Monday, 16 February 2015

تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران (قسمت سوم)





فدراسیون سراسری کارگران و مددکاران خدماتی کودکان، که همکار اتحادیه سندیکاهای مرکزی هندوستان (سی- آی- تی- یو) می باشد، در تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۱۴، برای اولین بار یک راهپیمایی اعتراضی ۲۳۰۰۰ نفره ی زنان کارگر از ۲۱ ایالت و سندیکاهای سراسر هندوستان را به سمت پارلمان هند ترتیب داده بود.




راهپیمایی ۲۳ هزار نفری زنان گارگر بطرف پارلمان هندوستان


این راهپیمایی توسط فدراسیون سراسری کارگران و مددکاران خدماتی کودکان، که همکار اتحادیه سندیکاهای مرکزی هندوستان (سی- آی- تی- یو) هستند ترتیب داده شده بود. داده شده  بود
برای اولین بار و طی یک تدارکات عظیم در بین زنان کارگر در دهلی، در
۲۱ نوامبر ۲۰۱۴، ۲۳۰۰۰ نفر از کارگران پناهگاه‌های دولتی و مددکاران که در مجتمع‌های خدماتی برای کودکان از ۲۱ ایالت و نیز سندیکاهایی از سراسر هندوستان، بسمت پارلمان هند و با صفوفی رنگارنگ دست به راهپیمایی زدند.


آنها خواسته های خود را  به نخست وزیر هندوستان بطریق زیر اعلام نمودند:


توقف خصوصی سازی مراکز خدمات رسانی کودکان هندوستان به هرعنوان، مانند واگذاری به ان- جی- او- ها، شرکت‌ها، گروه‌های خود یاری و غیره.


-اختصاص بودجه مناسب برای این مراکز


- وضع قوانین به نفع کارگران و مددکاران در این مراکز و پرداخت حداقل حقوق و بیمه‌های اجتماعی.


فدراسیون سراسری کارگران و مددکاران مراکز خدماتی کودکان هندوستان موفق به جمع آوری ۱۶.۴ میلیون امضا از کارگران و افراد ذینفع گردید.
در این راهپیمایی، آ. ک. پادمنابهان، رئیس و تاپان سن، دبیر کل سی- آی- تی- یو، سیتارام یچوری عضو پارلمان، عضو هیئت سیاسی و رهبر هیئت پارلمانی حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست)، ک. همالاتا، معاون، رانجانا نیرولا، خزانه‌دار سی- آی- تی- یو، نیلیما مایترا، رئیس و آ. ر. سیندهو، دبیر کل فدراسیون سراسری کارگران و مددکاران خدماتی کودکان هندوستان سخنرانی نمودند.


در قطعنامه پایانی این راهپیمایی اعتراضی به دولت اخطار نمودند در صورتیکه نخست وزیر با فدراسیون وارد مذاکره نشود و به درخواست‌های آنان رسیدگی نکند یک اعتراض سراسری در کشور برگزار خواهد شد.
ترجمه و تلخیص از:


http://www.wftucentral.org/india-twenty-three-thousand-women-workers-march-parliament/


 


 تاريخچه اشتغال زنان کارگر و تشکلهای آنها در ایران


وضعیت زنان ایرانی در طول قرنهای متمادی به لحاظ اقتصادی- اجتماعی دچار تغییر و تحولاتی شده اند. اما یکی از موضوعات مهم در رابطه با  زنان، چگونگی نقش آنان در تولید و مناسبات حاکم بر جامعه است. زنان در ایران همواره در کارهای اقتصادی مشارکت فعال و تعیین کننده داشته اند و در برخی زمینه ها مانند تولیدات کشاورزی و صنایع دستی نقش مهمی ایفا نموده اند، اما با پیدایش نظام سرمایه داری آنها وارد عرصه صنعت و تولید شدند.


سابقه شکل‌گیری اولین انجمن‌ها و تشکل‌های زنان در ایران نیز همگام است با رشد سرمایه‌داری و ورود به دوره تدارک انقلاب مشروطه در واقع طی همین دوره است که اولین سازمانهای زنان به طور مخفی شکل گرفتند. البته این تشکل‌ها در ابتدا به طور مشخص و آشکار به دنبال کسب حقوق زنان نبودند، بلکه در پیوند با جنبش مشروطه فعالیت می‌کردند. وضع رقت‌بار زنان ایرانی در دوران حاکمیت فئودالیسم در ایران و آگاهی از اخبار فعالیت‌ها و مبارزات این بخش از جامعه در کشورهای اروپایی و آمریکا و همچنین امتیازاتی که زنان در پی پیروزی انقلاب اکتبر ١٩١٧ در روسیه به دست آوردند، به مرور زمینه‌ساز ایجاد تشکل‌های زنان در ایران با هدف بهبود وضعیت آنان گردید       .
تاسیس انجمن حُرّیت زنان در سال١٢٨٦، انجمن مُخدرات وطن در سال ١٢٩٠، انجمن شکوفه در ١٢٩٢، انجمن پیک سعادت نسوان در ١٣٠٠، مجمع انقلابی نسوان در سال ١٣٠
۶ و جمعیت نسوان وطن خواه توسط جمعی از زنان روشنفکر، تنها نمونه‌هایی از تشکل‌های اولیه زنان در ایران می‌باشند. اهداف این سازمان‌ها عمدتا ارتقاء آموزش زنان بود و گاه از این فراتر رفته و در پاره ای موارد خواهان حق رای و برداشتن حجاب نیز بودند.


