Thursday, 9 February 2012

چطور از نشريه كارگر سوسياليست به عنوان يك سازمانده استفاده كنيم!


نوشته: توني كليف
ترجمه: مزدك پويان

اين مقاله براي اولين بار در نشريه ميليتانت منتشر گرديده است.
افزوده‌ي نشريه: آنچه كه سازمانها و تشكل‌هاي كارگري و سوسياليستي سالهاست از عدم وجود آن در رنج مي‌باشند مي توان به نداشتن يك نشريه، داراي بُعد اجتماعي در عرصه سياست جامعه ايران اشاره داشت، تقريباً هيچ نشريه‌اي كه در خود مطلبي براي خواندن و پاسخ‌گوي مسائل روز سياسي و تشكيلاتي باشد، سالهاست كه منتشر نمي‌شود و اگر تلاش‌هائي نيز در اين زمينه گاهاً صورت گرفته باشد در بن بست گير كرده است، اما چرا؟
ما در اين نوشته از توني كليف يكي از رهبران سابق حزب كارگران سوسياليست با ايده‌اي مواجه هستيم كه در نوع خود ايده‌اي بديع و داراي سنتي ماركسيستي، طبقاتي و كارگري است، اما اين نوشته و ايده‌اي كه ارائه مي‌دهد نه تنها در يك ايده كه بيشتر برآمده از يك استراتژي مناسب طبقاتي بوده و ايده نشريه‌ي سوسياليستي و كارگري كه تماماً آنرا فعالين و كارگران به سرانجام مي‌رسانند (مكانيزم توليد تا انتشار در عرصه عمومي)در چنين سياستي می گنجد، نشريه‌اي كه صاحب آن نه تئوريسين ها كه فعالين كارگري حاضر در صحنه مبارزاتي هستند.

اما آنچه كه در جناح نيروهاي انقلابي و سوسياليستي ايران باقي مانده نه نشرياتي داراي توانايي تامين سياسي نيروها كه بيشتر گويا تريبون رهبران احزاب و پيشبرد سياست‌هاي ايشان است، تقريباً هر كسي كه سابقه فعاليت در احزاب گوناگون چپ را داشته باشد، مي‌داند كه مطلب تنها زماني در نشريه و ارگان‌هاي يك سازمان درج و منتشر مي‌گردد كه هم تراز با سياست‌هاي رهبران موجود باشد كه تنها در وجهه سازمان خود به نوعي كسالت بار رهبر هستند. گويي ايشان فراموش كرده اند كه احزاب و سازمانهاي انقلابي نه ظرف حواريون حول عيسي كه در اصل ظرف تجمع نيروها برای عملی واحد در امر یک هدف مشترک است ، نشريات در فضاي سياسي سازمان‌هاي ما آنچنان براي رهبران گشاد و براي اعضا تنگ است كه گويي حواريون جهان بيني عيسي را مي نگارند و بدين تعبير مومنين نه از سر اختيار و قدرت عمل و اختيار آزاد كه بر اساس عقوبت در اين جهان حركت مي‌كنند و بدين روي نشريات به مانند انجیل آنچنان كه تا كنون ما ديده‌ايم در گوشه طاقچه ها گرد‌و‌خاك مي‌گيرند.
طرحي كه كليف در اين مطلب طرح مي‌نمايد به نوعي نقطه مقابل نشريات موجود در بين سازمان‌هاي چپ و كمونيست ايران مي باشد، از اهميت قدرت سازماندهي نشريه با مكانيزم آن و نه تنها در دايره شعار هاي مندرج در آن مي‌گويد، تصويري كه كليف از نشريه سازمانده و سوسياليستي براي ايجاد اتحاد مي‌دهد برعكس آنچيزي است كه في‌الحال موجود بوده و تا آنجا پيش مي‌رود كه نشریه‌ي سازمانها تحت تسلط تئوريسين-رهبران خود رهبر ناميده نه موجب وحدت نيروها كه به دلايل گوناگون كه نمونه اي از آنرا در بالا آورديم موجبات پراكندگي نيروها را پديد مي‌آورد.
