داود رحیمی
.......... در شماره قبل دهه سی را به پایان رساندیم و در یافتیم که سینما چگونه وارد ایران شد و حکومت و دولتمردان وقت چگونه سینما را در مهار خود گرفتند و در جهت پیشبرد اهداف و سیاست های ضد مردمی اشان مورد سوء استفاده قرار دادند، در آستانه دهه 40 میباشیم، دهه ای که در اصل سینما و سینماگرانی پیدا شدند که بنوعی قد علم کردند تا سینمای مستقل را پیش ببرند و در اصل این دهه آغازگر جنگ در سینمای ایران میباشد و البته سعی میکنم در این دهه و بموازات همدیگر موسیقی و همچنین سینمای جهان را هم مورد بررسی قرار دهم و اینکه چگونه در اواخر دهه چهل بخشی از سینمای ایران توانست در سطح جهان مطرح شود و به فستیوالهای معتبر راه پیدا کند، و مهمتر از اینکه سینماگران پیشرو چگونه و چرا گرفتار ارگانهای مختلف کنترل و سانسور میشدند.
.......... در شماره قبل دهه سی را به پایان رساندیم و در یافتیم که سینما چگونه وارد ایران شد و حکومت و دولتمردان وقت چگونه سینما را در مهار خود گرفتند و در جهت پیشبرد اهداف و سیاست های ضد مردمی اشان مورد سوء استفاده قرار دادند، در آستانه دهه 40 میباشیم، دهه ای که در اصل سینما و سینماگرانی پیدا شدند که بنوعی قد علم کردند تا سینمای مستقل را پیش ببرند و در اصل این دهه آغازگر جنگ در سینمای ایران میباشد و البته سعی میکنم در این دهه و بموازات همدیگر موسیقی و همچنین سینمای جهان را هم مورد بررسی قرار دهم و اینکه چگونه در اواخر دهه چهل بخشی از سینمای ایران توانست در سطح جهان مطرح شود و به فستیوالهای معتبر راه پیدا کند، و مهمتر از اینکه سینماگران پیشرو چگونه و چرا گرفتار ارگانهای مختلف کنترل و سانسور میشدند.
در شماره قبل وعده
داده بودم که در این شماره فقط بپردازم به معرفی فیلمهای دهه سی و از شماره بعد
دهه چهل را سال به سال پیش خواهم برد و همانطور که وعده داده ام بموازات آن موسیقی
و تأتر و سینمای جهان را همراه با ایران مورد بررسی قرار خواهم داد.
فیلمهایی را که در
پایان هر شماره لیست میکنم را از کتابی بنام فرهنگ فیلمهای سینمای ایران که جمال
امید زحمت تهیه آنرا در سال 1363 متحمل شده اند را مورد استفاده قرار داده ام و
عیناً کپی کرده ام.
با نگاهی مختصر به
فیلمهای ساخته شده در دهه سی چند اشتراک را در تمامی آنها میتوانیم مشاهده کنی،
منجمله اینکه اکثر آنها کپیه ای از سوژه های فیلمهای هندی. با همان تم ساخته شده اند و
لابلای این سالها چند فیلم تاریخی با دکور و کلاً تکنیکی ضعیف بروی اکران آمده اند
که در همین نوع کارها هم با چاشنی احساس بوده است نه بیان و نمایش یکدوره از تاریخ.
و همانطور که قبلاَ
هم اشاره داشتیم فیلمهای بی دردسر اجازه ساخت و اکران میگرفتند که بتوانند در
راستای تجدد شهری حرکت کنند و حس وطن پرستی را بموازات تبلیغ اسلام پیش ببرند که
البته این موضوعی همیشگی بوده و همچنان هم گریبان سینمای ایران را تا به امروز گرفته
است و علت مهم این عدم استقلال فیلمسازان
از ابتدا تا به امروز دخالت و سوء استفاده دولتهای وقت بوده و میباشد که طبعاَ
بوده و هستند کسانیکه این موقعیتها را درست تشخیص داده اند و با مبتذل سازیهایشان
هم نان خوردند و هم نام کسب کرده اند در سینمای ایران فراوانند.