 يكی از پژوهشگران روسی در كتاب خود كه حاوی اطلاعات گرانبهايی درباره اوضاع اقتصادی و اجتماعی دوران قاجاريه است، درزمينه وضعيت اشتغال زنان می‌نويسد: كار زنان و كودكان به طور وسيعی در صنايع كشور رايج بود و برخی از صنايع تقريباً به طور كامل وابسته به كار زنان و كودكان بود. مثلاً در كارخانه ابريشم تابی رشت تمام ۱۵۰ نفر كارگر را زنان تشكيل ميدادند. در صنايع نساجی و بخصوص درقاليبافی زنان بخش اعظم نيروی كار را تشكيل می ‌دادند. در شيلات شمال متعلق به ليانازوف ۳۰۰ نفر كارگر زن اشتغال به كار داشتند. به علت رشد سرمایه داری و ارتباط وسيع‌تر ايران با غرب در اين دوره در زندگی زنان پايتخت و شهرهای بزرگ تغییرات عمده ایی صورت گرفت این روند در تغيير زندگی زنان ايلات و روستاها هم تأثير گذاشت. زيرا رشد سرمايه‌داری در سطح جهان سبب شد تا ايران وارد بازار جهانی شود. تقاضا برای توليدات كشاورزی و صنايع دستی، به ويژه گليم كه توسط زنان کارگر اين مناطق تولید میشد، سبب تغییراتی در سطح زندگی آنان شد. اين زنان كه از تولید کنندگان اصلی این صنایع بودند سود کلانی برای صاحبان خود ایجاد می نمودند. اما خود به بدترین شکل با دستمزدهای پائین استثمار میشدند. این زنان کارگر در کنار کارهای تولیدی مسئولیت خانواده و کارهای خانگی را به عنوان همسر و مادر هم به عهده داشتند. اگرچه مجموعه ایی از این کارها فشار زیادی را برآنها تحمیل می نمود اما مشاركت آنها در توليد، قدرت آنها را درخانواده بيشتر كرد و ميزان جدايی دنيای زنان را از مردان كاهش داد. اشتغال زنان، به معنای برابری حقوق اجتماعی زن و مرد در اين دوره نبوده است. بلكه فقط در مقايسه با گذشته می‌توان گفت كه زنان توانستند از عرصه کار خانگی فراتر رفته و در بیرون از خانه اشتغال یابند. يكی از بزرگترينوقايع ايران، انقلاب مشروطيت بود. اين انقلاب از نظر سياسی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت زنان ایران تحولاتی به وجود آورد. اصل هشتم قانون اساسی اهالی مملكت ايران را در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق اعلام كرده بود. در خلال چهار سال بعد از تصويب قانون اساسی كه هنوز سرنوشت آن نامعلوم به نظر می‌رسيد، قانون كار مورخ  ۲۶/۱۲/۱۳۳۷ نيز به صورت قانون آزمايشی با مدت يكسال تصويب شد.اما با اصلاحاتی كه بعدها نيز در آن بعمل آمد به مدت ۳۲ سال به عنوان قانون کار حاكم بود و عمل میکرد. 
فصل چهارم قانون مذكور از ماده
۱۶ تا ۲۰ به بيان شرايط كار زنان و كودكان اختصاص داشت و به موجب آن كار شب به استثنای كار پرستاری در بيمارستانها و مشاغل ديگر به تشخيص وزارت كار، برای زنان ممنوع بود.
همچنين اشتغال زنان در ايام بارداری شش هفته قبل از زايمان و چهارهفته پس از آن برای آنان ممنوع اعلام شده بود و كارفرما حق اخراج آنان را در اين دوران نداشت. مادر شيرده نيز به ازای هر سه ساعـت كار، نيـم ساعت وقت شيـردهی به نـوزاد خود را داشت  .                       


معضلات و مشکلات زنان برای وارد شدن به عرصه‌ی کار در ایران، از موضوعات مهمی‌ست که نه فقط ریشه‌های اقتصادی را در بر داشته بلکه دارای ریشه‌های سیاسی و اجتماعی نیز بوده است .          .                                  همچنین در بررسی وضعیت زنان کارگر ما با مشکلات و معضلاتی همچون دستمزد، ساعات کار، مسائل ایمنی محل کار، بهداشت و درمان، مسکن، بیمه بیکاری و یا مسایل حقوقی و رفاهی آن‌ها روبرو می‌شویم. نقض حقوق زنان در بازار کار در میان طبقه‌ی کارگر نیز بدرجاتی متفاوت بوده و بسته به محل کار، نوع کارخانه و یا کارگاه، نوع کار (ساده یا ماهر)، سطح سواد و یا حتا موقعیت جغرافیایی محل کار، داشته بهمین دلیل ما با شرایط متفاوت کاری و ویژگیهایی برای زنان کارگر روبرو هستیم.                                                                                                       


 توسعه سرمایه داری و زنان کارگر در عصر قاجار 


در اواخر دوره قاجاریه، جامعه ایران با آغاز نظام سرمایه داری دستخوش تغییراتی در جهت صنعتی شدن شد. اسناد موجود در کتاب «تاریخ اقتصادی ایران» نوشته عیسوی از انواع کارخانههایی که در طول این دوره ایجاد و یا ورشکست شده بودند، وقایعی را بازگو می کند. بخشی از زنان ایران نقش مهمی در تولید داشتند؛ دولت سرمایه و صاحبان کار آن زمان از دسترنج زنان کارگر کسب سود میکردند. در مناطق روستایی زنان کارگر بدون دریافت دستمزد؛ برنج، کره، سبزیجات خشککرده و چای تولید میکردند و سهم مهمی در تولید محصولاتی چون گندم، جو، تنباکو، پنبه، پوست (حیوانات)، ابریشم خام  یا  فرآوری‌شده، فرآوری‌شده، تریاک، رنگها، پشم و نخ ایفا می‌نمودند.


  اولین کارخانه نساجی طبق مدل اروپایی در دهه ۱۸۵۰ تاسیس شد. اما در کنار آن همچنان فعالیتهای نساجی در منازل انجام میگرفت، در هر دو حالت بخش عمده تولیدات نساجی تولید میشد. در بخش ریسندگی پشم و نخ در خانه و نیز در کارخانههای جدید، زنان زیادی از طبقات کارگر مشغول کار بودند. زنان در مناطق گیلان، مازندران، کاشان، یزد و اصفهان عمدتا در تولید نخ و ابریشم جهت مصارف خانگی و نیز برای فروش در بازار اشتغال داشتند. تا قبل از اکتشاف و تولید نفت در سالهای ۱۹۱۴ــ۱۹۱۱، صادرات عمده ایران تولیدات کشاورزی و صنایع دستی بود و تولیدات زنان ایران از این طریق در بازارهای داخلی و جهانی به فروش میرسید. قسمت اعظم محصولاتی که زنان تولید می کردند بیش از نصف تجارت این دوره را که شامل تولیدات گیاهی، خشکبار، پنبه خام، برنج، یکچهارم آن را تولیدات حیوانی خام (مثل پیله ابریشم، پوست و پشم) و چیزی کمتر از یک چهارم آن را صنایع (مثل فرش، منسوجات ابریشمی، نخی، پشم و چرم) تشکیل می‌داد. ازاین‌رو باید گفت کارگران زن در این دوره نقش مهمی در تجارت خارجی ایران داشتهاند.


تا پایان قرن نوزدهم بیشتر صنایع فرشبافی با انتقال از حیطه منازل به مراکز شهرها  بخش اعظمی از نیروی کار زنان کارگر را به خود اختصاص داد. تولید فرش یکی از صادرات مهم ایران به بازارهای اروپا را شامل شد. در ۱۹۱۲ یک کارخانه فرش با صد و پنجاه دستگاه بافندگی در دو ساختمان به وسیله کمپانی شرق تاسیس شد.


در عصر قاجار، اهمیت نقش زنان در کارهای تولیدی، و عرضه تولیدات آنها در بازار داخلی و خارجی قابل چشمگیر بود. بخش اعظم تولیدات برنج در گیلان و پرورش کرم ابریشم و نخ ابریشم توسط زنان کارگر انجام میگرفت. زنان در مناطق و شهرهای مختلف ایران، در تولید فرش، دامپروری و تولید رنگ، شال، کلاه و میلبافی، قلاببافی، بافتن پوشاک، قلابدوزی، ریسندگی و طناب‌بافی و حتی اسلحه می‌پرداختند. زنان در بخشهای دیگر به کارهای طاقت‌فرسا بر روی زمینهای کشاورزی میپرداختند. آنطوریکه از شواهد پیدا است در سالهای ۱۹۰۷ــ ۱۹۰۶، درحدود سه‌هزار کارگاه مخملبافی در خانهها دائر بوده و تقریبا کل نیروی کار این کارگاهها از زنان تشکیل میشد.


