Monday, 23 March 2015

تاریخچه مبارزاتی زنان کارگر جهان و ایران (قسمت چهارم)


نتایج اجتماعی رانده شدن زنان از بازار کار:

آنچه امروز قابل مشاهده است تنها درصد بسیار کمی از زنان کارگر ایران به کار اشتغال دارند. در موقع بیکارسازیها زنان اولین قربانیان صف مقدم این بیکارسازیها هستند. آپارتاید جنسی که در طی بیش از سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی بر جامعه ایران حاکم بوده، به فجیع ترین شکل در وضعیت زنان از نظر اقتصادی-اجتماعی در بازار کار تاثیر گذاشته است.

بیکاری یکی از دلائل اصلی است که سبب افزایش اعتیاد، خودکشی، بیماری‌های روحی و تن فروشی در میان زنان شده است. برای نمونه میزان شیوع بیماری و اختلالات روانی از جمله افسردگی در میان زنان از مردان بیشتر است. طبق گفته‌ی "رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران" ۲۵ درصد افراد بزرگسال در ایران به بیماری‌های روانی دچار هستند، به‌گفته‌ی وی یک‌ سال قبل بین ۲۰ تا ۲۳ درصد دچار بیماری‌های روانی بودند. هم‌چنین میزان بیماری‌های روانی میان زنان ۶ درصد بیشتر از مردان اعلام شده است. هم‌چنین آمارها از افزایش وحشتاک بیماری‌های روانی حکایت دارد. فقر و  عدم ثبات اقتصادی که به نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی در بین زنان منجر شده است علت اصلی افزایش بیماری‌های روانی می‌باشند.

اعتیاد به مواد مخدر در میان زنان، بویژه زنان طبقات فرودست رو به افزایش است. طبق آمار رسمی نزدیک به ۱۰ درصد زنان در شهرهای مختلف کشور معتاد هستند. همچنین در برخی از آمارهای رسمی از وجود ۷۰۰ هزار زن معتاد خبر داده شده است. افزایش خودکشی در میان زنان نیز یکی دیگر از نتایج اجتماعی تبعیض جنسیتی و طبقاتی و تاثیرات وضعیت اسفبار اقتصادی آنها است.

موضوع دیگر افزایش تعداد زنان تن‌ فروش و بویژه تن‌ فروشی در سنین پائین بین زنان و دختران جوان است. این معضل  اجتماعی ریشه در فقر و نیاز مالی دارد که به علت شرایط  بد اقتصادی و بیکاری گسترده ایی که در سطح جامعه موجود است، بسیاری از زنان سرپرست خانواده  و بدون حمایت مالی را ناگریز به تن فروشی می نماید. مسئله صیغه (فحشاء موقت) که زنان از این طریق مورد تحقیر و بی حرمتی قرار گرفته در ضمن اینکه در این روابط کالایی زنان مورد سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند، با مشروعیت دادن شرعی و قانونی به آن به عنوان یک شغل که زنان بتوانند بخشی از درآمد خود را از این راه جبران نمایند رسمیت داده شده است. برخی از زنان هم علیرغم خواست خود ناچاراند به آن تن دهند تا بدین وسیله یک بخش از نیازهای مالی خود را  تامین نمایند.

براساس گزارشات و آمارهایی که از سوی ارگان‌های حکومتی مانند نیروی انتظامی منتشر شده است، سالانه ۳۰ درصد بر تعداد زنان و دخترانی که به اتهام تن‌فروشی دستگیر می‌شوند افزوده می‌شود که حاکی از افزایش وحشتناک تعداد زنان و دختران تن‌فروش است.

براساس اعلام مرکز آمار ایران، هم اکنون زنان سرپرستی ۱۵ درصد از خانوارها را برعهده دارند. نکته تاسف‌بار در این است که از مجموع زنان سرپرست خانوار کمتر از ۲۰ درصد شاغل بوده و حدود ۸۰ درصد آن‌ها بیکار می‌باشند.

حاکمیت سیاه حکومت جمهوری اسلامی که عامل اصلی فقر و فلاکت و بیکاری در جامعه است، شرایطی را فراهم کرده‌ است که زنان به علت عدم حمایتهای اجتماعی و مالی اولین قربانیان و آسیب پذیرترین اقشار جامعه می باشند.

اما جدا از میزان اشتغال زنان، مساله مهم دیگر وضعیت زنان شاغل در رابطه با دستمزد نابرابراست. زنان کارگر در ایران در اغلب موارد دستمزدی به‌ مراتب کمتر از دستمزدهای قانونی دریافت می‌کنند و در ضمن از ایجاد تشکل‌های مستقل خود محروم هستند. در ایران تنها تشکل‌های ارتجاعی و ضد کارگری از جمله: شورای اسلامی کار، انجمنهای صنفی و .....که با دخالت دولت بوجود آمده‌اند، امکان فعالیت قانونی دارند و هرگونه تلاش زنان برای ایجاد تشکل‌های مستقل در طول این سال‌ها با سرکوب، زندان و شکنجه رژیم همراه بوده است، این در حالی‌ست که ایجاد تشکلهای مستقل از اولیه ترین حقوق بشمار آمده و در بیشتر کشورهای دنیا زنان از حق ایجاد تشکل برخوردارند.

دستمزد نابرابر در ازای کار برابر در مورد زنان و مردان شاغل تنها مختص به زنان شاغل ایران بویژه زنان کارگر نیست. بلکه این مشکلی و اجحافی است که در سراسر دنیا و همه کشورها موجود است.اما در ایران بسیار متفاوت تر است در واقع فاصله فاحشی بین دستمزدهای کارگران زن با کارگران مرد وجود دارد که در کمتر جایی می توان این درجه از اجحاف را مشاهده نمود. طبق تحقیقات بعمل آمده: " نسبت دستمزد زنان کارگر نسبت به مردان یک سوم و در بهترین حالت دو سوم است ". مزایای کاری، بیمه درمانی و حق بیمه بیکاری و بازنشستگی از دیگر حقوق نادیده گرفته شده‌ی بخش بزرگی از زنان کارگر در ایران است که وضعیت بمراتب بدتر آنان را نسبت به مردان کارگر نشان میدهد.

