضع بسیار نابسامانی دارند، بلکه بايد
وزنه سنگينی را نیز که به پايشان بسته شده است، به همراه بکشند. البته اين امر از
نظر اقتصاد سياسی سرمايه داری به معنی عدالت است!
اینک به این بررسی می پردازیم
که سرمايه با کدام منبع میخواهد اين دستمزد کاملا عادلانه را بپردازد. طبيعی است
بوسيله سرمايه. ولی سرمايه که ارزشی نمیآفریند و به استثنای ملک و زمين، [نیروی] کار تنها آفریننده ثروت است.
سرمايه چيزی نيست بجز انبوهی از محصول کار. بنابراین چنين نتيجه گيری ميشود که
مزد کار بوسيله خود [نیوری] کار پرداخت ميشود و کارگر دستمزدش را از محصول کار
خود دريافت ميکند. بنا به آنچه معمولا عدالت ناميده ميشود، مزد کارگر بايد عبارت
از محصول کار او باشد و اين، بر اساس اقتصاد سياسی عادلانه نيست. برعکس، محصول کار
کارگر نصيب سرمايه دار ميشود و کارگر سوای نیازهای زندگي خویش چيزی به دست نمیآورد.
به این گونه، سرانجام و پایان اين مسابقه غير عادی رقابت "عادلانه"ای
است که محصول کار کسانی را که کار ميکنند بطور گریز ناپذيری در دست آنهايی که کار
نميکنند انباشته ميسازد و محصول کار در دست آنها، به وسيلهی نيرومندی برای به بردگی گرفتن کسانی
که آنرا تولید کردهاند، تبدیل میشود.
مزد روزانه عادلانه برای کار
روزانه عادلانه. درباره کار روزانه عادلانه - که عادلانه بودن آن نيز درست از قماش همان عادلانه بودن دستمزد است - بايد
نکاتی را گفته شد. اما، به ناچار این موضوع را به زمان ديگری وامی گذاریم. از آنچه
بیان شد، آشکار میگردد که اين شعار قديمی، کهنه شده است و امروز ديگر اعتباری
ندارد. عدالت اقتصاد سياسی، به راستی عدالتی که سبب تثبيت قوانين حاکم بر جامعه
کنونی شده است، عدالتی کاملا يک جانبه بوده و به سود سرمايه دار است. از این روی،
بايد شعار انتخاباتی قديم را برای هميشه بهخاک سپرد و شعار ديگری را جایگزین آن
کرد.
اين خود رنحبراناند که
بايد صاحب ابزار کار، مواد خام، کارخانه ها و ماشينابزارها باشند.