 اگرچه کار تولیدی خانگی مستلزم ساعات کار طولانی، حقوق و دستمزد ناچیز برای زنان کارگر بود، اما کار زنان در کارخانهها یا کارگاهها نیز وضعیت چندان بهتری نداشت. دستمزد زنان برای یک سال کار پرداخته میشد و ازاین‌رو صاحبکار به‌ راحتی می‌توانست کارگران را به ساعات کار طولانیتر و کار بیشتری وادارد و چون هیچ قانون کاری شامل کار زنان نمیشد بنابراین، کارفرما به هر شکلی می خواست کارگران زن را استثمار می نمود.


در سال ۱۹۰۰، شواهد  نشان داد رونق  صنعت فرش در کشورهای خارجی، به یمن نیروی کار ارزان زنان و کودکان کارگر به سودآورترین صنعت تبدیل شد که قسمت اعظم سرمایه داخلی و خارجی را جذب کرد و تا سال ۱۹۱۴، ارزش صادراتی آن به یک ‌میلیون لیر رسید.


در آن دوره طبقه کارگر ایران بسیار جوان بود و سرمایه داری در پروسه تکامل و صنعتی شدن، گرچه استثمار کارگران به شدت و قوت خودش باقی بود، اما از سازماندهی و متشکل شدن طبقه کارگر و بویژه کارگران زن شواهدی در دست نیست.


با جهانی شدن سرمایه و رشد سریع صنعت و ماشین آلات در ایران تولیدات محلی و خانگی هر چند از مرغوبیت بالایی برخوردار بودند، اما با تولیدات در سطح جهانی نتوانستند رقابت نمایند. در واقع تولیدات محلی رو به زوال گذاشته و تعداد زیادی از زنان کارگر که درصدی از آنها هم نان آور خانواده بودند کارشان را از دست دادند. اما با این وصف، در کشورهای در حال توسعه کار زنان و کودکان به علت ارزان بودن نیروی کار آنها همیشه مورد توجه سرمایه داران می باشد.


پروسه صنعتیشدن ایران در دوره رضاشاه


ایران در اوایل سال ۱۹۱۴ به عضویت سازمان بین‌المللی کار I.L.O) ) درآمد و به تبع این سازمان در سال ۱۹۲۱ــ۱۹۲۰ دستوراتی صادر شد  برمبنای  بهبود  شرایط  کار، ساعت کار طولانی و در نظر گرفتن شرایط سنی در استخدام دختران و پسران، و همچنین تامین بهداشت و سلامت، برخی موارد دیگر باید رعایت میشد. همزمان هم سعی شد پسران و دختران در کارگاههای جداگانه کار کنند و کارگاههای مختلط به‌طورکلی ممنوع شوند؛ همچنین سرکارگر مرد نباید به کارگاه دختران وارد شود، باید سرکارگر زن این مسئولیت را بعهده می گرفت. دلیل جدایی کارگران به چه علت بوده و تا کی این جدائیها ادامه داشته شواهدی در دست نیست.


در دهه ۱۹۳۰ اولین مرحله صنعتیشدن ایران و اینکه ایران وارد مرحله جدیدی از شکل گیری صنعت و مدرنیزاسیون شد مشاهده شده است. در این راستا جاده، تلفن، اتومبیل، راهآهن، کارخانههای دولتی و همینطور مدارس مدرن، دانشگاه، تعدادی آموزشگاه برای دختران، کشف حجاب و موازین حقوقی جدید ایجاد شدند. در این دوره زنان به شرکت در دانشگاه تشویق شدند، شغل معلمی را برعهده گرفتند و برای رشد بخش دولتی فعالیت کردند. دستگاه اداری دولتی رشد نسبتا سریعی کرد و تعداد اندکی از زنان طبقه متوسط را جذب نمود. در حدود سی کارخانه ریسندگی در مقیاس وسیع در سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۹ و عمدتا در اصفهان، یزد و کرمان، به‌ وسیله دولت و نیز بخش خصوصی ساخته شدند. به‌ هرحال شهرنشینی، هرحال شهرنشینی،  اولین مرحله صنعتیشدن ایران و اینکه ایران وارد مرحله جدیدی از شکل گیری صنعت و مدرنیزاسیون شد مشاهده شده است. در این راستا جاده، تلفن، اتومبیل، راهآهن، کارخانههای دولتی و همینطور مدارس مدرن، دانشگاه، تعدادی آموزشگاه برای دختران، کشف حجاب و موازین حقوقی جدید ایجاد شدند. در این دوره زنان به شرکت در دانشگاه تشویق شدند، شغل معلمی را برعهده گرفتند و برای رشد بخش دولتی فعالیت کردند. دستگاه اداری دولتی رشد نسبتا سریعی کرد و تعداد اندکی از زنان طبقه متوسط را جذب نمود. در حدود سی کارخانه ریسندگی در  مقیاس  وسیع  در سالهای  ۱۹۳۱  تا ۱۹۳۹ و عمدتا در اصفهان، یزد و کرمان، به‌ وسیله دولت و نیز بخش خصوصی ساخته شدند. به‌ هرحال شهرنشینی، صنعتیشدن محدود بود و به همانمیزان، رشد نیروی کارگر زن شهری نیز محدود شد. علاوه برآن قانون تحریم اتحادیههای کار در ۱۹۳۶ فعالیت طبقات کارگر را کاهش داد. در دهه ۱۹۳۰، هنوز هفتاد و نه ‌درصد جمعیت مردم در مناطق روستایی زندگی میکردند. در مارس ۱۹۳۷، دوازده کارخانه نخ ریسی چهارهزار و سیصد و سیزده مرد، نهصد وشصت ‌و یک زن دوهزار و سیصد وهفتاد وهشت کودک را استخدام کردند. به زنان و کودکان مثل همیشه دستمزد کمتری نسبت به کارگران مرد پرداخت میشد.


چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی، درآمد و شرایط کار بسیار بد بود. بویژه در صنایع بخش خصوصی، اوضاع بشدت ظالمانه ای حاکم بود. صاحبان کارخانه‌ها اغلب به کارگران تهمت میزدند، از پرداخت دستمزد و حقوق آنها خوداری میکردند و یا آنها را به محض مشاهده نقض قانون تنبیه بدنی میکردند. علاوه براین در کارگاههای بخش خصوصی از کار کودکان و کارگران زن استفاده شده و آنها را بشدت استثمار می نمودند. از وضعیت و شرایط بد کارخانه های ابریشم در ۱۹۳۳ گزارش داده میشود که برای بافت ابریشم یزدی، کارگران را با اجبار استخدام میکردند. در صنعت فرش، کارگران را که عمدتا از زنان و کودکان تشکیل میشد، در شرایط  بسیار نامطلوب و نمور و تاریک به کار میگماردند و پس از مدتی کارگران بینایی خود را از دست داده و دچار کجی ستون فقرات می شدند.