اگر در وضعیت دستمزد زنان کارگر دقت کنیم، می بینیم زنان کارگر در کارگاههای کوچک و یا بخش‌های خدماتی در حالی که یک سوم و حتا تا یک ششم حداقل دستمزد را دریافت می‌کنند که به جای ۸ ساعت کار روزانه مجبور به انجام ۱۲ ساعت کار در روز می‌شوند. استثمار وحشیانه ایی که در مورد کار زنان در ایران مشاهده می کنیم، وضعیت زنان کارگر را هر روز بمراتب دشوارتر نموده و آنها را به خط زیر فقر بیشتر سوق می دهد.

موانع ورود زنان به بازار کار:

در این رابطه می‌توان از موانع متعددی نام برد، از موانعی که بیشتر ریشه در بحران و نیز ساختار اقتصاد سرمایه داری  ایران دارند تا موانع سیاسی و فرهنگی. ساختار اقتصاد سرمایه‌داری ایران که متکی بر درآمد حاصل از صادرات نفت اقتصاد تک محصولی می‌باشد، یکی از عواملی است که مانع از گسترش دیگر صنایع تولیدی شده و از این جهت در کل بر میزان تقاضا در بازار کار تاثیر گذاشته است. لذا محدودیت بیشتری برای تقاضا برای کار زنان ایجاد نموده که از علتهای آن هم نابرابری جنسیتی ات است که بر بازار کار حاکم است. از دلائل دیگر آن همزمان بحران های اقتصادی داخلی و جهانی سرمایه داری و سیاستهای خصوصی سازیها بر بازار کار تاثیر گذاشته، و به وسعت بیکارسازیها افزوده شده و همیشه اولین قربانیان آن زنان میباشند. و براساس آمار سایت مرکز آمار ایران میانگین نرخ بیکاری بهار سال ۹۳ را ۷/۱۰ درصد اعلام کرد که این نرخ برای مردان ۹ و برای زنان ۱۹.4 درصد است. در واقع آمار بیکاری زنان دو برابر مردان میباشد.

از تبعیض جنسیتی در بازار کار نیز باید به عنوان یکی دیگر از موانع مهم ورود زنان به عرصه های کاری نام برد. برای نمونه پایین بودن دستمزد زنان نسبت به مردان، برای مادرانی که با این دستمزدها قادر به پرداخت هزینه‌های مهد کودک نیستند، در عمل معنای دیگری جز فراموش کردن کار ندارد و اتفاقا همین گروه از مادران هستند که حاضرند در برابر پایین‌ترین دستمزدها به کار در خانه بپردازند که زنان قالیباف، زنانی که سبزی خشک می کنند و یا کارهای مقاطعه کاری انجام میدهند از نمونه های مشخص آن‌ است، این دسته از کارها کارفرمایان حتا تا یک پنجم حداقل دستمزد قانونی آن‌هم بدون بیمه به این زنان پرداخت می‌کنند و تازه این گروه از مادران مجبورند گاه تا ۱۲ ساعت برای دریافت همین مبلغ ناچیز کار کنند.

این چنین است مشکل بخش بزرگی از زنان کارگر در بخش خدمات و یا کارگاههای کوچک که به علت تبعیض طبقاتی و جنسیتی و عدم قوانین و یا تشکل‌هایی که از آن‌ها حمایت کنند، به شدید ترین شکل استثمار شده و مورد بی حقوقی قرار می گیرند. در شرایط فعلی و بویژه در شهرستانهای کوچک دختران جوانی که بسیاری از آن‌ها تحصیل کرده هستند، مجبورند با ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان ۶ روز در هفته کار کنند. در واقع می‌توان گفت شرایط کاری بسیاری از زنان کارگر جز بردگی مدرن در نظام سرمایه‌داری، آن‌هم در قرن بیست ‌ویکم معنای دیگری ندارد.

نادیده گرفتن حقوق ویژه زنان یکی دیگر از اشکال تبعیض جنسیتی در محیط کار است. در همین رابطه می‌توان به مشکل مادران کارگر در رابطه با مهدکودک و مرخصی زایمان اشاره نمود. برای نمونه و براساس تحقیقی که صورت گرفته و معاون فنی درآمد سازمان تامین اجتماعی بر آن صحه گذاشته است، در طی مدت ۱۸ ماه و از میان ۱۴۵ هزار زنی که از مرخصی زایمان استفاده کرده‌اند، ۴۷ هزار نفر از کار اخراج شده‌اند. هم‌چنین برخی از زنان شاغل از ترس اخراج و نیاز به کار، از ازدواج خودداری می‌کنند.

یکی دیگر از موانع مهم زنان برای ورود به بازار کار، گذاشتن وظایف کار خانگی برعهده‌ی زنان است. فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه که به شدت از سوی حکومت تقویت می‌شود، باعث شده که حتا زنان تحصیل‌کرده‌ای که از موقعیت شغلی و درآمد خوبی نیز برخوردار هستند، با تحمیل کار خانگی از سوی مردان روبرو شوند. براساس تحقیقی که درباره‌ی اشتغال زنان صورت گرفته است، ۹۸ درصد زنان، از کار خانگی به‌عنوان مهم‌ترین مانع اشتغال خود نام برده‌اند.

تفکرات و قوانین ارتجاعی اسلامی، که در قوانین جاری کشور نهادینه شده به مانعی برای ورود زنان به بازار کار تبدیل شده است.  برای مثال، شورای عالی انقلاب فرهنگی در مصوبه خود در رابطه با "سیاست‌های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی" از نقش زنان در خانواده به عنوان شغل اصلی آن‌ها نام برده است. یا در ماده‌ی ۱۱۱۷ قانون مدنی آمده است: " شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که با مصالح خانوادگی یا حیثیت مرد منافات داشته باشد زن را از انجام آن کار منع کند." هم‌چنین باید از حجاب اجباری و قوانین مربوط به آن، به‌عنوان یک مانع جدی دیگر برای ورود زنان به بازار کار نام برد.