نخستین انتشار این مقاله در بولتن داخلی انترناسیونال سوسیالیستی در سال 1974 و سپس در کتاب نه واشنگتن نه مسکو منتشر شده به سال 1982 در لندن و براي اولين بار به فارسي در نشريه ميلتانت به توسط رفيق مزدك پويان ترجمه و منتشر شده است.
***
لنین از نشریه سوسیالیستی به عنوان سازمانده کارگران سخن می گفت. او این موضوع را در سه بخش می دید: 1) کارگران به عنوان نویسندگان نشریه 2) به عنوان توزیع کنندگان نشریه 3) به عنوان کمک کنندگان مالی. حالا بیایید به نقش نشریه کارگر سوسیالیست در این سه زمینه نگاهی بیندازیم: بحثی نیست که [نشریه]  کارگر سوسیالیست رشد چشمگیر و رادیکالی را در چند سال اخیر پیرامون موضوع دخالتگری کارگران به عنوان نویسندگان نشریه داشته است. مسلماً این نشریه برای دهه ها بهترین نشریه چپ در این کشور است. با این حال ما نباید مغرور و از خود راضی شویم. هنوز نوشته های بسیاری از کارگران تنها بخش کوچکی از نشریه را به خود اختصاص می دهد. تنها هر چند وقت یک بار یک نوشته ی عالی توسط کارگران در ستون های نشریه به چشم می خورد. البته بخش جدید و بسیار مهمی که کارگران در آن با [نشریه]  کارگر سوسیالیست همکاری می کنند، بخش نامه ها است که در چند ماه اخیر پیشرفتی رادیکال داشته است. هنوز نقدی که تروتسکی که در نشریه آمریکایی خواست سوسیالیستی (سوشالیست اپییل) در 27 می 1939 سطح بندی و بیان کرد، به طور کامل نسبت به کارگر سوسیالیست بی ارتباط نشده است. اگر چه باید اذعان داشت که کارگر سوسیالیست بسیار بهتر از خواست سوسیالیستی است. حال بیایید نوشته ای از تروتسکی را مورد توجه قرار دهیم:
"ظاهراً نشریه میان نویسندگان گوناگونی تقسیم شده است که هر یک بسیار خوب هستند، اما آن ها، به طور جمعی" اجازه دخالت گری و وارد شدن کارگران به نشریه را نمی دهند. همه ی آن ها برای کارگران سخن می گویند، و چه خوب هم این کار را می کنند، اما هیچ کس به کارگران گوش فرا نمی دهد. با وجود درخشش ادیبانه، این نشریه، تا حد معینی قربانی رعایت کردن روال معمول ژورنالیسم شده است. شما به طور کلی نمی توانید بشنوید که کارگران چگونه زندگی و مبارزه می کنند، شما نمی توانید بشنوید که آنان چطور با پلیس برخورد می کنند یا حتا چگونه ویسکی می نوشند. برای یک نشریه به عنوان ارگان انقلابی یک حزب، این بسیار خطرناک است. وظیفه ی ما انتشار نشریه در میان نیروهای درگیر مبارزه، به واسطه ی داشتن یک هیأت تحریریه ی کارآزموده نیست، بلکه ما می بایستی به تشویق و تحریک کارگران برای صحبت در میان هم طبقه ای ها و همرزمان شان  بپردازیم. برای ایجاد شرایطی در راستای پیروزی، به یک دگرگونی ریشه ای، رادیکال و دلیرانه نیاز است..."