علیرغم صنعتیشدن کشور در زمان رضاشاه، در سال ۱۹۵۰ کارگاههای ریسندگی و بافندگی فرش در مناطق شهری و روستایی، نیروی کار زنان کارگر را جذب میکردند. در مناطق شهری گروهی از زنان به خدمات خانگی و خصوصی گرفته میشدند. آنان به کارهایی چون خدمتکاری خانه، نظافت، آرایشگری، فال بینی و البته تجارت سکس مشغول بودند.


روند سریع صنعتیشدن پس از دهه ۱۹۵۰


در روند صنعتیدر روند صنعتی شدن در ایران و سرشماری ۱۹۵۶، تعداد زنان کارگر، پانصد وهفتاد وسه ‌هزار نفر شمارش شد. مطابق این سرشماری نیمی از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی میکردند و کار کودکان، خصوصا دختران جوان، متداول بود. زنان عمدتا در کارخانههای فرشبافی و نخریسی، در کارخانههای کبریت سازی، لیوان و جعبههای مقوایی و نیز در کارخانههای تولید چای، پنبهپاککنی، گونیبافی و صنایع سوزندوزی مشغول بکار بودند. زنان و کودکان در بخش های خدماتی هم به کار اشتغال داشتند، دستمزدی که دریافت میکردند، کمتر از دستمزد مردان بود. زنان کارگر در ۱۹۵۶ حدود سی و چهاردرصد و در ۱۹۶۹ چهل درصد کارگران را تشکیل میدادند.


در ابتدای ۱۹۷۰، سیزده درصد کل زنان بالای دوازده‌سال (۴/۱ میلیون) مشغول کار بودند. این درصد، بیشتر شامل نواحی اطراف شهر می‌شد. ۷۰% بافندگان پوشاک و ۷۲% بافندگان فرش که در بخش روستایی فعالیت می‌کردند، عمدتا زنان و دختران بودند. در سال ۱۹۷۰ در کارخانههای ریسندگی یزد به زنان ۹۰ ریال در روز پرداخت میشد که این رقم زیر خط فقر بود.


در طول دهه ۱۹۷۰ ایران به یکی از کشورهای عمده صادرکننده نفت تبدیل شد. همانگونه که پروسه صنعتیشدن به سرعت گسترش مییافت و کارخانهها و مراکز صنعتی رشد میکردند، زنان بیشتری به عنوان کارگران صنعتی در بخشهای مختلف تولید به‌ کار گرفته شدند. پس از انقلاب ۵۷ حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی شروع به فرستادن زنان به خانه و بیکارنمودن آنها نمود. در دوره ریاست رفسنجانی به علت طرح تعدیل نیرو زنان کارگر اولین قربانیان این طرح ارتجاعی شدند. سپس با تدوین طرحهای بشدت ضد کارگری از جمله قراردادهای سفید و موقت و پیمانکاری نه تنها زنان کارگر بلکه کل طبقه کارگر تا به امروز بالاترین درصد بیکاری و آسیبهای اجتماعی را متحمل نموده است. در دوره حکومت خاتمی بود که با خارج شدن کارگاههای زیر ۱۰ نفر از مشمولیت بیمه های اجتماعی طیف وسیعی از زنان کارگر را که در این کارگاهها به کار اشتغال دارند نه تنها شامل این مشمولیت شدند بلکه با حداقل دستمزد در این کارگاهها به کار گرفته میشوند. تمام این قوانین ضد کارگری زنان کارگر را با بیکاری وسیع، عدم امنیت شغلی؛ و تامین اجتماعی روبرو ساخت. امروز شاهد هستیم که اشتغال زنان بویژه زنان کارگر در بازار کار از درصد ناچیزی برخوردار است.


 یک نگاه تاریخی به تشکلهای کارگری ایران 


 در آخر قرن نوزدهم، صنایعی که بیشتر در ایران رواج داشت عبارتند بود از: قالیبافی و چرم‌سازی که بنا به تقاضای بازار جهانی بیشتر از صنایع دیگر رشد نموده بودند. حتی سرمایه‌های خارجی در ایجاد اولین کارگاههای بزرگ قالیبافی که شکلی از مانوفاکتورها در انگلستان بودند، نقش موثری داشتند.  سایر رشته‌های تولیدی برای رشد و گسترش، بویژه با مانع بزرگی به ‌نام سرمایه‌داران خارجی و واردات کالا از آن کشورها روبرو بودند. بویژه آن ‌که قدرت و نقش مستقیم دولت‌های انگلیس و روسیه در ساختار و قدرت سیاسی ایران و حمایت آن‌ها از سرمایه‌داران خودی در برابر آلت ‌دست بودن دولت ایران و دادن امتیازات ویژه به سرمایه‌داران خارجی، در برابر تهدیدات و معضلاتی که سرمایه‌داران داخلی با آن روبرو بودند، از جمله عواملی بود که مانع رشد صنایع در سایر رشته‌ها می‌شد
چارلز عیسوی در کتاب “تاریخ اقتصادی ایران”
به نقش سرمایه‌های خارجی در گسترش صنعت قالی‌بافی اشاره می کند. کارگاههایی که در آن‌ها زن‌ها و کودکان نیروی کار عمده‌ی آن را تشکیل می‌دادند و در شرایط بسیار سختی مجبور به کار با دستمزدهای بسیار پائین بودند. او در این کتاب از کارخانه ‌ای متعلق بهیک تاجر روسی می‌نویسد که هزار و پانصد کارگر داشت و سود سالانه آن به ۵۰ هزار لیره انگلیس می‌رسید.                                             


در دوره‌ قاجاریه” طبق آماری که از میزان کارگاههای موجود در اواخر قرن نوزدهم حاکی است که ۲۰ کارگاه با ۵۲۴ کارگر متعلق به سرمایه‌داران ایرانی و ۴۱ کارگاه با ۱۱۵۲ کارگر متعلق به سرمایه‌داران خارجی بوده است. در میان کارگاهها و یا کارخانه‌های متعلق به سرمایه‌داران ایرانی کارخانه ابریشم بافی با ۱۵۰ کارگر زن و در میان کارخانه‌های سرمایه‌داران خارجی، کارخانه  قند  کهریزک با فراهم آوردن مواد اولیه و دادن آن‌ها به زنان خیاط در خانه و یا گرد آوردن تعدادی از زنان در یک مکان و در اختیار گذاشتن وسایل کار و پارچه، از کارگران زن بهره‌کشی می‌کردند. میزان مزد زنان خیلی ناچیز بود. حتا عده‌ای از تاجران، کارگران زن را به صیغه‌ی خود درمی‌آوردند و با این روش از پرداخت همان مبلغ ناچیز نیز سرباز می‌زدند. زنان نه فقط از نظر کاری تحت مالکیت و بردگی صاحب کار خود بودند بلکه صاحب کاران آنها که از تاجران پولدار بودند تعدادی از این کارگران زن را هم مالک بودند. بعنوان مثال: از جمله تاجری که ۸۴ زن را به این شکل به صیغه خود درآورده و از آن‌ها بهره‌کشی می‌کرد، حتا بهره‌کشی جنسی و همه‌ی این‌ها با توسل به قوانین اسلامی و به بهانه‌ی محرم شدن بین زن کارگر و کارفرما صورت می‌گرفت. 
در دوره انقلاب مشروطه و بویژه بعد از آن، بر تعداد صنایع تحت پوشش سرمایه‌ی سرمایه‌داران ایرانی از جمله صنایع نساجی افزوده شده است که از جمله می‌توان به کارخانه پارچه‌ بافی وطن اصفهان اشاره نمود که حدود
۵۰۰ کارگر داشت. در این کارخانه کارفرما شرایط سختی را بر کارگران اعمال می‌کرد و کارگران مجبور بودند روزانه ۱۲‌ساعت کار کنند. مزد کارگران مرد و زن پایین بود، اما زنان کارگر از مردان هم دستمزد کمتری دریافت می نمودند. در این کارخانه به‌ علت وجود تشکیلات مخفی کارگری، کارگران توانستند در اردیبهشت سال ۱۳۱۰ دست به اعتصاب بزرگی بزنند که اگرچه تعدادی از آن‌ها دستگیر شدند، اما کارفرما مجبور گردید برخی از خواست‌های کارگران را جوابگو باشد.        .
هم‌ چنین وضعیت بد زنان کارگر در برنامه‌‌ی مصوب حزب کمونیست ایران در دومین کنگره‌اش که در سال
۱۳۰۶ برگزار کرد، انعکاس یافت. در این برنامه جدا از تاکید بر خواست‌های عمومی طبقه‌ی کارگر همچون هشت ساعت کار روزانه، بر منع کار شبانه برای زنان و مرخصی با حقوق برای زنان چهار هفته قبل و چهار هفته بعد از زایمان تاکید شده بود.                  


