Sunday 11 October 2015

ضرورت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و مبارزه برای افزایش دستمزدها!


توافقات هسته ایی و کُرنش نمودن حکومت جمهوری اسلامی در مقابل امپریالیستها نه تنها کمکی به حل تحریمهای اقتصادی ننموده،  بلکه بر بحرانهایی موجود اقتصادی و سیاسی افزوده است. تمام اخبار و گزارشات کارگری یکی دو سال گذشته حاکی از یک روند رو به زوال اقتصادی است و از بیکار سازی های رو به افزایش، تعطیلی کارگاه های تولیدی و کارخانجات، عدم دریافت ماه ها حقوق و مزایای شغلی و اعتراضات و اعتصابات گسترده کارگران خبر می دهد و حکومت اسلامی سرمایه نیز درست همانند دیگر حکومت های سرمایه داری همواره در شرایط بحران های اقتصادی، هزینه های در جهت رفع بحران را از جیب طبقه کارگر می پردازد و به سفره های خالی زحمتکشان هجوم می آورد و از طریق کاهش دستمزدها و کار بیشتر در برابر مزد کمتر از یک سو و از سوی دیگر با طولانی کردن صف ارتش بیکاران، و سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام می کوشد که این بحران را کنترل کند.

اما در مقابل این یورش وحشیانه و به موازات رانت خواریها و کلاه برداری های نظام سرمایه داری اسلامی، مبارزات روزانه کارگران به اشکال گوناگون از اعتراضات و اعتصابات گرفته تا تجمعات در مکانهای مختلف دولتی ادامه دارد با نگاهی به تقویم یکی دو سال گذشته و در ادامه تا به امروز، روزی را نمی توان یافت که کارگران و زحمتکشان در بخشی از تولید و صنعت، اقدام به اعتراض و اعتصاب نکرده باشند و یا به طریقی مبارزه ای را علیه کارفرمایان خود سازمان نداده باشند. نفس وقوع اعتراضات و اعتصابات گسترده کارگران آن هم در شرایطی که دولت سرمایه و اوباشان سرکوبگرش بی پرده در حال تهاجم گسترده به معترضین و مخالفین هستند جای خود دارد اما آن چه که اهمیت مضاعف دارد این است که اکنون از خلال این اعتراضات و مبارزات، بسیاری از کارگران این مساله مهم و کلیدی را دریافته اند که برای رسیدن به خواسته هایشان نمی توانند بدون داشتن تشکل های مستقل خود عمل کنند. اگر به مبارزات موفق بعضی از مراکز صنعتی و یا معادن  ظرف همین مدت کوتاه یک ساله و یا قبل از آن به دقت نگاه کنیم، متوجه این نکته می شویم که کارگران آن گاه که اعتراضات خود را متشکل پیش برده اند، توانسته اند چه به دولت به عنوان بزرگترین کارفرمای این سیستم و چه به کارفرماهای خصوصی که بسیاری از آنان کماکان به دولت وابسته هستند، خواسته های خود را تحمیل کنند. اگر چه پروسه متشکل شدن و سازماندهی موقت و دست یافتن به خواسته ها کوتاه مدت بوده، اما تا حد زیادی کارگران به این واقعیت پی برده اند که نیاز به تشکل های مستقل و دائمی در محیط های کار برای رسیدن به خواسته ها و مطالباتشان ضروری است و درغیر این صورت این موفقیتها و دستاوردهای بدست آمده مقطعی و قابل پس گرفتن از سوی کارفرما و دولت خواهد بود.

از سویی دیگر اختناق و سرکوب طبقه کارگر، ابزاری در دست طبقه حاکم برای حفاظت و تضمین سرمایه و تداوم آن است، و در تقابل با این موج سرکوب و نابرابری طبقه کارگر راهی جز مسلح شدن به ابزارهای مبارزاتی خود ندارد تا بتواند جلوی تعرضات آشکار و وقیحانه سرمایه داری لجام گسیخته ایستادگی کند.

در این رابطه هم بی قید و شرط ترین ابزار طبقه کارگر، تشکل های طبقاتی است که نیروی کارگران معترض در درون آن می تواند سازمان یابد و اعتراضاتشان از طریق آن نظم داده شود. چنانچه کارگران تشکل های مستقل و طبقاتیشان را ایجاد نمایند آن گاه قادر خواهند بود در امر اعتصابات و متوقف کردن روند تولید و سود که بی وقفه ادامه دارد، و با تداوم آن تا رسیدن به خواسته ها و مطالباتشان به نتایج مطلوبتری رسیده و کارفرمایان را به عقب نشینی وادارند. بعنوان مثال: کارگران سنگ معدن بافق  و چادر ملو با اعتصاب سازمانیافته بیش از یک ماهه خود جلو خصوصی سازیها و بیکاری تعدادی از کارگران را گرفتند و در ضمن هم توانستند به برخی از مطالبات دیگر دست یابند. مهم اینست که کارگران با این دید طبقاتی به دستاوردهای مبارزایتشان نگاه کنند.