این واقعیت که تقریباً نیمی از اعضای انترناسیونال سوسیالیستی را کارگران یدی تشکیل می دهند، نتوانسته به خوبی خود را در نشریه نمایان کند. این مهم است که کارگران باید بنویسند، نه تنها درباره ی اعتصاب در محل کارشان بلکه راجع به فرزندان شان و آموزش آنان و در رابطه با هر چیز دیگری که به زندگی آنان وابسته است. تا حد بسیار زیادی نشریه می بایست به دفتر نوشته های روزانه ی کارگران بدل گردد. اکنون به سختی می توان کارگرانی را یافت که بنویسند، آنان که اکثراً صحبت می کنند، زمانی که سخن می گویند، به شکل غیر قابل مقایسه ای از زمانی که می نویسند بهتر هستند زیرا مشخص و معین بودن، جذابیت، و منحصر به فرد بودن آنها حس می شود، و پس از همه ی این ها، برای مارکسیسم این همیشه مسئله ی مرکزی بوده است که حقیقت همواره مشخص است. زمانی که کارگران می نویسند، در اکثر اوقات، سعی می کنند سبک خود را با آن چه که فکر می کنند باید سبک نوشتاری شان باشد وفق دهند که این خود باعث می شود نوشته های شان کند، کسل کننده و دست و پا شکسته باشد. از این رو استفاده از ضبط صوت و سپس تدوین موضوع ضبط شده می تواند اصالت و زنده بودن مقاله را نگه دارد که این خود مسئله ی بسیار مهمی است. البته چنین امری مسئولیتی شگرف را بر روزنامه نگاران ما تحمیل می کند. مثلا برای پل فوت بسیار ساده تر خواهد بود که به عنوان نمونه، یک صفحه را کاملاً خودش بنویسد تا این که بخواهد پنج یا شش موضوع متفاوت را که توسط کارگران نوشته شده تدوین، اصلاح و ویرایش کند و در نهایت هم همان یک صفحه را پر کند. نتیجتاً استفاده ی بیشتر از نوشته ها، صحبت ها و کلاً مواد اولیه ی یک مقاله که توسط کارگران مهیا شده باشد، می تواند به این معنا باشد که ما می بایست از روزنامه نگاران ببیشتری استفاده کنیم. سازمان دهندگان ما در این بخش باید سهم خود را ادا کنند. هر شعبه و کمیته ی کارخانه باید موضوعات، مقالات و نامه های کارگران را برای نشریه فراهم کند. پراوادای لنین در 1912 زمانی که حزب غیر قانونی بود و شمار بسیار اندکی از اعضای طبقه ی کارگر، بسیار کمتر از آن چه ما داریم، عضو آن بودند، تنها در طول یک سال یازده هزار عنوان از نوشته های کارگران را منتشر کرد. این درست است که بلشویک ها ریشه هایی به مراتب قوی تر از آن چه ما داریم را داشتند اما مطمئناً این برای ما غیر قابل دسترس نخواهد بود اگر، به عنوان مثال، برای داشتن پنجاه نوشته ی کارگری در هفته برنامه ریزی کنیم و آن را جزئی از اهداف نشریه خود قرار دهیم. برای آن ها ما تنها نیاز نداریم که شاید تلاش بیشتری را برای مداخله در نشریه توسط هیأت تحریریه و سازمان دهندگان انجام دهیم، بلکه ورای همه ی این ها ما می بایست به هر طریقی که شده فضا و امکان بیشتری را برای مقالات نوشته شده ی کارگری یا صحبت های پیاده و ویرایش شده ی کارگران در نشریه فراهم کنیم. هیچ نشریه سرمایه داری نیست که بتواند بیش از سه هزار خبرنگار داشته باشند، اما ما می توانیم.
مسئله ی نوشتن کارگران در نشریه، خود به خود موضوع هویت کارگرانی که با نشریه همکاری می کنند را بر می انگیزاند. در ژورنالیسم بورژوایی، مفهوم سلسله مراتبی، که در آن گروه کوچکی از مردم در مرکزیت قرار گرفته نیاز میلیون ها نفر را تأمین می کنند حکمفرما است. برای نشریات کارگری دخالت گری و درگیری مصرف کنندگان و مخاطبان موضوعی مرکزی است، برانداختن اختلاف و فاصله ی شدید میان تولید کننده و مصرف کننده مسئله ی اساسی است. بنابراین متن نوشته شده توسط یک کارگر که شاید تنها ده ها تن را که با او و در محیط کارش در ارتباط هستند بتواند مستقیماً جذب کند، از اهمیت بسازایی برخوردار است. این یگانه راهی ست که نشریه می تواند در اعماق طبقه ریشه بدواند.