در آن زمان ساعات کار بالا و دستمزد ناچیز یکی از مشکلات بزرگ کارگران زن و مرد بود، اگرچه مشکل دستمزد در مورد زنان کارگر بدتر از مردان کارگر بود. برای نمونه ساعات کار در کارگاههای قالی‌بافی همدان از ۵ بامداد شروع و تا ۶ بعدازظهر ادامه می‌یافت که در طول روز کارگران یک استراحت کوتاه داشتند. در کارخانجات پنبه ‌پاک‌ کنی ساعات کار گاه به ۱۴ ساعت در روز هم بالغ می‌شد.                                                                  


 دستمزد نیز به‌ طرق گوناگون پرداخت می‌شد. هیچ یک از کارگران قادر نبودند کفش و لباسی برای خود تهیه نمایند. قالیبافان نیز که عموما به‌ صورت کارمزدی کار می‌کردند، یک قران دستمزد می‌گرفتند. دستمزد سرکارگران ۵/ ۱ قران و دستمزد استادکاران به ۳ ‌تا ۴ قران بالغ می‌شد.
وضعیت بد اقتصادی هم‌چنین منجر به مهاجرت صدها هزار نفراز دهقانان و کارگران از مناطق شمالی کشور از خراسان تا آذربایجان برای کار به کشورهای مجاور و بویژه باکو شد. برای مثال در سال
۱۹۰۳ از ۲۳۵۰۰ نفری که در صنعت نفت باکو مشغول به‌کار بودند ۲/ ۲۲ درصد ایرانی بودند که تا سال ۱۹۱۵ به ۱/ ۲۹ درصد رسید. در سال (۱۹۱۱) - ۱۶۰ هزار کارگر موقت و ۳۳‌ هزار کارگر دائمی ایرانی در روسیه کار می‌کردند. بخشی از کارگران مهاجر کارگران زن بودند برای مثال در معدن نفت باکو و سایر کارخانه‌های آن منطقه در سال (۱۹۱۳(  ۲۰۹۲۵ کارگر مرد و ۱۹۱۵ کارگر زن ایرانی کار می‌کردند که در سال ۱۹۲۰ این رقم به ۲۳۰۳۴ کارگر مرد و ۹۱۲۴ کارگر زن ایرانی افزایش یافت .


  صنعت نفت یکی از صنایع مهم در این دوران بود. در سال ۱۹۰۹ شرکت نفت ایران – انگلیس رسما اعلام موجودیت نموده و شروع بکار کرد و در سال ۱۹۱۲ ایران رسما صادرات نفت خود را آغاز کرد که در سال‌های بعد به ‌شدت افزایش یافت به‌ طوری که در سال ۱۴ – ۱۹۱۳ بیش از ۲۵۰ هزار تن نفت صادر شد و سود خالص شرکت نفت ایران – انگلیس به ۶۰ هزار لیره بالغ گردید. کارگران هندی در ابتدای بدو تاسیس شرکت نفت درصد بالایی را شامل میشدند و در بخشهای تخصصی تر با درآمدی بیشتری به کار اشتغال داشتند، اما به کارگران ایرانی ساده‌ ترین و پست ‌ترین کارها واگذار شده  بود، رفته رفته بر تخصص و تعداد کارگران ایرانی افزوده گردید. در صنعت نفت اگرچه کارگران زن حضور نداشتند اما زنان کارگران مرد بویژه در جریان اعتصاب در سال ۱۳۰۸ حضور بسیار فعالی داشتند و علاوه بر فعال بودن در تشکلهای مخفی کارگران، در برابر نیروهای سرکوبگر به مقاومت و مبارزه پرداخته و از روحیه ایی رزمنده برخوردار بودند و برای آزادی کارگران زندانی اعتراضات متعددی را سازمان دادند.
بعد از تصویب اصلاحات ارضی در بهمن سال
۴۱ و در رفراندومی که برای اولین بار حق رای به زنان داده شده بود، نطفه های رشد و شکوفائی مناسبات سرمایه‌داری فراهم گردید. با پیدایش مناسبات سرمایه داری حاکم، نیروی کار هم دستخوش تغییراتی گردید. به دلیل نیاز به نیروی کار در مراکز تولیدی و کارخانه ها در زمان رونق سرمایه داری تعداد زیادی نیروی کار از روستا به شهرها هجوم آوردند که این خود باعث گسترش شهرنشینی شد. از سوی دیگر نیاز به نیروی متخصص برای کار در کارخانه‌ها و پاسخگویی به نیازهای جدید، آموزش و پرورش و مراکز حرفه ای و صنعتی گسترش یافت .                       .
برای مثال تحصیلات رایگان تا هشت سال اول تصویب شد و مراکز آموزش عالی گسترش یافتند. میزان باسوادی در میان زنان که در سال ‌
۱۳۳۵ تنها ۸ درصد بود در سال ۴۵ به  ۱۸ درصد  و در سال ۵۴ حدودا به ۳۵ درصد افزایش یافت. هم‌چنین زنانی که تحصیلات دانشگاهی داشتند از ۵ هزار نفر در سال ۴۵ به ۷۵ هزار نفر در سال ۵۶ رسید. میزان اشتغال زنان نیز از ۵/ ۹ درصد در سال ۳۵ به حدود ۱۳ درصد در سال ۵۵ رسید.                             