اما تا آنجا که به حکومت سرمایه ایران بر میگردد بحران اقتصادی و سیاسی که رژیم با آن دست به گریبان است، پدیده ایی جدید نیست، از بدو اعمال حاکمیت خویش با آن روبرو بوده و تا کنون هم نه تنها از دام این بحران رهایی نیافته است، بلکه شدت این بحران موجودیت آن را با خطر جدی مواجه ساخته است. بحران اقتصادی که تلاش های فراوانی جهت حل آن به کار گرفته شد با ناکامی جناحهای مختلف در حل آن، بحران سیاسی را عمیق و عمیقتر ساخته است. اکنون با به نتیجه رسیدن توافقات هسته ایی و تسلیم شدن رژیم در مقابل خواسته های اربابان امپریالیستی، تنها آلترناتیو موجود برای فائق آمدن بدرجه ایی بر این بحرانها و پاسخ دادن به نیازهای سرمایه جهانی را در سرکوب و زندانی فعالین کارگری و سایر فعالین جنبشهای اجتماعی و به قتل رساندن آنها در زندانها جستجو می نماید. همچنین رشد چشمگیر اعتراض و اعتصابات کارگری و اعتصاب معلمان و پرستاران و اقشار تحت ستم به وضع موجود در داخل، فشار بر این رژیم را دو چندان نموده است. از طرف دیگر تورم و گرانی سر سام آور و دستمزدهای چهار برابر زیر خط فقر و تداوم چنین اوضاعی، شرایط فلاکت بارتری را بر کارگران و اکثریت توده های مردم تحمیل نموده و تداوم یک زندگی متعارف را بر آنان را غیر ممکن ساخته است. از سوی دیگر، رژیم سرمایه بار گران بحرانهای اقتصادی و سیاسی را که خود عامل آن است، با تحمیل گرسنگی و بیکاری، دست بردن به سفره خالی کارگران و در کل استثمار و به برده کشاندن هر چه بیشتر کارگران و مردم زحمتکش، می خواهد کاهش دهد.  در شرایط فعلی که رژیم جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ایی  با امپریالیستها به توافق رسیده و ظاهرا به سالها بازی دیپلماسی بین آنها خاتمه داده شده است، به این معنا نیست و نخواهد بود که در وضعیت طبقه کارگر ایران و دیگر توده های زحمتکش تغییرات مثبتی حاصل خواهد شد و شرایط معیشتی آنها بهبود خواهد یافت. پایان دادن به تحریمها چه یکباره انجام گیرد و یا به شکل تدریجی در تورم و گرانی حاکم بر جامعه ایران که میلیونها توده زحمتکش را در فلاکت و سیه روزی قرار داده است تاثیری نخواهد داشت. آنچه که مسلم است، ماحصل این توافقات در رحمت را بر روی سرمایه های خارجی باز نموده که با فراهم بودن منابع سرشار طبیعی و کارگر ارزان حداکثر سود را به جیب بزنند. همانطور که شاهد هستیم بعد از این توافقات هسته ایی بیشتر کشورهای اروپایی با تعجیل و سبقت گرفتن از هم هیئتهای مختلف را به ایران اعزام نموده اند. جمهوری اسلامی هم با دادن چک سفید و تضمینی به آنها با دامن زدن به سرکوب و خفقان و تهدید و ارعاب و زندانی نمودن فعالین کارگری و آزادیخواهان جامعه می خواهد منتهای وفاداری خود را به سرمایه و سرمایه داران جهانی نشان داده و به آنها این اطمینان خاطر را بدهد که آنها با امنیت کامل و بدون نگرانی می توانند سرمایه ها را برای سرمایه گذاری و به حراج گذاشتن نیروی کار ارزان روانه کنند. کارگر ایرانی اگر قبلا از طریق سرمایه داری ایران استثمار میشد و دائما هشتش گرو- نه اش بود منبعد هم سرمایه دار خارجی هم به کمک سرمایه دار داخلی آمده و طبقه کارگر ایران باید با نازلترین دستمزدها و بالاترین درجه استثمار جوابگوی سود سرمایه جمهوری اسلامی و سرمایه جهانی هم باشد. این وضعیتی که پیش روی کارگر ایرانی است، تا زمانی که پراکنده است و متشکل نیست در وضعیت بشدت نابسامانش نه تنها تغییری حاصل نخواهد نکرد بلکه بدتر از حال هم خواهد شد.