ایمنی محیط کار، بیماری‌ها و حوادث ناشی از کار:
براساس آمارهای پزشکی قانونی، روزانه ۶ کارگر جان خود را در ایران از دست داده و تعداد زیادی نیز مجروح و از کارافتاده می‌شوند. در همین آمارهای دولتی، هم‌چنین شاهد افزایش تعداد زنان کارگری هستیم که در اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست داده و یا مجروح می‌شوند، برای مثال براساس آمار سازمان پزشکی قانونی تعداد کارگرانی که در اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست دادند در سال گذشته ۱۹۹۴ نفر تخمین زده شده است. این رقم در مقایسه با سال ۹۱ که تعداد تلفات حوادث کار ۷۹۶ ۱ نفر بود، ۱۱ درصد افزایش یافته است.
در پی آتش‌سوزی روز ۲۹ دی‌ماه طی دو سال گذشته در یکی از کارگاههای تولید پوشاک در خیابان جمهوری تهران که منجر به سقوط دو کارگر زن از طبقه پنجم و جان باختن‌شان شد، مساله عدم امنیت کاری در کارگاههای کوچک در سطحی گسترده در جامعه انعکاس یافت و مشخص گردید که در این کارگاهها که تعداد قابل توجهی از کارگران زن در آن‌ها مشغول به کار هستند، اساسا رعایت اصول ایمنی معنایی ندارد.
در ارتباط با حواث ناشی از کار در مورد زنان کارگر باید بر روی دو نکته مهم انگشت گذاشت. اول این که آمارهای دولتی عمدتا منعکس‌کننده‌ی حوادث ناشی از کار در کارگاههای بزرگ و کارخانجات (مشمول قانون کار) بوده و از آن‌جایی که بخش بزرگی از کارگران زن در کارگاههای کوچک کار زیر ده نفر به کار اشتغال دارند عملا جزء این آمار نیستند. از همین رو بخشی از زنان کارگر که درصد بالایی را هم شامل میشوند از بیمه های اجتماعی محرومند و بهمین دلیل در برابر حوادث ناشی از کار بسیار آسیب پذیرند، در صورت بروز هر حادثه‌ای که به‌ عنوان مثال موجب از کار افتادگی کارگر شود، به دلیل نداشتن بیمه، کارگر فوق از خدمات مربوط به این بیمه‌ها مانند حقوق از کارافتادگی و خدمات درمانی بی‌بهره خواهد ماند.
اما مشکل زنان کارگر در رابطه با حوادث ناشی از کار، ایمنی محیط کار و بیماری‌های ناشی از کار به این موارد محدود نمی‌شود و در واقع باید گفت در بخش بیماری‌ها مشکل زنان کارگر بسیار حادتر می‌باشد، به ‌ویژه آنکه آنها عموما وظایف کار خانگی را بر دوش می‌کشند و از این جهت وقت به اندازه کافی برای استراحت نداشته و در اثر فشار کارهای بیرون و خانگی آن‌ها در برابر بیماری‌ها و حتا حوادث ناشی از کار آسیب ‌پذیرتراند.

طبق گزارشی که از بخش آسیب شناسی تهیه شده است: " بیش از۷۰ درصد زنان کارگر به افسردگی، استرس و اضطراب دچار هستند." زنان قالیباف در معرض انواع گوناگون بیماری‌های ناشی از کار همچون بیماری‌های تنفسی، سردردهای شدید، بیماری‌های استخوانی و عضلانی، امراض پوستی و ناراحتی‌های چشمی قرار دارند و این در حالی‌ست که بسیاری از کارگران قالیباف را دختران سن پائین تشکیل می‌دهند. هچنین به علت شرایط سخت و محیط کاری نامناسب کارگران قالیباف، از سیاه زخم و ناراحتی‌های پوستی و ریوی و مسمومیت بر اثر استفاده از رنگ‌های شیمیایی به‌عنوان برخی از بیماری‌های ناشی از کار در میان زنان قالیباف می توان نام می‌برد.
ساعات زیاد کار از جمله عواملی‌ست که منجر به افزایش بیماری‌های ناشی از کار در میان زنان می‌گردد، ما در بخش‌های قبلی دیدیم که بسیاری از زنان کارگر مجبور به کار بیش از ۸ ساعت در روز هستند که گاه حتا به بیش از ۱۲ ساعت در روز نیز می‌رسد
برای مثال می‌توان از پرستاران نام برد که به دلیل کمبود پرستار و ناچیز بودن دستمزد مجبور به اضافه کاری اجباری هستند، به‌طوری که گاه یک پرستار در سه شیفت کار می‌کند و این تازه یک روی سکه است. پرستاران به دلیل کمبود نیروی پرستاری هم‌چنین مجبور به تحمل فشار کاری بالا هستند به‌طوری که گاه یک پرستار باید وظیفه مراقبت از ۲۰ بیمار را بر دوش گرفته و در ضمن پاسخگوی اطرافیان بیماران نیز باشد. ساعات کار زیاد همراه با فشار کاری و استرس بالا منجر به انواع بیماری‌های جسمی و روانی هم‌چون درد کمر یا گردن، واریس پا و افسردگی برای پرستاران می‌گردد.
هم‌چنین برخی از کارها نیز موجب بروز بیماری‌های خاص در مورد زنان کارگر می‌شود. برای مثال کار کردن با مواد شیمیایی یکی از این موارد است. براساس خبری که در خبرگزاری “ایلنا” و به نقل از دبیر “خانه کارگر تهران” منتشر شد، کارگرانی که در کارخانه‌های تولید داروهای هورمونی کار می‌کنند، پس از چند سال کار مستمر دچار عوارضی می‌شوند که هویت جنسی‌شان را در معرض آسیب و خطر قرار می دهد. به‌گفته‌ی وی، کارگران زن در این واحدها با مشکل ازدیاد موهای زائد صورت و بدن مواجه می‌شوند به طوری که هم‌چون مردان ناچارند هر روز صورت‌شان را اصلاح کنند.
در مجموع می‌توان از ساعات کار زیاد و کارخانگی به‌عنوان دو عامل مهم در افزایش حوادث و بیماری‌های ناشی از کار در میان زنان نام برد، عواملی که ارتباط مستقیمی با فقر و نیازهای مالی زنان کارگر در جامعه ایران دارد و زنان کارگر را مجبور به تن دادن به شرایط  بد کاری می‌کند. از کارهای دشوار و  پر مشقت کار در کوره‌ پزخانه‌ها توسط زنان و دختران جوان است. ساعات طولانی کار، سختی کار در کنار وظایف خانگی،  زنان را بسرعت فرسوده می‌کند. البته این معضلی است، که بخش زیادی از کارگران زن با آن درگیرند.