افزایش مشارکت زنان در بازار کار نتیجه تغییرات در مناسبات تولیدی سرمایه داری بود که همراه با خود رشد اقتصادی را به‌همراه آورده بود. در سال‌های ۵۱‌ تا ۵۵ به دلیل رشد قیمت نفت، نرخ رشد سرمایه‌گذاری تا ۷/ ۲۴ درصد افزایش یافت. این‌ها همه تغییراتی بودند که منجر به افزایش مشارکت زنان در بازار کار و مشخصه‌هایی هم‌چون بالا رفتن نرخ باسوادی در میان آن‌ها گردید. واقعیت این است که در بازار کار جهانی موردی که باید به آن توجه داد، رشد نرخ بیکاری در سراسر جهان است. از دوره‌ رکود دهه‌ی ۱٩۳٠ تا کنون،  در  سال‌های  اخیر، در بیشتر کشورهای صنعتی نرخ بیکاری به بالاترین میزانش رسیده است. اما نکته قابل توجه تراز آن نرخ بسیار بالای بیکاری در کشورهای درحال توسعه است که روزافزون است… در شرایط کنونی همزمان با بحرانهای سرمایه جهانی و طرحهای خصوصی سازی که از سیاستهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ناشی میشود این بیکاری در سراسر جهان و بویژه در کشورهای در حال توسعه همچون چین، کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا و هندوستان، ایران رو به رشد بوده و به فقر و فلاکت طبقات فرودست جامعه که زنان کارگر بیشترین درصد آن را شامل می شوند دامن زده است.


کارگران زن بخش خدماتی:


کارگران زن در بخش خدمات که عموما در قبال ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار روزانه حتا از حداقل دستمزد و بیمه تامین اجتماعی نیز برخوردار نمی‌باشند. از وضعیت بسیار اسفباری برخوردارند. این کارگران که برای نمونه فروشندگان زن هستند یا به کارهای خانگی اشتغال دارند در برابر ساعات کار طولانی که گاه تا ۱۲ ساعت در روز و آن هم هفت روز هفته بالغ می‌شود، به‌ طور معمول حتا نیمی از حداقل دستمزد تعیین شده توسط دولت را نیز دریافت نمی‌کنند.                                                    .
مهد کودک‌ها یک نمونه بسیار روشن این استثمار هستند. دستمزد مربیان مهد کودک که همگی زن هستند، باید براساس قانون کار پرداخت شود، اما در اغلب مهدهای کودک، دستمزد آن‌ها حدود یک چهارم تا یک سوم حداقل دستمزد یک کارگر است. از سوی دیگر بالا بودن شهریه مهدهای کودک، یکی از موانع مهم بر سر راه زنان برای ورود به بازار کار نیز می‌باشد. طبیعی‌ست کارگر زنی که حداقل دستمزد را می‌گیرد هرگز نمی‌تواند با این دستمزد هزینه مهد کودک را بپردازد. در این صورت یا باید از کار کردن منصرف شود و یا این که نگهداری بچه را به اطرافیان خود بسپارد که این نیز به‌معنای خدمت مجانی‌است که سرمایه‌داران از آن بهره می‌برند.


 هم‌چنین در بخش خدمات زنان کارگری هستند که ناچارشده اند در خانه‌های سرمایه‌داران به کار آشپزی، نظافت و دیگر کارهای امور خانه‌ی آن‌ها بپر‌دازند. امروز شرکت‌های پیمانکاری وجود دارند که تعدادی زن به‌عنوان  مستخدم در  اختیار دارند و از این کارگران که عموما زن هستند برای کار در خانه ‌ی افراد مرفه، استفاده می‌کنند و یک بخش از دستمزد این زنان را به خود اختصاص میدهند. همچنین در سالیان اخیر شاهد ارائه خدماتی به برخی از طبقات مرفه و متوسط در امور آشپزی هستیم. از قبیل پاک کردن و سرخ کردن سبزی، بادمجان و از این نمونه کارها. زنانی که در این بخش کار می‌کنند، از ساعات کار طولانی و دستمزدهای حداقل برخوردارند.


کار زنان در بخش کشاورزی: 
زنان کارگر در بخش کشاورزی به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند. بخش اول زنانی هستند که به‌صورت خانوادگی کار می‌کنند. در واقع روی قطعه زمین و یا دامی که دارند زن در کنار شوهرش و گاه سخت‌تر از او و در حالی‌که کارهای خانه نیز برعهده‌ی اوست کار می‌کند. در این گونه کار، زنان نه دستمزدی دارند و نه بیمه‌ای و از این جهت
۱۰۰ درصد متکی به همسران‌شان می‌باشند. زن در این گونه روابط نابرابر هرگز به موقعیتی برابر با مرد و استقلال اقتصادی دست پیدا نمی‌کند.                           .
بخش دوم زنان فاقد زمین هستند که بر سر زمین دیگران کار می‌کنند که از جمله می‌توان به شالیزارهای برنج، باغ‌های چای و یا باغ‌ های میوه اشاره کرد که در تمام این موارد کار زنان فصلی می‌باشد. زنانی که در این بخش کار می‌کنند فاقد بیمه بوده و با معضل دستمزد مناسب روبرو هستند. با وجود آن‌ که
بیشترین درصد کشاورزی این استان بر دوش زنان  است، اما زنان کشاورز از هیچ حمایت اجتماعی برخوردار نیستند.      .                    .
در مرغداری‌ها، دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها نیز زنان کارگر حضور دارند. زنان کارگر در این کشتارگاه برغم آن که حتا بیش از ۸ ساعت کار می‌کنند از دریافت دستمزد تعیین شده در قانون کار محروم هستند. آن‌ها همچنین مجبور به اضافه کاری و فعالیت در شیفت شب هستند که از ساعت ۵ بعدازظهر شروع و تا ساعت ۸ صبح ادامه می‌یابد.
هم‌چنین زنان کارگر در بخش صید، پرورش ماهی و آبزیان دریایی حضور دارند. در استان هرمزگان و جزایر خلیج فارس تعداد زنان صیاد بالا می‌باشد. زنان کارگر در این بخش نیز با معضلات بسیاری روبرو هستند، برای نمونه کار سخت و نداشتن بیمه یکی از مشکلات آن‌ها است که در صورت از کار افتادگی هیچ منبع درآمدی نخواهند داشت. دولت یکی از موانع عمده بیمه شدن زنان صیاد می‌باشد که از صدور کارت ملوانی برای آن‌ها خودداری می‌کند و این در حالی‌ست که زنان صیاد پا به‌ پای مردان کار می‌کنند.