همانطور که بارها شاهد بوده ایم، میزان تحقق خواسته ها و مطالبات طبقه کارگر به حضور این طبقه در صحنه و میزان متشکل شدن کارگران بستگی دارد، و بهمین دلیل امروزه در مسیر عینی اعتراضات و اعتصابات گسترده ایی که در جریان است، شکل گیری تشکلهای مستقل و طبقاتی کارگری به یک امر ضروری و عاجل تبدیل شده است. طبقه کارگر در کلیت خود، علی رغم استثمار شدید سرمایه که بر دوش می کشد، بیش از دیگر اقشار جامعه از فقدان آزادی های سیاسی و اجتماعی، اختناق و سرکوب و از تمامی مصائب نظام سرمایه داری رنج می برد. طبقه کارگر بنا بر خصلت و جایگاه طبقاتی که در جامعه سرمایه داری دارد، بدون کسب آزادی های نسبی نظیر آزادی بیان، تشکل، اعتراض و اعتصاب، امکان پیشروی برای رهایی نهایی را نخواهد داشت. موقعیت طبقاتی طبقه کارگر و جایگاه عینی اش در تولیدات اجتماعی و رمز سود آوری سرمایه از قبال نیرو اجتماعی این طبقه است؛ که به او این رسالت طبقاتی را می دهد که با چالش کشیدن سیستم سرمایه داری حاکم بتواند سایر جنبشهای اجتماعی و طیفهای معترض جامعه را حول کسب خواست های خود بسیج نماید. مکرراٌ و تاریخاً ثابت شده است که پیشروی هر گام جنبش کارگری متشکل و نیرومند، آزادی و رفاه اجتماعی برای جامعه را در بر داشته است و با اتکاء بر مبارزات طبقه کارگر بوده که مطالبات و خواسته های حق طلبانه و آزادی خواهانه اکثریت جامعه بر نظام استثمارگر تحمیل شده است. بعنوان مثال می توان از اعتصاب گارگران معدن بافق نام برد. اعتصاب کارگران معدن بافق، با وجود موانع واقعی متعدد بر سر راه مبارزات کارگری در ایران منجمله وضعیت معیشتی کارگران ( بیکاری ، دستمزد یک چهارم زیر خط فقر، قرارداد موقت، عدم برخورداری از بیمه های اجتماعی و غیره که بیشترین تفرقه را در میان کارگران دامن می زند.) و استبداد قوانین سرمایه داری و انواع سرکوب توسط رژیم اسلامی ( از زندان و شکنجه کارگران دستگیر شده تا روانه مزدوران مسلح به مراکز کار، از ممنوعیت اعتصاب و ایجاد تشکل مستقل کارگری تا سرکوب تشکل های ایجاد شده توسط کارگران، تلاش بی وقفه درتحمیل انجمن های سرمایه داری وضد کارگری به کارگران وغیره ...)  برجستگی خاصی داشت. این اعتصاب که با طرح مطالباتی روشن آغاز شد  ضمن طولانی بودن اما به درجه ایی چشمگیر از سازماندهی و متشکل بودن کارگران، خانواده های آنها و مردم شهر کارگری بافق برخوردار بود. توطئه های نظام سرمایه اسلامی منجمله شکایت از کارگران توسط کارفرما و نیز یورش نیروی انتظامی بخود را خنثی کرد و با توده ای شدن آن و دخالت خانواده های کارگری، همه کارگران بازداشتی آزاد شدند. از ویژگیهای این حرکت اعتصابی روحیه اتحاد و همبستگی مبارزاتی کارگران و مردم بافق را افزایش داد، مهمتر اینکه قوانین ضد کارگری رژیم و سرمایه نتوانست ممنوعیت اعتصاب و اتحاد کارگران در به  کرسی نشاندن خواسته هایشان را کنار بزد و این حرکت به یکی از نمونه های همبستگی کارگری در مبارزات جاری کارگری درایران تبدیل شد.