اکنون به مسئله ی توزیع کنندگان و فروشندگان نشریه می پردازیم. همان طور که گفته شد، با وجود این که تقریباً نیمی از اعضای انترناسیونال سوسیالیستی را کارگران یدی تشکیل می دهند، این موضوع در پخش و فروش نشریه نتوانسته به خوبی خود را نشان دهند. کمتر از بیست درصد از فروش نشریه در محل کار کارگران عضو انجام می پذیرد و این خود نقص بسیار مهمی است. البته می توان گفت که این تا اندازه ای نتیجه ی ارتباط خوانندگان و کارگران به عنوان نویسنده است. اما تا حدی نیز این خود مسئله ی مستقل می باشد. ما در چند سال اخیر بسیار گرفتار و درگیر تبدیل کردن سازمانی که در آن به زحمت می شد کارگری را یافت، به یک سازمان که کارگران به نحو وسیعی در آن مشارکت دارند بودیم و این خود سبب شد تا ما از محیط و اطراف مان به شکل مؤثری استفاده نکنیم. در واقع بر ای هر کارگری که خود را به ما نزدیک می کرد دو امکان را ایجاد می کردیم: یا به عضویت انترناسیونال سوسیالیستی درآید که به طور خودکار، می بایست حق عضویت بپردازد، در میتینگ ها و سخنرانی ها شرکت کند و غیره؛ یا این که یک نسخه از نشریه را بخرد. اکنون ما باید به محیط و پیرامون خود توجه بیشتری نشان دهیم و بیش از پیش بدان نزدیک شویم. ما باید از هر کدام از کارگران بخواهیم که چند نسخه از نشریه را بگیرد. اگر ما به این منظور برسیم، بر فرض پس از سه ماه، هزاران کارگری که عضو انترناسیونال سوسیالیستی نیستند، در هر نوبت، دو یا سه نسخه از نشریه را در دست خواهند داشت و این موضوع می تواند دگرگونی شگرفی در موقعیت ما ایجاد کند.
کارگری که تنها یک نسخه از نشریه را می خرد، واکنش و حالت بسیار متفاوتی نسبت به کسی که ده ها نسخه از آن را می فروشد، در برخورد با نشریه دارد. اگر کسی نسخه ای را بخرد، مجبور نیست که آن را مطالعه کند یا نسبت به عقاید متفاوت آن موضع گیری نماید؛ اما کسی که نشریه را توزیع می کند و می فروشد، برایش اجتناب ناپذیر است که نسبت به مطالب آن تسلط نسبی و موضعی روشن داشته باشد چرا که او همواره در آستانه ی به چالش و بحث کشیده شدن توسط هر کدام از خوانندگان و خریداران نشریه است. در واقع مردم هرگز ایده ای را کاملاً به دست نمی آورند مگر آن که مجبور باشند برای آن اندیشه های مبارزه کنند، بنابراین اگر نسخه ای از نشریه فروخته شد، این به معنای شکل گیری یک تعرض فکری یا بحث و جدل نیست، اما اگر مثلا پنج نسخه از ان فروخته شود، چنین چیزی را ایجاد می کند. پس این یک تغییر کمی و رادیکال نیست، بلکه دگرگونی در کیفیت رابطه ی هر مخاطب با ایده های طرح شده در نشریه و همچنین در ارتباط با تشکیلات است و این چیزی است که می تواند آن اندیشه ها را گسترده تر ساخته و در بین توده های مخاطب ریشه دار کند.
و اما در ارتباط با کمک مالی کارگران به نشریه. لنین به صراحت روشن ساخت که هر کمک مالی باید منظم و سیستماتیک باشد. پرداخت هفتگی هر "کوپک"، که با در نظر گرفتن شرایط نسبی دستمزدها در بریتانیا چیزی شبیه پرداخت یک "پنی" در هفته است، چیزی بود که از هر خریدار پراوادا انتظار می رفت؛ و به هر حال این ها ذخایر حزب را تشکیل می دادند. در بریتانیا بنا به دلایل مشخصی تشکیل چنین شبکه هایی از کمک کنندگان مالی دشوارتر است و ما شاید مجبور باشیم که با هدف کمتر اما متعادل تری مثل ده پنی در ماه که در اولین روز پرداختی ماهانه جمع آوری خواهد شد، شروع کنیم. در این جا تنها موضوع پول نیست که بیش از آن، مسئله ی سیاست در بین است. با پرداخت پول، کارگران، تا اندازه ای، هویت سیاسی خود را همراه و همبسته با نشریه بیان می کنند. زمانی که آنان پول می پردازند، نگاه نقادانه ی بیشتری نسبت به نشریه خواهند داشت و البته به طور هم زمان، احساس قدرشناسی بیشتری بدان پیدا می کنند چرا که می دانند کمک های مالی شان در انتشار و توزیع تا چه حد تأثیرگذار می باشد. پس می بینیم که از چنین آغاز کوچکی چه اهداف بلند مدت و تأثیرگذاری پدید می آید. اگر ما در انجام چنین امری موفق شویم، می توانیم بگوییم که با داشتن هزاران یاری رسان ِ مالی در ظرف شش ماه آینده، پایگاه بسیار مهمی خواهیم داشت.