به گفته یکی از سخنگویان خانه کارگر: " امروزه ما شاهد اشتغال زنان در مشاغل فنی سخت و در شیفت‌های شب کارخانجات و واحدهای تولیدی و صنعتی هستیم. دستمزد کارگران زن در اکثر موارد از همکاران کارگر مرد کمتر است و حق بیمه آن‌ها بطور‌ کامل پرداخت نمی‌شود "، وی ادامه می‌دهد: "حداکثر ۱۰ درصد کارفرمایان قوانین اشتغال زنان را اجرا می‌کنند. "
یکی از معضلات خاص زنان در محیط کار مساله آزار و سوءاستفاده جنسی در محیط‌های کار در ایران است.
معضل جدی ای که یکی از موانع زنان برای ورود به بازار کار و عامل افزایش تبعیض جنسیتی در محیط کار می باشد. این معضلات باعث می‌شوند تا زنانی که مورد آزار و یا سوءاستفاده جنسی قرار می‌گیرند یا سکوت کنند و یا مجبور شوند کار خود را ترک کنند.
در این رابطه تحقیقات و گزارشاتی منتشر شده است که همگی حکایت از افزایش آزار و سوءاستفاده جنسی از زنان در محیط کار، بویژه در کارگاههای کوچک و یا کارهای خدماتی دارند که بیشترین گروه از زنان کارگر را شامل می‌شود. در یکی از گزارشاتی که در این رابطه منتشر شده آمده است: " از زمانی که کارگاههای با کمتر از ۱۰ کارگر از پوشش قانون کار خارج شدند، مشکلات کارگران شاغل در این کارگاههای کوچک بیشتر شده است."
هم‌چنین باید به این نکته توجه داد با گسترش فقر، بیکاری و بی‌حقوقی افزایش اذیت و آزارهای جنسی در محیط کار رو به افزون می باشد، به میزانی که فقر و بیکاری گسترش می یابد، معضلات کارگران زن از جمله در رابطه با آزارهای جنسی نیز ابعاد و دامنه بیشتری به‌ خود می گیرد. در شرایطی که به دلیل فقر و نیاز مالی روز به روز بر تعداد زنان متقاضی کار افزوده می‌شود و در شرایطی که بازار کار با رکود مواجه است، کارگران زن با سختیها و دشواریهایی روبرو می‌گردند و کارفرمایان، مدیران، کارمندان عالی‌رتبه و یا حتا سرکارگرها از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند. در واقع موقعیت نابرابر زنان و نبود هیچ حمایت قانونی در عمل از آنها عامل مهمی در گسترش این معضل در محیط کار می‌باشد. آزار جنسی یک نمونه بارز از خشونت علیه زنان و تبعیض در محیط کار است.

در یکی از این گزارشات می‌خوانیم: " زنان کارگر در حالی که امکان سوءاستفاده جنسی از آنان توسط کارفرمایان‌شان بسیار بالاست و توامان مورد خشونت کلامی و شوخی‌های جنسی همکاران مردشان قرار می‌گیرند، ترجیح می‌دهند در مورد آن‌چه بر آن‌ها می‌گذرد، سکوت کرده و حتی گاها آن را انکار کنند. آن‌ها به سختی برای سخن گفتن از دردهای این آزارها راضی به مصاحبه می‌شوند، آن هم نه فقط از ترس اخراج از کار و از دست دادن شغل‌شان، بلکه بیشتر از ترس بی آبرویی و برچسب خوردن به عنوان زنی که خود مورد آزار جنسی توسط همکار یا کارفرمایش قرار گرفته است”.

بخش زیادی از زنان کارگر وقتی هیچ تخصصی ندارند و در شرایطی که بازار کار با رکود مواجه است بعد از مدتی که دنبال کار بوده اند، به خوبی می‌دانند پیدا کردن شغلی با حداقل حقوق تا چه میزان سخت و دشوار است. از آنجائیکه  آنها واقعا به کارشان نیاز دارند، برای همین سعی می‌کنند تمام این خشونتها و تبعیضهای سر کار که از طرف کارفرماها و همکاران مردشان بر آنها اعمال میشود را تحمل کنند. بعضی از آنها همسر ندارند و تنها نان آور منزل هستند، و تعداد دیگری هم  همسرانشان معتاد است.
بخش دیگری از زنان که امروزه متاسفانه بخش عمده ای را شامل میشوند زنانی هستند که در تجارت سکس اشتغال دارند. این زنان در ضمن اینکه قربانیان مناسبات سرمایه داری هستند اما بخشی از زنان کارگر و طبقه کارگر محسوب میشوند. این زنان که به دلیل فقر و نداشتن هیچ حمایت مالی از طرف دولت سرمایه مجبور به این کار می‌شوند، در معرض شدیدترین خشونت‌های جنسی و امراض قرار دارند و حتا در مواردی به قتل می‌رسند. اما از آن‌جایی که کار این زنان در ایران “غیرقانونی” به‌حساب می‌آید، آن‌ها حتا امکان شکایت به هیچ ارگانی را ندارند، چرا که در این صورت خود تحت پیگرد قرار گرفته و با مجازات‌هایی از جمله زندان و حتا اعدام روبرو می‌شوند.

در اینجا لازم است در مورد تفاوت دستمزدها بین زنان و مردان کارگر که بیشترین تبعیض جنسیتی بر زنان از آن ناشی میشود توضیح داده شود. همچنین از آنجائیکه بقول مارکس  " مبارزه آشتی ناپذیر میان سرمایه دار و کارگر را مزد تعیین می کند" و از پایه اترین مطالبات طبقه کارگر می باشد و زنان کارگر بخشی زیادی از این طبقه را شامل میشوند بحث و جدل حول  و حوش این معضل مهم لازم و ضروری است.