مبارزات کارگری در تداوم بحران اقتصادی و سیاسی و بنا به وضعیت مشقت بار، اکنون به امری ضروری و غیر قابل گریز مبدل شده است. میزان رشد اعتراضات و اعتصابات کارگری روندی رو به جلو دارد. بسته شدن کارخانجات، بحران بیکاری کارگران، دستمزدهای چهار برابر زیر خط فقر، عدم پرداخت حقوق و مزایای معوقه چندین ماهه کارگران، قراردادهای سفید امضا، و دهها بی حقوقی دیگر، شرایطی را بر طبقه کارگر ایران تحمیل نموده است که سکوت کردن در برابر تمام این نابرابریها به قیمت مرگ حتمی خود و خانواده هایشان منجر می شود. تحت چنین شرایطی بخش وسیعی از طبقه کارگر همین حالا با موجی از گرسنگی مفرط، فقر روز افزون، عدم دسترسی به حداقل ضروریات زندگی، فلاکت اقتصادی و… روبرو اند. ادامه چنين وضعيتی بدون هيچ توهمی بيش از هر چيز به خانه‌خرابی و حتی مرگ و مير ميليون‌ها انسان از طبقات فرودست خواهد انجاميد. حضور ميليونی توده های کارگر و زحمتکشی که با فقر دست و پنجه نرم می کنند که ادامه روند فوق‌الذکر با مرگ برای آنان تفاوتی ندارد، بدون هيچ شک و شبهه‌ای موجب افزايش نارضايتی از وضعيت فعلی خواهد شد. در همین راستا آمار اعتراضات و اعتصابات کارگری رو به افزایش است. در تقابل با این اعتراضات سرکوب نيروهای سرکوبگر به نسبت گذشته بیشتر شده و با دستگیری و زندانی نمودن کارگران و محکوم نمودن آنها به حکم های طویل المدت و صادر نمودن حکم شلاق عرصه را بر آنها تنگ نموده اند. از این رو میزان این جدال و تخاصمات و تقابل حاکمیت سرمایه داری و توده های کارگران و زحمتکشان سرنوشت اوضاع سیاسی جاری را رقم خواهد زد.

مبارزه متحد و متشکل علیه مشقت و بی حقوقی که کارگران با آن روبرو هستند، تنها راه حل برای پایان دادن به این وضع موجود و تحمیل خواست و مطالبات کارگران بر سرمایه داران و دولت حامی آنان می باشد. جنبش کارگری طی فراز و نشیبهای فراوانی که تا کنون پیموده است تلاش نموده گام هایی در جهت تشکل یابی بردارد. اگرچه کارگران در ایران هنوز از تشکل توده ای و سازمانیافته خود بهره مند نیستند، اما رهایی از این وضع موجود ضرورت این امر مهم را جلو روی کارگران و طبقه کارگر ایران می گذارد که برای نیل به ایجاد تشکلهای طبقاتی بی وقفه تلاش نمایند. اکنون این حقیقت بر همه روشن است که طبقه کارگر در نبود تشکلهای طبقاتی و توده ای اش، در کسب هر درجه از خواست و مطالباتش با دشواریهای زیادی روبرو گشته و یا در مراحلی هم که موفق بوده به آن دست یابد بورژوازی براحتی آن را توانسته پس بگیرد و در این راستا شاهد نمونه هایی مشخصی بوده ایم، که کارگران حتی بهای سنگینی برای آن پرداخته اند.  از برجسته ترین این اعتصابات در این رابطه میتوان به اعتصابات کارگران چادرملو و سنگ معدن بافق بصورت سازمانیافته بر علیه خصوصی سازیها و طرح طبقه بندی مشاغل و برگشت همکارانشان به سر کار اشاره نمود. این اعتصابات و مبارزه کارگران برای متحقق شدن خواسته هایشان دستاوردهای قابل شایانی برای آنها و طبقه کارگر بهمراه داشت. از نکات قوت این اعتصاب اتحاد و همبستگی کارگران این معادن و طولانی بودن اعتصاب تا تحقق بخشی از خواسته هایشان بود. در زمان اعتصاب بورژوازی به علت متحد بودن کارگران و اینکه این اعتصاب به صنایع دیگر گسترش نیابد و یک همبستگی سراسری را بوجود بیآورد ریاکارانه عقب نشینی نمود. و با نظارت بر اعتصاب و مراحل آن و کارگرانی که در طول اعتصاب فعال بودند را دنبال نمود، تصفیه حساب به این حرکت و زهر چشم گرفتن از آنها را به بعد موکول نمود. امروز با مشکلات اقتصادی جدی ای که طبقه کارگر با آن رودرو است و بخصوص با تحمیل دستمزدهای  چند برابر زیر خط فقر به کارگران در فقدان حرکت عملی و اتحاد عمل و همبستگی بین آنها، این فرصت را به رژیم ضد کارگری سرمایه داده چهار نعل بتازد و  با ترفند جدید ایجاد رعب و وحشت بیشتر و تشدید سرکوبها و تهدید و اخراج کارگران به میدان بیاید.  بویژه با احضار تعدادی از کارگران چادرملو به دادگاه و تهدید آنها به اخراج نشان از این دارد که رژیم با بحرانی که با آن رودرو است تنها راه  نجات خود را در سرکوب، تهدید، زندان و اخراج هر چه بیشتر کارگران و معترضین دیگر اقشار جامعه می بیند.

