نوشته: عابد رضايي
مطلب را از اينجا آغاز ميكنيم كه در شرايط موجود سياسي حاكم بر ايران كه از درجه بالاي اختناق برخوردار است، ايجاد تشكلهاي تودهاي ميتواند بسيار سخت و در برخي مراكز با شرايط فعلي به نوعي غير ممكن به نظر برسد، زيرا فشار سياسي موجود كه نتيجه حاكميت فعلي است، در اكثر مواقع امكان بروز چنين تشكلهايي را به جامعه در گوشههاي گوناگون آن نميدهد.
در خصوص جنبش كارگري، كه تنها برآمد تودهاي آن به مثابه يك جنبش رهايي بخش در سطح رهبري جامعه ميتواند شرايط ايجاد حزب نوين و فراگير طبقهي كارگر باشد، مشكلات ايجاد تشكلهاي كارگري، علاوه بر عدم امكان آن به شكل فيزيكي در يك جامعه ميتواند پيش شرطهاي آمادگي ذهني را نيز در بربگيرد.
براي مثال، طي دوران حكومت جمهوري اسلامي به عنوان نمايندهي در قدرت سرمايه داري، نه تنها مجراهاي ايجاد تشكلهاي كارگري به صورت آزادانه از بين رفته، كه علاوه بر آن و متأسفانه، درك ضرورت ايجاد تشكل نيز به يك معني گاهاً رنگ باخته است، و اين چنين ميشود كه، كارگران در شرايط عدم وجود اطلاعات آزاد و ديگر مسائل، در مسير مبارزهي روزمرهي خويش، نه گامي به سوي اتحاد كه به سمت نابودي خويش نيز گاهاً برميدارند، در اين مورد ميتوان به خودكشي يك كارگر در برابر تهديد به اخراج از كار، در شركت مزدا اشاره داشت كه همين چندي پيش اتفاق افتاد.
البته ناگفته نماند كه در اين مسير، فعالين كارگري، در مراكز توليدي و نه در گوشه و كنار آن و به اسم فعال كارگري، تا كنون دست به تلاشهايي نيز زدهاند كه نمونهي ايجادِ دو سنديكاي كارگري شركت واحد و نيشكر هفت تپه از اين دست ميتواند قلمداد گردد.
به هر روي، ميخواهم بدان جا بروم كه برخلاف تصور حاكم بر تعدادي از جريانات و افراد چپ و كارگري، ايجاد كميتهها، كانونها و ديگر تشكل هاي مخفي در يك مركز توليدي، بين چند كارگر و آن هم به صورت مخفي، مي تواند گرهگشاي اين امر باشد، به تعبيري بايد گفت: در برابر آن تصوري كه همه چيز را به يك باره و به صورت خلق الساعه ميخواهد، در چنين شرايطي كه حاكميت، شرايط عيني و ذهني ايجاد تشكلهاي كارگري و تودهاي را به هر طريق ممكن كه، سركوب و سانسور اساسيترين آنها بوده را درهم كوبيده، ايجاد چنين تشكلهايي در جامعه، كه بتوانند ارتباط ارگانيك و تأثير گذار خود را با محيطي كه براي خويش در نظر گرفتهاند، قطعاً ميتواند يكي از راهكارهاي گره گشاي چنين وضعيتي باشد.