همه ی تغییرات مذکور در بالا، در صورت وقوع، می تواند به یک دگرگونی شگرف و جدی در تمامی تشکیلات ما بیانجامد؛ و بیش از همه ی این ها، می تواند شرایطی را فراهم سازد که کارگران در تمامی وجوه سازمان ما دخالت و مشارکت ورزند چرا که در هر صورت، نشریه کمتر و کمتر اسامی پل فوتس ها و لارین فلینت ها [دو ژورنالیست مشهور] را به عنوان نویسدگان در بالای مقالات درج خواهد کرد، و بیش از هر زمان دیگر، به عنوان تشکیلات کارگران ظاهر خواهد شد. کارگران باید تشویق به این شوند که بدل به سخنرانان اصلی سازمان بر روی سکوهای خطابه گردند، نام آنان بیش از اکنون باید در نشریه به چشم بخورد و جای همه ی پل فوتس ها، لارین فلینت ها و تونی کلیف ها را در قسمت نام نویسده مقالات را بگیرد. البته به طور هم زمان، نفوذ آنان در نقش آموزشی نشریه، به مرور زمان افزایش خواهد یافت.
تمامی دگرگونی های پیشنهاد شده نمی توانند به وسیله ی یک کمپین محقق گردند. زمانی که ما تشکیلات مان را به سوی فعالیت در محیط های صنعتی به حرکت درآوردیم، این کارمان سال ها طول کشید. این بار هم تبدیل کارگران سوسیالیست به یک نشریه ی کارگری و پیرو آن بدل نمودن انترناسیونال سوسیالیستی به یک حزب کارگری زمان بسیار طولانی را در بر خواهد گرفت. البته چنین امری بدین معنی نیست که ما نیازی به برخی اقدامات فوری و تکنیکی نداریم. واقعیت این است که با انتشار یک کتاب درباره ی قراردادهای کاری که بنا بر آن حقوق کارگران بر اساس کارایی و میزان تولید آنها در کارخانه پرداخت می شود، نشریه نمی تواند ما را به یک تشکیلات کارگری مبدل کند اما می تواند ما را در به سرانجام رساندن چنین روندی یاری دهد. تصمیمات فوری و تاکتیکی که ما باید هم اکنون اتخاذ کنیم عبارتند از: هر شعبه و کمیته ی کارخانه می بایست حداقل یک مقاله یا گزارش، برای انتشار، در ماه ارائه دهد. هر سازمانده باید دقت کند که حداقل از منطقه ی تحت پوشش او یک گزارش یا مقاله در هفته دریافت کنیم. اگر نیاز باشد ما باید تعداد روزنامه نگاران و خبرنگاران نشریه را افزایش دهیم، البته با این تأکید که آنان باید در میدان کارزارهای طبقاتی روزمره ی کارگران حضور داشته باشند. ما باید تغییر نقش خریداران نشریه به فروشندگان آن را، بدون این که هدف انفرادی در کار باشد سازمان دهیم؛ چرا که اصولاً داشتن اهداف انفرادی برای شعبه های و حوزه های تشکیلات کاملاً بی معنی است، ما باید کاملاً بر پیروزی ها و شکست های مان نظارت دشسته باشیم. و در نهایت، ما باید تلاش کنیم تا، به عنوان نمونه، ده پنی در ماه را از خریداران نشریه جمع آوری کنیم.
این ها اقدامات تاکتیکی و فوری هستند که ما می باست اقدام به انجام شان کنیم.