دستمزد نابرابر زنان و مردان کارگر در ازای کار برابر

سرمایه داری در دورانی که نیاز به نیروی کار بیشتری دارد تا به تولید بیشتری دست یابد، زمانی که نیاز به ارتش بیکاران دارد تا عرضه‌ی نیروی کار افزایش یابد، به نیروی کار زنان نیاز داشته و زنان هم باید وارد بازار کار شوند. در این هنگام است که با فریبکاری تحت آزادی زنان و رهایی زنان از کارخانگی می خواهد تا آنها روانۀ بازار کار شوند. هنگام تورم و بیکاری که باید این زنان به خانه برگردند، این بار با سفسطه گرایی از زنان می خواهند که به خانه برگردند: زیرا جایگاه اصلی زن در خانه است.

دستمزد نابرابر زنان و مردان در ازای کار برابر تنها مختص به جامعه ایران نیست، هر چند جامعه ایران از آن جوامعی است که اختلاف فاحشی در رابطه با دستمزدها بین زن و مرد موجود است، اما این نابرابری در تمام کشورهای در حال توسعه و غیر توسعه مشاهده میشود. ریشه این نابرابری در ستم جنسیتی است که بر زنان در تمام دنیا روا میشود. 

تفاوت دستمزد بین زنان و مردان مشکلی نیست که تنها با اتکا به افزایش درآمد کشورها و رسیدن به سطح مناسبی از توسعه، حل شود.  بررسی های مجمع جهانی اقتصاد این نهاد بین‌المللی در ۱۳۱ کشور جهان نشان می‌دهد در همه این کشورها زن‌ها دستمزد کمتری نسبت به مردها برای شغلی یکسان می‌گیرند. بر اساس این آمار دستمزد زنان در ایران ۴۱ درصد کمتر از مردان است و این در حالی است که ایران از این نظر بالاتر از برخی کشورهای اروپایی قرار دارد و رتبه ۹۸ را به خود اختصاص داده است.

طبق گزارش اداره آمار کار ایالات متحده، متوسط دستمزد یک زن که  تمام وقت کار می کند و با شرایط یکسان و کار مشابه یک مرد ٨۰ درصد درآمد یک مرد است. اختلاف دستمزد در جامعه آمریکایی بین زن و مرد، در طول عمر کاری یک زن شاغل - مدام بیشتر و بیشتر می‌شود. یک زن سیاه ‌پوست تنها معادل یک سوم تا ۴۵ درصد مازاد حقوق یک زن سفیدپوست را دریافت می‌کند که شامل مزایای تامین اجتماعی یا مقرری بازنشستگی است.


براساس نتایج تحقیقی که اداره آمار اروپا بین کشورهای اروپایی انجام داده ، در سال
۲۰۰٨ حقوق زنان ۱٨‌درصد کمتر از مردان بوده است. در این میان، اتریش کمترین و ایتالیا بیشترین دستمزد را به زنان پرداخت می کنند. این تفاوت در فرانسه ۱۹‌درصد، در انگلیس ۲۱‌درصد و درآلمان این میزان ۲٣‌درصد است. در ایتالیا هم که تفاوت دستمزد بین زنان و مردان ۴.۹ درصد است میزان اشتغال زنان در این کشور نسبت به دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا پایین تر است. و این در حالی است که در کشور افریقایی بروندی، کمترین نابرابری بین زن و مرد از نظر دستمزد دیده می‌شود. نسبت دستمزد زنان به‌ دستمزد مردان در این کشور ۰/۸۳ اعلام شده است.

نیروی کاری که کارگر برای زنده ماندنش به کارفرما می فروشد و در مقابل مبلغی دریافت می کند دستمزد نامیده میشود.
دستمزد به اشکال مختلفی به کارگران پرداخت میشود، زنان کارگر نیز دستمزد کار خود را به شکل های متفاوت دریافت می‌کنند. حقوق ماهیانه، هفتگی، روزانه، ساعتی، کارمزدی. دستمزد ممکن است نقدی باشد یا غیر‌نقدی مانند بن کالا، حق بیمه‌ای که به سازمان تامین اجتماعی پرداخت می‌شود و...
کارگران در مقابل کاری که انجام میدهند و میزان تولیدی که ارائه می دهند، فقط یک بخش جزئی از این ماحصل تولید به عنوان دستمزد به آنها پرداخت میشود بقیه آن به شکل ارزش اضافی به جیب سرمایه داران و کارفرماها بر میگردد که به با سرمایه گذاریهای بیشتر از طرف سرمایه داران برای بکار گرفتن نیروی کار کارگر و استثمار او استفاده میشود. بهای نیروی کار باید سنجیده شود بر طبق میزان مایحتاجی که یک کارگر و خانواده‌اش و نیاز های روزانه ایی که دارد تا بتواند ادامه زندگی دهد. از قبیل:غذا، مسکن، استراحت، تفریح، آموزش ، وسیله حمل و نقل و بهداشت و ....
در نظام سرمایه داری سرمایه‌داران که خود را مالک نیروی کار می دانند به اشکال گوناگون سعی می‌کنند همواره دستمزدها کاهش یابد تا سود خود را افزایش دهند. سرمایه‌داری عامل اصلی استثمار و نابرابری‌هاست و با اتکاء به این نابرابری‌ست که سود‌های کلان می‌برد. نابرابری جنسیتی در رابطه با زنان یکی از اولین و مهم ‌ترین این نابرابری‌هاست که سرمایه داری تحت کار ارزان و پرداخت دستمزد کمتر بیشترین سود را از قبال آن صاحب میشود.

سرمایه‌داری با شگردهای مختلف سعی در کاهش دستمزد‌ها و افزایش سود سرمایه دارد: سرمایه داری از ترفندهای مختلفی برای کاهش دستمزدها استفاده می کند یکی از آنها این است که دستمزد را چند قسمت کرده  و اسمهای مختلفی بر آن می‌گذارند: مزد ثابت، حق جذب، فوق‌العاده شغل، کمک هزینه مسکن و خواربار، حق اولاد، فوق‌العاده سختی کار، پاداش سالانه، اضافه کار، حق ماموریت و  غیره.
این ترفند باعث می‌شود، هنگام افزایش سالانه دستمزدها، فقط یک بخش از دستمزد که مزد ثابت محسوب می‌شود افزایش پیدا کند و نه همه‌ی دستمزد. این تقسیم شدن دستمزد به قسمتهای مختلف سبب می‌شود که کارگران از بخش‌هایی از آن محروم شوند و زنان بیشترین زیان را از این چند قسمت شدن دستمزدها ‌ببینند.
در جوامعی مثل ایران که زنان به دلایلی مانند مسئولیت خانه و مراقبت از فرزندان و مسایل فرهنگی و ارتجاعی مذهبی... امکان اضافه‌کاری را ندارند، امکان رفتن به ماموریت‌های شغلی را کمتر دارند، در نتیجه دریافتی‌شان بسیار کمتر از مردان خواهد بود. تا مدتها در قانون این تبعیض هم وجود داشت و به زنانی که همسرانشان نیز تحت پوشش تامین اجتماعی بودند، حق اولاد و مسکن و غیره نیز تعلق نمی‌گرفت.