گاهاً رفقاي ما، براي عبور از چنين مسيري و بيشتر در مسير ايجاد حزب طبقهي كارگر و با تأكيد بر درس گرفتن از شكستهاي انقلاب روسيه و ديگر نمونههاي احزاب موجود كه درعدم ارتباط خويش با جامعه، تبديل به سازمانهاي غير كمونيستي و سكت شدهاند، روي به مقاطعي از تاريخ مبارزه طبقاتي ميآورند كه در كل بيربط به وضعيت موجود ماست. نمونهاي از آن شيوهها و اصول همه گير شدن حزب بلشويك در روسيه در مقطع انقلاب است، اما بدون درك اين نكته كه در شرايط كنوني نه حزب بلشويكي موجود است و نه ما در شرايط انقلابي زمان را سپري ميكنيم. كه دقيقاً در نقطه مقابل آن، يعني در دوران وجود سازمانيافته نيروهاي سركوب در مقام دولت با شرايط روبرو هستيم. و باز هم در ادامه اين باور، نيروهايي كه از كمترين دركي از زندگي روزمره طبقهكارگر در مصاف با جمهوري اسلامي برخوردارند، نسخهي ايجاد اتحاديهها و ديگر تشكلهاي تودهاي كارگري از نوع موجود يا سابقاً موجود در دنياي غرب كه از درجه اي آزاديهاي سياسي برخودار است را براي جنبش روزمره موجود كارگران ايران ميپيچند، البته در اينجا، به اينكه چنين نسخههايي در هوا پيچيده شده و مورد بحث قرار ميگيرد، چرا كه اساساً طرح چنين ايدههايي با آرزوي دستيابي بدانها از طرف احزابي كه از هيچ پايگاه سياسياي در جنبش برخوردار نبوده و كمترين ارتباط ارگانيك و سازمان يافته نيز با آن ندارند لنگ در هواست، كاري ندارم. ولي بايد درك نمود كه مبارزه سياسي جامعه و اقتصادي سياسي كارگران در ايران در شرايطي ديگر شكل گرفته و شكل ميگيرد كه براي عبور از اين مرحله و توفيق يافتن در آينده با روش درس گرفتن از تاريخ، بايد تمركز بيشتري داشته باشد بر تجربياتي كه در اوج دوران اعمال قدرت سركوب از سوي حاكميت در برابر مبارزه طبقه كارگر صورت گرفته است كه براي مثال نه نگاه كردن بر جنبش كارگري روسيه به عنوان يك تجربه بزرگ در دوران انقلاب اكتبر، كه بايد براي آموختن شيوه هاي سازماندهي نگاهي داشته باشد بر حضور و نوع فعاليت، فعالين كارگري و انقلابي در پيش از وقوع انقلاب، كه حضور آنان در همان مقطع كه فعاليت به صورت مخفيانهي آن، نه به صورت فقط فردي كه حتي جمعي و تشكل يافته اش، يكي از موجبات پديد آمدن انقلاب و پيروزي آن در شرايط خاص انقلابي بود.
در اين خصوص چندي پيش رفقاي كميته نبرد كتابي را باز انتشار دادند تحت عنوان شوراي بيكاران سن پطرزبورگ نوشته سرگي مالي شف كه داراي تجربياتي ارزنده براي ارائه است، البته اين كتاب برميگردد به تجربيات يك فعال كارگري، در شوراي بيكاران سنپطرزبورگ در پيش و پس از انقلاب 1905 روسيه، كه تجربيات ايشان را در دوره فعاليت به صورت مخفي و علني را بازگو كرده است.
واقعيت موجود آن است كه بر خلاف ايدهها، تصورات و نسخههاي پيچيده شده در دايرهي نشريات و انتشارات، سازمان-گروههاي شبه متحزب چپ موجود، كه هم اكنون به قدمت حداقل دو دهه است كه سازماندهيِ مبتني بر حضور اكثريت را به نوعي در دستور كار خويش و جنبش گذارده اند، نه تنها در اين مسير توفيقي به دست نياورده، كه ما با وضعيتي ديگر روبرو هستيم، چرا كه حتي پارهاي تشكلهاي ايجاد شده بر اين روش نيز، هر كدام تكه پاره شده و فعالين و رهبران ايجاد چنين تشكلهايي هم اكنون سالهاست كه در زندان، روزگار سپري ميكنند، از نظر شخص نگارنده، پيكره چپ موجود در سياست پنجاه هفتي آن، حاكميت و قدرت سركوب آن را ساده انگارانه و به شيوهاي غير سياسي و مبارزاتي دست كم گرفته و بدين روش حتي گاهاً به مرز آوانتوريسم انقلابي در غلطيده است، آوانتوريسمي فجعتر از نمونه هاي ماقبل انقلاب 57 كه تنها عدهاي را با رعايت حداكثر نكات امنيتي بدين سمت سوق ميداد كه هم اكنون و بر اثر تعجيلهاي گاهاً روشنفكرانه و خرده بورژايي براي برخورد با واقعيت آرمانهاي ذهني خود نه افرادي كم تعداد، كه بناي سوق دادن يك جنبش را به سمت انفعال در پس قدرت سركوب را دارد، و بدين شكل ايشان آنجا نيز كه گامي بر داشته اند فوراً به شكست مواجه شدند.