پرستاران و معلمان:


براساس آمار، ۹۰ درصد پرستاران شاغل در ایران، زن می‌باشند. هم‌چنین سالانه ۵۰۰۰ نفر به عنوان پرستار از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند که ۸۷ درصد آنان زن هستند.                                          .
پرستاری در ایران یکی از شغل‌های بسیار سخت اما با درآمد پایین است. یکی از دلایل آن کمبود پرستار و عدم استخدام پرستار به میزان مورد نیاز در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی می‌باشد. به‌طور مثال در حالی که استاندارد میزان پرستاران در کشورهای اروپایی به‌ازای هر ۱۰۰۰ نفر ۱۰ پرستار می‌باشد در ایران به‌ازای هر ۱۰۰۰ نفر کمتر از یک پرستار وجود دارد.      بخش بزرگی از زنانی را که در بخش خدمات مشغول به کار هستند، معلمان تشکیل می‌دهند. براساس اعلام معاون وزیر و رئیس سازمان مدارس غیر دولتی از ۹۰۰ هزار پرسنل آموزش و پرورش، ۵۷۰ هزار نفر زن می‌باشند.                   
علاوه بر وزارت آموزش و پرورش، معلمان شاغل در موسسات آموزشی خصوصی و مدارس غیرانتفاعی عموما در استخدام آموزش و پرورش نیستند. هم‌چنین معلمانی که به ‌صورت حق التدریس یا توسط شرکت‌های پیمانی در مدارس تدریس می‌کنند، در استخدام وزارت آموزش‌ وپرورش نیستند. این گروه از معلمان، بویژه معلمان مدارس غیرانتفاعی در مقطع ابتدایی و حق ‌التدریسی اغلب زن می‌باشند.                                     .
اما واقعیت این است که در عمل معلمان مدارس غیرانتفاعی و معلمان حق‌ التدریسی و یا مراکزی که به ‌نوعی زیر نظر وزارت آموزش و پرورش کار می‌کنند، مشمول قوانین وزارت کار نیستند .                                       .
این معلمان از آن‌جا که در تابستان مدارس تعطیل هستند، عملا  درآمدی  نیز در این‌ ماه‌ها  ندارند . آن‌ها  هم‌ چنین  از مزایایی هم‌چون بیمه محروم هستند و در صورت تمایل، خود  باید هزینه  بیمه  را  بر اساس  قراردادی که  وزارتآموزش و پرورش با سازمان تامین اجتماعی بسته به   این سازمان پرداخت کنند. در حالیکه حداقل دستمزد کارگر برابر با 609 هزار تومان است اما دریافتی یک معلم حق التدریسی در بهترین شرایط با کار تمام وقت از این مبلغ کمتر می باشد. با توجه به این که این معلم در ایام تعطیل (از جمله تابستان) حقوقی دریافت نمی کند و همین‌طور از هیچ مزایایی هم‌ چون بیمه برخوردار نیست به این نتیجه می‌توان رسید که دستمزد یک معلم حق‌ التدریسی با مدرک لیسانس از دستمزد حداقل مصوبه شورای عالی کار نیز کمتر می‌باشد.


زنان کارگر دستفروش:


به علت بحرانهای شدید اقتصادی در سراسر جهان که بیکارسازیها مداوم را بدنبال دارد و اولین قربانیان این بیکارسازیها زنان می باشند، تعداد چشمگیری به علت از دست دادن همسرانشان یا جدا شدن از آنها سرپرستی خانواده‌های خود را بعهده دارند. و در برخی موارد هم از مهارت و تحصیلات کافی برخوردار نیستند، برای امرار معاش به شغل دستفروشی روی می آورند. به طوری که در ایران و طی سال‌های 1375، 1365، 1355 خانواده‌های "زن سرپرست" به ترتیب 4.1، 4.7، 8.7 درصد از کل خانوارهای کشور را تشکیل داده‌اند و بر اساس آمار، سال 1385 این رقم به 9.45 درصد رسیده است. (سالنامه‌ی آماری کشوری 1385).


بررسی‌ها نشان داد که در سال 1385 از این میزان زنان سرپرست خانوار، تنها15.8  درصد به شکل رسمی شاغل بوده‌اند زنان زحمتکش دستفروش بیش از حد معمول کار می کنند اما نقش آنان در اشتغال نشان داده نمی شود و کار آنان همچون کارخانگی ارزش گذاری نشده و نه از بیمه در بین آنان خبری است و نه هیچگونه حمایت دولتی از کار آنان. اصولا با تشدید فقر و مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرها دستفروشی یکی از مشاغل زنان حاشیه نشین شهرهاست. بحرانهای موجود اقتصادی که   گریبانگیر  حکومت  سرمایه اسلامی شده، تورم و گرانی را افزایش داده، و به عدم امنیت شغلی و بیکارسازیهای های دامن زده و هر روز زنان بیشتری را به سمت این شغلهای کاذب از جمله دستفروشی سوق میدهد.


آنان صرف نظر ازانجام وظایف مادری و کارهای خانگی، بجای همسرانشان که در خانواده حضور ندارند و کل مسئولیت خانواده بر عهده آنها قرار گرفته به مانند مردان در رفع نیازها و کمبودهای اقتصادی خانواده می کوشند و مسئول هستند ولی از حقوق برابر با مردان در هیچ بعدی برخوردار نیستند؛  روز بروز هم به دلیل بالا رفتن هزینه زندگی و عدم امنیت اقتصادی بر تعدادشان افزوده می شود. آنها اجناس خود را که تقریبا از بازارهای واسطه تهیه می کنند، بسیار ارزانتر از قیمت استاندارد برای فروش عرضه می کنند و دارای مشتریان ثابتی هم نیستند چون جای ثابتی ندارند.


 کار زنان دست فروش دارای مشکلات و محدودیت های زیاد مکانی و زمانی است؛ از کار در هوای سرد و بارانی و نامناسب خیابان گرفته، تا بعضا مزاحمت ها و آزارهای جنسی مردان رهگذر و خریدار؛ قبل از تاریک شدن هوا باید محل کسب را ترک کنند تا که مبادا اجناس آنها به سرقت رود و یا احیانا آسیبهای جنسی متوجه آنها شود.


در ابتدا و پایان کار مجبور هستند کیسه ها و جعبه های سنگین اجناسشان را به سختی حمل و نقل کنند که این امر موجب جلب توجه ماموران شهرداری می شود؛ آنها همیشه سایه شوم ماموران شهرداری و نیروی انتظامی را با اضطراب و نگرانی بالای سر خود احساس می کنند که مبادا هر لحظه برای آنها مزاحمتهایی ایجاد نمایند و اجناسشان را ضبط کنند؛ حتی در مواردی نیز اجناس ضبط و توقیف شده را به صاحبان آن بر نمی گردانند که  این  بخش  فاجعه باری برای دست فروشان است و بدین ترتیب همه سرمایه خود را از دست می دهند؛ هیچ مقام قانونی هم  پاسخگو  نیست. آنان فقط سعی دارند قبل از روبرو شدن با ماموران شهرداری از محل دور شده باشند.


در متروی تهران این زنان بساط دستفروشی خود را بر پا می کنند که محل شلوغ و پر رفت و آمدی است. البته شغل دستفروشی تنها مختص به تهران نیست بلکه در شهرستانها هم در بین زنان رواج دارد.


شغل دستفروشی برای زنانی که منبع درآمد خود را از این راه تامین می نمایند مزیتهایی به نسبت بعضی از مشاغل به همراه دارد، این زنان ساعت کاری مشخصی ندارند و ساعت کار خود را بر مبنای مسئولیتهایی که در خانواده و سرپرستی فرزندان خود دارند تنظیم می کنند. در واقع می توانند وقت خود را با نیازهای خانواده خود تطبیق دهند. اما مخاطرات و زیانهای آن هم کم نیست.