باید اشاره کرد یکی از دلائل شکل گرفتن شرکتهای پیمانکاری برای تامین نیروی کار کاهش دستمزدها و استثمار بیشتر کارگران است. کارگران پیمانی در بیشتر کارخانه‌های تولیدی و شرکت‌های خدماتی مشغول به کار هستند، با وجود اینکه با شغل برابر کار برابر را انجام می‌دهند، اما در مقایسه با یک کارگر یا کارمند دائم تا ۵۰‌ درصد کمتر حقوق دریافت می‌کنند. سرمایه به دنبال کار ارزان است. تقریبا تمام ادارات دولتی، بیمارستان‌ها، آموزش و پرورش نیز نیروهای خود را از طریق این شرکت‌ها استخدام می‌کنند. کار در بیمارستان‌ها و آموزش و پرورش معمولا کاری زنانه است و تعداد زنانی که در این دو بخش درمان و آموزش کار می کنند بسیار زیاد است.
البته در ایران آمار دقیقی در مورد تعداد کارگران زن و مرد ی که از طریق شرکت‌های پیمانکاری و واسطه کار در جستجوی کار هستند و یا کار چیدا می کنند وجود ندارد. می‌توان نتیجه گرفت که استخدام از طریق این شرکت‌ها در ایران نیز رشد بی‌سابقه‌ای داشته است.
روش‌هایی مانند کارانعطاف‌پذیر، کار نیمه‌وقت یا پاره وقت، پرداخت دستمزد به صورت کارمزدی از دیگر روش‌هایی است که بهای نیروی کار را از طریق آن کاهش می‌دهند.

کار انعطاف پذیر
انعطاف ‌پذیری" به معنای هر گونه تغییر در ساعات کاری استاندارد یک روز کاری است. مطابق معمول زنان جزو اولین اقشاری بودند و هستند که شامل این طرح‌های جدید شده و می‌شوند.
صاحبان سرمایه و کارفرمایان معتقدند که انعطاف‌پذیری بازار کار در نهایت منجر به توسعه ایجاد شغل، افزایش بهره‌وری کار و کاهش نرخ بیکاری می شود. در انگلستان در سال‌های دهه ی ٨
۰ طبق قوانین نئولیبرالیسم تاچر برنامه‌هایی در رابطه با قانون‌زدایی روابط بازار کار و رویکرد انعطاف‌پذیر کردن بازار کار انگلستان اعمال کرد. از ابتدای این دهه محدودیت‌های جدیدی بر کارگران در زمینه ی حق اعتصاب کارگران و ایجاد و سازماندهی اتحادیه های کارگری ایجاد شد و قوانینی که  از حق و حقوق مادران و زنان دفاع میکردند حذف شد. هر چند در سال ۹٣ اتحادیه‌ها تلاش نمودند حقوق لغو شده در رابطه با مرخصی‌های بارداری و زایمان کارگران استخدامی مجددا  باز تعریف شده یا دوباره به شکل سابق برگردد اما برخی دیگر از حقوق کارگران کاملا نادیده گرفته شده است مانند منحل شدن شورای دستمزدها که مسئولیت تعیین حداقل سطح پرداخت دستمزدها را بر عهده داشت.

کار نیمه وقت
در اکثر کشورها، تعداد بسیار زیادی از زنان به صورت نیمه ‌وقت کار می‌کنند. در کشورهای صنعتی (پیشرفته) تفاوت چشمگیری در کار نیمه وقت زنان و مردان وجود دارد .
آمار ارائه شده توسط سازمان ملل متحد در سال
۲۰۰۴ میلادی، حاکی از آن بود که ٨۰ درصد در سوئیس، ۶٨ درصد در ژاپن و ۵٨ درصد در کره در مشاغل نیمه وقت فعالیت می‌کردند. طبق آمار جمعیتی اشتغال در اتریش کار نیمه‌وقت در این کشور، کاری زنانه است. ٨۵ درصد از ٨۰۰ هزار نیروی کاری که نیمه وقت استخدام هستند، زنان می‌باشند.
مطابق آمارهای منتشر شده، در آلمان بیش از
۷۹ درصد کار نیمه وقت را زنان تشکیل می دهند و تنها ۲۱ در صد را مردان به عهده می گیرند.
اختلاف بین درآمد کارگران تمام وقت و نیمه وقت حدود دو برابر است. در کشور ما نیز این مقوله، از سال‌های پیش به روش‌های گوناگون مطرح شده است.

کارگران نیمه وقت افرادی هستند که ساعات کاری آنها کمتر از کارگران تمام وقت می‌باشد. در کار نیمه وقت دستمزد به صورت ساعتی پرداخت می‌شود. در این نوع شیوۀ کار تنها دستمزد به میزان ساعاتی پرداخت می‌شود که فرد مزدبگیرمشغول به کار است. مزد ساعتی به نحوی مشخص می‌شود که سرمایه‌ دار مجبور نباشد که مزد را به صورت روزانه و هفتگی بپردازد. در پرداخت دستمزد به صورت روزانه سرمایه‌دار مجبور است، دستمزد ساعات نهار و استراحت روزانه و همچنین تعطیلات هفتگی را بپردازد، اما در کار ساعتی دست و بال سرمایه‌دار باز است کارگر را به کار بیشتری وادارد بدون آنکه ساعت کار بیشتری که برای امرار معاشش لازم است به او بدهد. یعنی درواقع با افزایش ساعات کار روزانه بدون هیچگونه مزایا، مرخصی و حق بیمه کارگر را به استخدام خود درآورد.
در این شیوه‌، نیروی کار با حضور چند ساعت درهفته در محل کار می‌تواند کار را انجام دهد و برای جبران مابقی ساعات کاری که لازم دارد باید به دنبال شغل دیگری باشد.