درسی که امروز کارگران چادرملو و سنگ معدن بافق و در مجموع کل طبقه کارگر ایران از اعتصاباتی که صورت گرفته لازم است بیاموزند که با هم متحد شوند، با رها- کارگران در طول تاریخ تجربه کرده اند که قدرت آنها در اتحادشان است. آنها آموخته اند  که با این قدرت طبقاتی خواهند توانست به مبارزه علیه دشمنان خود بپا خاسته و از خواسته ها و مطالباتی که در این راستا بدست آورده اند حفاظت نموده و اجازه ندهند بورژوازی  با تهاجم دیگری سعی نماید آن را پس بگیرد. هر اعتصابی اگر پشتوانه اش اتحاد طبقاتی نباشد و از سازمان کارگری برخوردار نباشد هر چند هم موفق باشد اما در فردای روزیکه اعتصاب به پایان میرسد بورژوازی و عوامل سرکوبگر آن برای تصفیه حساب و زهر چشم گرفتن به سراغ کارگران می روند. به عنوان  مثال در جریان انقلاب 57 اعتصابات کارگری و بویژه اعتصابات کارگران صنعت نفت در به پیروزی رساندن انقلاب نقش تعیین کننده ای داشتند و جنبش کارگری ایران با حضور خود در صحنه مبارزه طبقاتی نشان داد در صورت دارا بودن سازمان توده ای واستراتژی ضد سرمایه داری می تواند نقش رهبری جنبش انقلابی را بعهده بگیرد. در ادامه انقلاب اگر چه طبقه کارگر با تشکیل شوراهای خود در کارخانجات توانست کنترل مراکز کاری را برای مدت کوتاهی بعهده بگیرد ولی درتوازن قوا در مقابل نیروهای سرکوبگر ارتجاعی و ضد انقلاب جمهوری اسلامی و حمایت سرمایه جهانی تاب مقاومت نیاورده و با شکست روبرو شد. با جمعبندی از این شکستها در طول تاریخ جنبش کارگری ایران می توان به این نتیجه رسید، که طبقه کارگر بدون متشکل شدن و سازمان یافتن نمی تواند به جنگ بورژوازی تا دندان مسلح برود در ضمن سازمانیابی کارگران اگر بطور استراتژیکی انجام نگیرد، قطعا با شکست مواجه خواهد شد.

رژیم سرمایه داری حاکم در هراس است که دامنه اعتراضات گسترش یابد. بنابراین، بی دلیل نیست که هر روز شاهد دستگیری، زندان طولانی مدت، شلاق، اعدام و فشارهای فزاینده ای بر فعالین کارگری و خانواده های آنان و دیگر اقشار جامعه هستیم. رژیم با این عمل ضد کارگری و در جهت ایجاد فضای رعب و وحشت، قصد دارد سد راه پیشروی جنبش کارگری شود. با درک این واقعیت که طبقه کارگر با آن پتانسیل عظیم و بالقوه ای که در خود نهفته دارد، با جو استبداد و سرکوب هر روز به اعتراض و اعتصاب دست میزند، اما به علت پراکندگی و عدم تشکل  تا کنون نتوانسته به آن نیروی بالفعلی تبدیل شود که رژیم را به عقب نشینی وادارد.  از همين روست كه حاكميت سرمايه داری اسلامی ايران، فعالين كارگری و کارگران مبارز را مورد تهاجم و سركوب قرار داده است و از سر استیصال و درماندگی قصد دارد آنها را به هر شیوه ممکن به عقب رانده تا امکان متشکل شدن در تشکل های مستقل طبقاتی را تضعیف نماید.