این درصد از زنان که به این شغل مشغولند، زنان شریف و زحمتکشی هستند که برای بقاء خود و فرزندانشان مخاطرات و ناامنیهای این شغل را به تن می خرند تا بتوانند خود را سر پا نگه دارند. در ضمن درآمد ناشی از این شغل با میزان تورم و گرانی سرسام آوری که در جامعه ایران موجود است کفاف زندگی را نداده و زندگی این زنان در نقش  مادر و  سرپرست خانواده همیشه با نگرانی و تشویش همراه است.


ساعات طولانی کار دستفروشان و تحقیرهایی که به آنان می‌شود از معضلات قابل توجهی است که زنان دستفروش هر روز با آن مواجه هستند. چرا که دستفروشان مجبورند برای فروش کالای خود خریداران را به هر شکلی مجاب کنند و همین فشار روانی مضاعفی را به آنان تحمیل می‌کند. اصولا کار کردن در خیابان خطراتی را از نظر ایمنی کار ایجاد نموده و بالاترین آسیب‌های اجتماعی را بدنبال دارد. این مشاغل که مانند بعضی از مشاغل دیگر بر اثر حاشیه‌ نشینی و بیکاری به وجود آمده است از هیح نوع امنیت شغلی و بیمه های اجتماعی برخوردار نیست. دولت و ماموران مزدور شهرداری برای جمع کردن بساط زنان دستفروش مترو بارها به آنها گوشزد نموده اند که مردم برعلیه آنها شکایت می کنند، اما مردم با درک این  مسئله و خرید از آنها کذب  این دروغ  را بارها به اثبات رسانده اند.حتی خیلی ازمشتریها که این اجناس را از این دستفروشها به قیمت ارزانتر می خرند بسیار راضی هستند.


تا جاییکه به زنان دستفروش شهرهای دیگر ایران برمیگردد، زنانی که با فرهنگ کارکردن در بیرون از خانه آشنائی دارند، چه در  مزارع  یا  بازارها ی  روز،  آنها هم زنان زحمتکشی هستند که اغلب سرپرست خانوار می باشند. و روز بروز هم به دلیل بالا رفتن هزینه زندگی و عدم امنیت اقتصادی بر تعدادشان افزوده می شود. در مجموع در فروردین  ۱۳۹۱ به نقل از خبرگزاریها ۳۰۰ هراز زن دست فروش  زیر ۵۰  سال داریم که قطعا" طی این چند سال اخیر افزایش بیشتری یافته است که این زنان رده سنی و فرهنگی  گوناگونی را شامل می شوند اما همه این زنان زحمتکش بعنوان بخشی از طبقه کارگر محسوب شده و برای مقابله با وضعیت موجودشان نیاز به سازمان یافتن دارند.


زنان کارگر کوره پزخانه ها:


کارگران کوره پزخانه ها بخشی از طبقه کارگر ایرانند که با شاق ترین شرایط کار و زندگی دست به گریبانند. کار جسمی کارگران کوره پز خانه در زمره مشاغل سخت و زیان آور قرار دارد و در عین حال در بی حقوقی شدید مورد استثمار واقع می گردند.


زنان کارگر کوره پزخانه کارهایی را برعهده دارند که از توان جسمی آنها خارج است، بسیاری از آنان کودکان خود را بر سر کوره های آجرپزی به دنیا می آورند. مرخصی زایمان در کوره پزخانه ها برای کارگران زن ناآشناست، به طوری که آنها پس از زایمان فرزندان خود را به گهواره می سپارند و به سر کار باز می گردند.


آنچه در کوره پزخانه ها مشاهده میشود، درد است و رنج ، استثمار زنان کارگر در نهایت قساوت و بیرحمی. زنان حامله ایی که ضمن کار شاق روزانه در کوره پز خانه ها مجبور هستند وظایف خانه داری، آشپزی و مراقبت از کودکان را به عهده بگیرند. و خیلی مواقع روز این سیه بختان با کتک خوردن از طرف همسرانی که خود زیر فشار و استثمار خرد شده اند، روز را به پایان می رسانند. در این نوع کار سن، جنسیت و استاندارد کاری، حقوق و مزایا و بازنشستگی بی معنی است. آنچه در این کار معنی پیدا می کند تمام خانواده را از هر جنسیت و سنی به کار کشیدن است. زنان حامله، زنان شیرده، کودکان زیر ده سال و پیرمردان.


در ابعادی وسیعی نسلها از کارگران بخصوص کار بردگی زنان و کودکان برای سود دهی هر چه بیشترسرمایه، در اشکال خانوادگی تدوام یافته و قابل رویت است. کارگران زن قربانیان این توحش  سرمایه  و  بربریت  اکثراً  بیسواد هستند، خانواده هایشان به آنها اجازه نداده اند که به مدرسه بروند. بیشتر آنها به علت فشار کاری زیاد و محروم بودن از تمام امکانات و لذات زندگی دچار پیری های زود رس هستند.


بعضی از این کارگران زن حدود 20 سال است که به این کار طاقت فرسا ادامه میدهند. آنها بچه گی اشان را با کار در کوره پزخانه هاشروع کرده اند. از ساعت 4 صبح بیدار می شوند و تا هفت غروب کار می کنند (15 ساعت کار مداوم) در کنار این کار شاق و پر زحمت باید پخت وپز، بچه داری، نظافت وغیره  را هم انجام دهند. این نوع کارهای خانگی فقط مختص زنان است و مردان در آن نقشی ندارند. نکته قابل توجه این است که دستمزدها فقط به مردان خانواده پرداخت میشود. و مردان بدون شریک کردن زنان در دریافت این دستمزدها کنترل کامل بر دخل و خرج منزل و خانواده را به عهده دارند.


از کارفرماها سوال میشود چرا دستمزد زنان را مستقیم نمی پردازند. آنها مدعی هستند که ما با تعداد معدودی از کارگران در تماس هستیم. این وظیفه شوهران و مردانشان است که دستمزد آنها را بپردازند. البته این حکم جامعه مردسالاری است و کارفرماها برای منفعت بیشتر از آن تبعیت می کنند.


مسئله ای که بیشتر از فشار کاری شاق و سخت کوره پزخانه ها زنان کارگر را آزار می دهد خشونتی است که در روابط خانواد ه گیشان حاکم است. که بیشتر از جانب مردان خانواده اعمال می شود که در اثر این فشارهای روحی و جسمی تعدادی از زنان راه چاره ای نمی بینند جزء خودکشی که بیشتر از طریق خود سوزی انجام می پذیرد.


زنان کارگر کوره پزخانه ها  تحت انقیاد ستم جنسی و طبقاتی از یک طرف به دلیل زن بود نشان تحت مالکیت مردان خانواده قرار دارند  و قربانی عقب ماندگیها و خشونتی هستند که نظام سرمایه داری هر روز تولید و باز تولید می کند. و از طرف دیگر قربانیان توحش سرمایه ای هستند که با استثمار بیشتر و به حساب نیآوردنش به عنوان یک انسان حتی از پرداخت دستمزد ناچیزشان سر باز میزند.


سحر صبا


فوریه 2014                


  ادامه دارد