کارمزد
در برخی از بخش‌های تولید این شیوه‌ی پرداخت دستمزد رایج است، مانند برخی از کارگاه‌های تولیدی لباس و کفش و کیف و ... در اقتصاد غیر رسمی و کارهای خانگی نیز از این شیوه پرداخت دستمزد استفاده می‌شود. برای پاک کردن هر کیسه نخود ولوبیا و حبوبات .... تومان، برای درست کردن هر وسائل تزئینی منزل فلان مبلغ و...
در این شیوه، به دلیل این که کار در خانۀ کارگر انجام می‌شود، هزینۀ اجاره مکان، آب و برق، تلفن و استهلاک وسایل کار نیز به نیروی کار تحمیل می‌شود. بیمه و تامین اجتماعی هم از مخارج کارفرما حذف می‌شود و همه‌ی اینها منابع دیگری می‌شوند برای افزایش سهم سرمایه‌دار یا کارفرما از ارزش اضافی که کارگر تولید می‌کند و این یعنی سود بیشتر و بیشتر. زنانی که با دلایل مشخصی از جمله: با مشکل مهدکودک فرزندان خود روبرو هستند و یا بنا به فرهنگ مردسالاری و زن ستیزی مجاز نیستند در بیرون کار کنند، با رغبت این نوع کار را می‌پذیرد و احساس رضایت هم می‌کند که هم بالای سر فرزندانشان است و هم به کار خانه‌اشان می‌رسد و هم درآمدی دارند که از هیچ بهتر است.

در این شیوۀ پرداخت دستمزد، به نظر می‌رسد چیزی که کارگر می‌فروشد و در مقابل آن مزد دریافت می‌کند، نیروی کارش نیست، بلکه تعداد کار انجام شده یا کالای تولید شده است که میزان آن به مهارت فردی وی بستگی دارد. پس تصور می‌کند که مهارت فردی و سرعتش است که میزان دستمزد او را تعیین می‌کند. کالای تولید شده باید دارای کیفیت خوبی باشد تا مزد آن پرداخت شود. در نتیجه میزان کیفیت کار و شدت کار توسط خود کارگر تعیین می‌شود.
این شیوه پرداخت دستمزد در حقیقت دست و بال سرمایه دار را برای کاهش دستمزد و هر نوع سوء‌استفاده‌ ای را باز می گذارد. در این حالت به نظر می‌رسد که به نفع کارگر است که کار روزانه‌ا ش افزایش یابد. زیرا تنها در آن صورت است که دستمزد هفتگی یا ماهیانه‌ اش افزایش می‌یابد و همان طور که گفتیم طولانی شدن کار روزانه‌ به خودی خود باعث پایین آمدن بهای کار می‌شود. در این نوع کار کارگر برای بالابردن درآمد خود ناگزیر است که سرعت کار را بالا ببرد و زمان بیشتری استثمار شود. به عنوان مثال
در تولیدیهای لباس و کفش و ... این نوع شدت کار و رقابت بین کارگران برای کسب بیشتر مزد کاملاٌ محسوس است. این نوع کار باعث تفرقه بیشتر بین کارگران میشود و به متحد شدن کارگران بیشترین ضربه را میزند. باعث میشود با تفرقه افکنی بین کارگران این صنف آنها در مقابل این نوع از وحشیگری سرمایه نتواند متحدانه برای حقوق مشترکشان به مبارزه برخیزند.

افزایش شدت کار باعث افزایش سود سرمایه‌دار است. به عنوان مثال در یک کارگاه تولید پیراهن دوزی مردانه در شرایطی که دستمزد به شکل روزانه پرداخت می‌شود درهر ٨ ساعت کار یک کارگر روزانه مثلا ۶ الی ۷ پیراهن می‌دوزد. ولی وقتی دستمزد به شکل کارمزدی پرداخت می‌شود ، کارگر با شدت بیشتری کار می‌کند تا درآمد بیشتری داشته باشد و به این ترتیب میزان تولید روزانه افزایش می‌یابد و به ٨ یا ۹ پیراهن می‌رسد. در نتیجه برای تولید هر پیراهن زمان کار کمتری صرف می‌شود و بهای نیروی کار کاهش می‌یابد. هر چند در ظاهر و در مجموع به دلیل افزایش تعداد کالای تولیدی شده دستمزد دریافتی کارگر افزایش می‌یابد اما این روند به کاهش بهای کار منجر می‌شود و سودی نیز که کارفرما از ۹ پیراهن می‌برد بیشتر از ۶ پیراهن است.
 در مورد تفاوت دستمزد زنان با مردان می توان توجه را داد به تعریفی که نظام سرمایه‌داری از کار زن و مرد دارد. در نظام سرمایه داری نیروی کار مرد باید صرف تولید ارزش اضافه شود و زنان باید بخش رایگان بازتولید نیروی کار را به عهده داشته باشند تا به این ترتیب سرمایه‌ دار با عدم پرداخت هزینه‌هایی که برای بازتولید نیروی کار لازم است، این بخش را از ارزش اضافی تامین کند.

دلائل دیگری که سبب تفاوت دستمزد بین مردان و زنان میشود. یکی اینکه زنان معمولا به کارهایی مشغولند که تخصصی نیست. در نتیجه امکان ارتقای شغلی و دست یافتن به مشاغلی که نیاز به تخصص بالاتر و درنتیجه سطح دستمزد بیشتری دارد برای زنان امکانش بسیار کمتر است.
دوم اینکه بیکاری وسیع و گسترده درمیان زنان نیز از دیگر دلایل تفاوت دستمزد زنان و مردان است. زنان، به خصوص دختران جوان، حاضرند برای اینکه نیاز به کار دارند تا بتوانند حداقل نیازهای اولیه خود را تامین کنند، با حقوق بسیار کمتر از مردان همسن خود مشغول به کار شوند. بسیاری از مردان جوان همکاران زن خود را مانع در مقابل اعتراض برای افزایش می دانند. طبق منابع خبری، نرخ بیکاری زنان ایران را که نیمی از جمعیت فعال کشور را تشکیل می‌دهند،
۵۰ درصد اعلام می‌کنند. "بیکاری زنان طی هشت سال گذشته دو برابر شده است. نرخ اشتغال کارگران زن نسبت به کل آمار کارگران در سال‌های اخیر از ۱۵ تا ۱۷‌درصد در نوسان است؛ آماری که در عین افزایش ورود زنان به بازار کار، تغییر نکرده است."  به گزارش مرکز آمار ایران همچنین اختلاف نرخ بیکاری مردان و زنان در سال ١٣٩٠ به ٢٠ درصد افزایش یافته است که قطعاٌ در این چند سال اخیر افزایش یافته است.