تشکلهای کارگری و جدال بر سر دستمزدها

سرمایه داری همواره سعی دارد سطح دستمزد ها را در پایین ترین سطح ممکن که حتی کفاف اولیه ترین نیازهای کارگران را ندهد نگاه دارد و مازاد آن را زمینه سود خود بکند و بر سرمایه خویش بیفزاید.
در شرایط حاضر که سرمایه چه در سطح جهانی و چه در سطح داخلی با بحران و رکود روبرو است صاحبان سرمایه  بیشتر در تلاشند که سطح دستمزد ها را در پایین ترین سطح آن نگاه دارند. البته پائین نگه داشتن دستمزدها فقط مختص دوران رکود نیست سرمایه داران در دوران رونق هم کماکان با درجه ایی تخفیف به آن عمل می نمایند و در این جا تنها نیرویی که قادر است از طریق مبارزه و اهرم فشار بر بورژوازی سطح دستمزد ها را تغییر دهد کارگران هستند و نه نیرویی دیگر!
وضع در جامعه ایران بدرجه ایی فلاکت بار است که حداقل دستمزد
712 هزار تومانی نمی تواند تامین کننده و جوابگوی حداقل ترین نیازهای سطح زندگی طبقه کارگر باشد این امر آن چنان عیان است که برای هر فرد عادی که در جامعه ایران برای بقاء اش با جدال روزانه روبرو است، کاملا ملموس است.

از طرف دیگر باید دید که این سطح دستمزد نازل بر اساس معیار های موجود چیست؟ سطح دستمزد باید در حدی باشد که معاش کارگر  و خانواده اش را، تامین نماید. این سطح از دستمزد تا آن اندازه است که حتی برای نگه داری یک خانواده و بقای نسل کارگران کفاف نمی دهد.
در ضمن باید
به این نکته هم توجه داد که استاندارد های یک زندگی عادی انسانی در قرن 21 به همت و کوشش مبارزات بی امان دو سده اخیر طبقه کارگر در سرتاسر جهان نسبت به دو قرن گذشته به مراتب رشد قابل توجهی کرده است. البته این رشد مدیون مبارزات بی امان و آشتی ناپذیر طبقه کارگر بوده است نه سر عقل آمدن سرمایه داری! در نتیجه می بایست مبنای سطح دستمزدهای کارگران را با در نظر گرفتن این تغییرات کیفی و استانداردهای زندگی در سطح جهانی در نظر گرفت.

ایجاد تشکلهای طبقاتی کارگران در این برهه حساس سیاسی، در قدم اول پاسخی دندان شکن به تعرضات و تهاجمات سرمایه و دولت حامی آن، مبارزه جهت بهبود در شرایط زندگی و افزایش دستمزدها، گشایش فضای سیاسی و کسب حداقلی از آزادی برای توده های تحت ستم خواهد بود، و در قدم دوم طبقه کارگر را در هر اعتلای انقلابی از نظر استراتژیکی برای کسب قدرت سیاسی آماده خواهد کرد. در واقع ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، هم استراتژیکی و هم تاکتیکی برای طبقه کارگر حائز اهمیت است که امروزه بیش از هر زمان دیگر  گام برداشتن بسوی آن عاجلترین نیاز حیاتی جنبش کارگری است.

طبقه کارگر در شرایط فعلی برای مقابله با توحش سرمایه و حفظ بقای خود از نظر استراتژیکی چاره ایی ندارد بجز اینکه ابتدا جای پای خویش را مستحکم کند. مبارزه  و رسیدن به جامعه ای که در آن کار مزدی ملغا شده باشد لازمه اش این است که ابتدا دستمزد ها به بالاترین سطح ممکن که برای یک زندگی مرفه و انسانی که برای کارگران لازم است ارتقاء یابد. برای این امر کارگران نیاز دارند که مبارزه و مقاومت کنند و برای مبارزه و مقاومت نیاز به سازماندهی و اتحاد دارند چون طرف مقابل یعنی سرمایه دار متحد است: اتحاد میان سرمایه داران امری است متداول و آن را حق طبیعی خود می دانند  در حالی که سازمان یافتن و متحد شدن کارگران ممنوع است و عواقب دردناکی برای آنان دارد، در کنار این اتحاد طبقاتی سرمایه داران، آنان دولت و ابزار های سرکوب سپاه، نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها، زندان و شکنجه را هم در دست دارند و از این طریق و با استفاده از این ابزارها مانع متحد شدن و سازمان یافتن طبقه کارگر در این چند دهه اخیر شده اند. کارگران هم در مقابل این نابرابریها از قبیل معلق شدن از کار، اخراج، ضرب و شتم ، احضار به نهاد های امنیتی، سرکوب اعتصابات، تحصن ها و تظاهرات های مسالمت آمیز، بازداشت و دادگاهی و زندانی شدن بهای سنگینی پرداخته اند، اما کارگران با وجود تمام این معضلات هم چنان به مبارزه و مقاومت پرداخته اند.
به نظر می رسد یکی از مهم ترین و پایه ای ترین مباحثی که می توان حول آن کارگران را با یک دیگر متحد نمود و سازمان داد همین تعیین سطح دستمزد ها است. چون مزد مسئله مشترک تمامی کارگران است و عامل وحدت بخش آنان. مسئله مزد، یعنی منفعت مشترک کارگران در برابر صاحبان کارخانه، مبارزه ایی متحد را بر محور مقاومت مشترک را می طلبد.