وجود تشكلها مخفياي كه در ارتباط با محيط خويش است، براي گذر كردن از موانع موجود و آن هم به شكل سازمان يافته و گسترده، ميتواند براي ما حائز اهميت باشد، واقعيت اين است كه شرايط فعلي حاكم بر جنبش كارگري و هر جنبش اجتماعي در ايران، فعلاً فاقد امكان گسترش سازمانيافته به شكل عمومي آن است و ما براي رسيدن به چنين نقطهاي، كه يك ضرورت در پيشبرد امر پرولتاريا به عنوان يگانه آلترناتيو رهايي بخش در عصر مدرن است يعني تاكيد بر حضور تودهاي طبقه كارگر در تشكلهاي مستقل خود و ساختن يك حزب تراز نوين و فراگير كارگري، نه توانايي الگو برداري از اتحاديهها و تشكلهاي بزرگ كارگري به شكل اروپايي آنرا داشته، كه بيشتر بايد بر روي مقاطعي كه جنبش كارگري به شديد ترين شكل ممكن تحت سركوب و پيگرد توسط دولتها بوده رجوع كنيم، كه روسيهي قبل از انقلاب 1917 و تجربيات بسيار ديگري در اقصي نقاط دنيا مي تواند چنين محلي براي ما تلقي گردد، البته ما نمونههايي اين چنيني را در تاريخ چپ ايران نيز دارا هستيم، كه باز ميگردد به حضور فعالين كارگري در قبل از انقلاب 57 كه در مرحلهاي توانستند با ايجاد محافل كارگري به شكل انواع كميتههاي كارخانه ، اعتصاب و... يك انقلاب را به سرانجام رسانده و حتي بعد تر نيز مقاومت طبقاتي در برابر هجوم نيروهاي اسلامي را تا حدودي سازماندهي كنند.
امر تشکل یابی به اشکال مختلف ضروری و لازم است. ایجاد هسته ها و گروهها، کانونها و کمیته ها و ... در حرکت تشکل یابی توده ای لازم و ضروری هستند ومیتواند با فعالیت مفید و برای ایجاد تشکلات توده ای در دور آتی نقش مهم و موثری را ایفا کنند. ایجاد جمعها و گروهها در محلهای کار توسط تعدادی از فعالین کارگری میتواند در شرایط مناسب توده کارگر را بسیج کرده و به سازمانها و تشکلات توده ای تبدیل گردند. هر درجه از سازمانیابی و با هر تعداد از فعالین امری مفید و ضروری است و میتواند سر منشا تجمعات وسیع در زمان مناسب دیگری باشند. امروز استراتژی سوسیالیستها و فعالین کارگری تاثیر گذاری و اقنا راه حلها و یاری رسانی به تشکل یابی عاجل جنبش کارگری و جنبش مردمی و تمامی تشکلهای اجتماعی است، نیاز به سازمان یابی کارگران و تشکلاتی هست که با استراتژی و آلترناتیو در صحنه سیاسی و اجتماعی حضور یابد. برای رسیدن به چنین شرایطی از همین امروز گردآمدن به اشکال مختلف و با هر تعداد نیرواز واجبات است.