تبعیض دستمزد در بخش غیررسمی حادتر است
تحقیق های انجام شده در کشور ایران نشان می‌دهد تفاوت و تبعیض دستمزد زنان و مردان در ایران در بخش دولتی و خصوصی فرق می‌کند. در بخش دولتی بخش‌هایی از دستمزد مثل حق عائله ‌مندی، اضافه‌کاری و حق ماموریت دریافتی زنان کمتر از مردان است اما در بخش خصوصی به ویژه مشاغل غیررسمی دستمزد مردان به طور قابل توجهی بیشتر از زنان است.
طبق تحقیقات و گزارش‌هایی که در رابطه با تعدادی از واحدهای صنعتی  و کارگاهها بعمل آمده است، پرداخت دستمزد در این کارگاه‌های صنعتی، تفاوت دستمزد بین زنان و مردان کارگر را کاملاٌ نشان میدهد، در این کارگاهها، زنان حداقل ۴۰ درصد کمتر از مردان دستمزد می‌گیرند. پاسخی که در این مورد به این تفاوت فاحش دستمزد بین مردان و زنان دادده میشود، این است که: زنان در بخش غیررسمی بیشتر از روی اجبار وارد بازار کار می‌شوند و به همین دلیل به‌ دستمزدهای پایین نیز تن می‌دهند اما مردان حاضر به قبول این شرایط نیستند و همچنین درصد بیشتری از مردان نان آور خانواده هستند.

اما در شرایط امروزه ایران، با تورم  و گرانی سر سام آور و هزینه‌های زندگی که کمرشکن شده است و زنان ناچاراٌ با هر شرایطی کار کنند. آنها باید کار کنند تا خود و فرزندان‌شان از گرسنگی نمیرند و این شده برگ برنده‌ای در دست سرمایه‌داران که این زنان را به  راحتی به کار میگیرند اما با دستمزدی پایین‌تر. این سیکل به تناوب تکرار شده و به افزایش سود سرمایه کمک می‌کند و از این رهگذر دستمزد واقعی زنان روز به روز کاسته می‌شود، بسیار بیشتر از دستمزد مردان.

علت دیگر، هم تعداد کارگاههایی زیر ۱٠ نفر است که درصدی زیادی از زنان در آنها به کار اشتغال دارند را  باید عامل پایین بودن دستمزد به حساب آورد. یکی از صاحبان کارگاه که بیشتر از نیروی کار زنان در کارگاه خود استفاده می‌کند،‌ موضوع تفاوت ماهیت کار زنان و مردان را دلیل تفاوت دستمزد می‌داند.
او  با اشاره به اینکه زنان بیشتر در حوزه مشاغل سبک مانند کارهای مونتاژکاری فعالیت دارند، اظهار کرد: برای کارگران این حوزه به طور کلی دستمزد پایین است و با بیشرمی ادعا می کند که این موضوع ارتباطی با جنسیت ندارد.
وی همچنین افزود: نباید تفاوت‌های دستمزد بین زنان و مردان را در تهران و شهرستان‌ها منکر شد:  به طور مثال در کارگاه‌های اطراف تهران زنان حداقل ۷۰درصد مردان حقوق دارند اما اطلاعات من از شهرستان‌های دیگر نشان می‌دهد این تفاوت برای آنها به مراتب بیشتر است.
 
در مورد کار زنان تنها مشکل تفاوت‌های دستمزدی، بین زنان و مردان نیست بلکه تفاوت‌های شغلی برای زنان و مردان نیز نیاز قابل تعمق است. برخی شغل‌ها به دلیل اینکه محدود به خانه می‌شوند، تنها شغل‌های زنانه محسوب شده که درآمد آنها نیز بسیار پایین است. در همین راستا با بررسیهایی که مبنی بر اینکه آیا در مشاغل خانگی نیز نابرابری در دستمزد وجود دارد، صورت گرفته، شواهد نشان میدهد در این مشاغل چون مردان فعالیتی ندارند، این مشاغل کاملاً زنانه است خیلیها از نابرابری آن صحبت به میان نمی آورند، اما سطح پایین دستمزد، موضوعی است که دقیقاٌ این نابرابری را به اثبات میرساند. به عنوان مثال: یکی از شغل‌هایی که درحال‌حاضر توسط زنان به ویژه در جنوب تهران انجام می‌شود، تزئینات دستی روی بلوزهای زنانه است. حد دستمزد برای این کار بین ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان برای هر کار است که این میزان درآمد نه تنها جوابگوی هیچکدام از نیازهای زنانی که به این کار مشغولند نیست بلکه وقت زیادی از آنها هم میگیرد.

حدود صد و پنجاه سال است که مبارزه برای دست یافتن به مزد برابر در مقابل کار برابر از خواسته‌های زنان کارگر و زحمتکش بوده است. این مبارزه متشکل یا غیر متشکل همواره صورت گرفته است و ٨ مارس یادآور اولین تلاش‌های زنان در این زمینه است. مبارزه برای دستمزدها مبارزه ایی هر روزه است و زنان آگاه و مبارز در اقصی نقاط دنیا بویژه در کشورهای تحت سلطه نشان داده اند که سرکوب، زندان و حتا اعدام نمی‌تواند مانع تلاش آنان برای دست‌یابی به حقوق برابر و انسانی آنان شود و زنان همواره در صف اول مبارزات طبقاتی برای احقاق حقوق خود و دستمزد که یکی از پایه اترین این خواسته ها است بوده و خواهند بود.

سحر صبا
منابع:
 Americanprogress.org
http:\jahannews.com\vdchiinxw
 www.tabnak.ir
www.humanrights-iran.ir
 www.accpress.com
 pecritique.com
www.simayesocialism.com
 rc.majlis.ir
 www.persian.rfi.fr
www.khabaronline.ir