بر این مبنا مسئله دستمزد سال 94 کارگران هنوز در جنبش کارگری قابل بحث و نیاز به متشکل شدن هر چه وسیعتر کارگران حول این معضل مهم را دارد. البته نگرشهای مختلفی پیرامون چگونه مبارزه نمودن برای ارتقاء دستمزدها در سطح جنبش موجود می باشد. طیفی از کارگران که مجموعه ایی از دو تشکل کارگری و چهار تشکل فعالین کارگری می باشد با اعلام بیانه ایی سطح دستمزدها را تا سه میلیون اعلام نموده و خواستار این مبلغ به نسبت تورم موجود در جامعه می باشند. بخشهایی از جنبش کارگری سه میلیون و نیم را مد نظر داشته و آن را به عنوان حداقل دستمزد اعلام می دارند. پائین بودن سطح دستمزد های چند برابر زیر خط فقر کارگران را نمی توان فقط با اتکاء با تعیین یک مبلغ عددی و یا با دادن یک بیانه از طرف بخشی از فعالین جنبش کارگری بشود حل نمود و بتوان کارگران را حول و حوش آن بسیج نمود.

 حقیقتش، دادن همچنین بیانه ایی با ارزش است جای بحثی در آن نیست، اما باید توجه نمود که این بیانه زمانی می تواند از نظر عینی مادیت یابد که حول و حوش آن برای این خواسته سازمان دهی شود.  در هیچ مقطعی از نظر تاریخی صدور یک بیانه یا اطلاعیه در جهت خواسته های کارگران بخودی خودی متحقق نشده مگر اینکه فعالین کارگری سوسیالیست -کارگران را حول و حوش آن سازمان داده باشند. امروزه نیاز طبقه کارگر برای تحقق هر خواسته و مطالبه اش در برابر بورژوازی که دستمزد یکی از خواسته های اساسی این طبقه می باشد متشکل شدن و پایان دادن به پراکندگی موجود است.
کارگران برای بالاتر بردن سطح دستمزد ها نیاز دارند که به مبارزه با کارفرماها و صاحبان سرمایه بپردازند البته در این مبارزه تاکتیک های مختلفی به فراخور مبارزات در پیش روی طبقه کارگر است و لزوما در برخی مواقع این امکان وجود خواهد داشت که کارگران با چانه زنی و مذاکره و... روبرو شوند و حتی در مواردی هم آن را نیز نفی سازند. در نهایت کارگران به هر میزان موفقیتی دست یابند سرانجام به این نتیجه خواهند رسید بدون مبارزه متحد و متشکل نمی توانند به نتیجه نهائی برسند.
از طرف دیگر وقتی درصد  چشمگیری از طبقه کارگر با هم متحد باشند و بر سر دستمزد مناسب توافق کرده باشند دیگر سرمایه دار نمی تواند وضع فلاکت باری را به این اعتبار که کارگران متفرق هستند و با استفاده از رقابت های کاذب بین کارگران شاغل و بیکار به طبقه کارگر تحمیل کند. در این شرایط است که مبارزات طبقه کارگر از حالت تدافعی خارج شده و شکل تعرض به نظام سرمایه اری به خود خواهد گرفت.

یک نکته را لازم است به آن توجه داد، تجارب مبارزاتی در ایران نشان داده است، فعالین جنبش های اجتماعی و سیاسی مختلف، به ویژه جنبش کارگری، در دوره های مختلف مبارزه، شرایط دیکتاتوری و سرکوب را همواره به عنوان زمینه کار، و چارچوب فعالیت های خود پیش فرض گرفته اند و بر این اساس وارد عرصه مبارزه شده اند. ما در طول تاریخ حیات سرمایه داری در ایران، با شرایط باز و حتی نسبتاً دموکراتیکی برای پیشروی جنبش ها به ویژه جنبش طبقه کارگر مواجه نبوده ایم. فعالین جنبش کارگری در هر شرایطی همواره از هر موقعیتی برای سازمانیابی و پیشبرد و ارتقاء سطح مبارزاتشان استفاده کرده اند.

طبقه کارگر بنا به خصلت طبقاتی  آن در سیستم سرمایه داری، همیشه منافع جمعی و متشکل در تقابل با صاحبان سرمایه و دولت حاکم را در خود نهفته دارد، بنا به همین ویژگی و قدرت تعیین کننده است که میتواند با اتکاء به آن پیشروی آتی خود و متحدانش را تامین و تضمین نماید. امروزه اعتراضات و اعتصابات کارگری که در صنایع و بخشهای خدماتی مختلف در ایران به شکل نسبتا وسیعی موجود است، به علت متشکل نبودن کارگران در تشکلهایشان، با وجود اینکه به توان اجتماعی خود آگاه هستند و آن را می شناسند، اما به علت پراکندگی و عدم ارتباط این اعتراضات و اعتصابات که در مناطق و کارخانه ها و کارگاههای مختلف اتفاق می افتد، نمی توانند مطالبات و خواسته های خود را به کارفرماها و صاحبان سرمایه تحمیل نمایند. این حرکتها که در شرایط بشدت خفقان و سرکوب انجام می گیرد، آنچنان از درجه اهمیت بالایی برای طبقه کارگر برخوردار است که بر کسی پوشیده نیست، اما تا زمانیکه این مراکز و صنایعی که اعتصابات و اعتراضات در آن شکل می گیرد در امر تشکل یابی خود موفق نشوند و آن را در هر حرکت بر علیه سرمایه به عنوان یک ابزار قوی بکار نگیرند، ادامه این اعتصابات و اعتراضات نتیجه مطلوبی برای کارگران بهمراه نخواهد داشت و سرمایه هر زمان بخواهد از ضعف این عدم متشکل شدن استفاده نموده و بیشترین ضربه را به کارگران و دستاوردهایشان وارد خواهد نمود.

سیاست های اخیر دولت مزدور سرمایه جمهوری اسلامی در قبال تشکل های کارگری و سرکوب شدید آنها، ادامه  تورم و به دنبال آن گرانی روز افزون مایحتاج عمومی  و به زانو در آمدن خانواده های کارگری و باز گذاشتن دست سرمایه داران و حامیان شان در تنظیم و تدوین قوانین ضد کارگری، رواج قراردادهای موقت و سفید امضاء، اعمال تبعیض و بی عدالتی در تعیین دستمزدها از جمله تبعیض در پرداخت دستمزد به زنان کارگر برای کار برابر با مردان، استفاده از کار رایگان زنان خانه دار، وجود میلیونی کارگران ارزان همچون زنان کارگر و کودکان کار، موج فزاینده و ویرانگر بیکاری، عدم پرداخت حقوق و مزایای کارگران در موعد مقرر که به سهم خود زمینه ساز مشکلات عدیده روحی و روانی برای کارگران و خانواده های آن ها است. گسترش دامنه اعتیاد و دزدی و فحشا و . . . تراژدی بسیار ناگواری را  برای توده های زحمتکش و فرودست بوجود آورده است. به ویژه تجربه چند ساله اخیر نشان داده است که طبقه کارگر نمی تواند بدون اتحاد طبقاتی کمترین ترین خواسته ای را بر سرمایه داران تحمیل نماید.

ایجاد تشکلهای مستقل طبقاتی ابزار و پشتوانه مهمی برای کارگران هر بخش و صنعتی می باشد که کارگران با دارا بودن آن می توانند به موفقیتها و پیروزیهایی دست یابند. در جریان شکل گیری چنین تشکلهای همه جانبه و طبقاتی، طبقه کارگر به توان جنبشی و اجتماعی خود ایمان آورده، از هر پیروزی، عقب نشینی و یا شکستی، برای تداوم حرکت خود نیرو می گیرد، آگاهتر  و سازمان یافته تر می شود، و می تواند بدیل سیاسی خود را بسازد. در ضمن در اتحاد و همبستگی این تشکلها است که طبقه کارگر متحدتر و متشکل تر میشود و می تواند بسوی برپائی تشکلهای سراسری خود قدم بردارد.

شهرام یوسفی

اگوست 2015