در اکثر فیلمها ی
ایندوران و باز متأسفانه همچنان هم حضور دارد آدم خوبه که در مقابل آدم بده فیلم
قرار میگرفته و همیشه هم آدم خوبه پیروز داستان بوده، این آدم خوبه فیلم تعریف
خودش را نیز داشته و اول می بایست مؤمن و با خدا میبود، وطنپرست و وفادار به دولت
و قانون. یعنی ایمان بخدا و دین اسلام بموازات وطنپرستی باید در فیلمها بنوعی
رعایت و یا نمایش داده میشد و دوربینها هم باید و می بایست محله هایی را تصویر
برداری میکردند که نشان از پیشرفت و دروازه های تمدن بزرگ بود، و در این میان زنان
فیلمها یا مکمل بودند یا چاشنی و کمتر نقش اصلی و تعیین کننده داشتند، زنان هم در
سینمای ایران بد و خوب داشتند و زنان خوب زنانی بودند که مطیع مردانشان میشدند، و
یا بچه های با ایمان و خوب تربیت کنند و زنان بد هم همان رقاصه های کافه های ساز و
ضربی کافه های لاله زار، یا بلهوس و فریب
خورده که در نهایت نجاتشان در دست مردی با خدا و با ایمان میافتاد وگرنه سر از
فساد تباهی در میاوردند و البته همیشه هم این زنان بودند که فاعل اتفاق بوده اند
و فریب میخوردند و مردان نه تنها در این
جرم گناهکار معرفی نمیشدند بلکه و بعبارتی
موجودیت و نوع زندگی زن را در دست مردان قرار میدادند و یا شانس و اقبال که مبادا
گیر مرد بدی بیافتند و فریب بیشتر بخورند و سر از کافه و یا فاحشه خانه ها در
بیاورند.
رسیده بودم به ساخته
های سال 1334: در این سال 15 فیلم توسط
فیلمسازان ایرانی ساخته و اکران شد.
جادو:
محصول استودیو آسیا،
کارگردان و فیلمنامه: سالار عشقی، بیک خان،
تهیه کننده و فیلمبردار: سالار عشقی،
هنرپیشگان: شهین، بیک خان، سهیلا. 16 میلمیتری رنگی
جوانی دختر ثروتمندی
را از غرق شدن در دریا نجات داده و این حادثه باعث آشنایی و سپس عشقی متقابل میشود.
دختر جوان را بعنوان مباشر استخدام میکند. نامادری دختر شیفته جوان میشود ولی جوان
به او توجهی نمیکند، نامادری برای جلب توجه او متوسل به جادو میشود، دارویی به او
میخوراند که نتیجه اش دیوانگی است. مرد جوان میگریزد و دختر او را تعقیب میکند. طوفانی
در میگیرد، شدت طوفان بحدی است که خانه آتش گرفته و نامادری نیز در آن میسوزد. مرد
جوان از کوه سقوط میکند و بر اثر ضربه ای که به سرش وارد میگردد، مجدداً مشاعرش را
به دست میاورد، دختر او را میابد و از آن پس زندگی آرامی را با یکدیگر آغاز
میکنند.
*خسیس
محصول: زهره فیلم،
کارگردان، تهیه کننده، و فیلمنامه نویس: رضا زندی، فیلمبردار نوربخش، هنرپیشگان:
زندی، نبی پور، احسانی، شیده و مطیع
حاجی بعلت خست و پول
پرستی خانواده اش را از خود متنفر کرده است. دختر حاجی با جوان فقیری دوست است و
قصد دارد با او ازدواج کند. حاجی که میخواهد دخترش را به عقد پیرمرد پولداری در
آورد، با ازدواج دختر با مرد مورد علاقه اش مخالف است. ولی پس از حوادثی حاجی که
متنبه شده است خود وسائل ازدواج دخترش را فراهم میکند.
*خانه شیاطین:
محصول سازمان
سینمایی اوریانتال، نویسنده و کارگردان و تهیه کننده: زنده یاد پرویز خطیبی،
فیلمبردار، مهدی انوشفر، هنرپیشگان: عبدالله محمدی، قره داغی، سرور عیوقی، هایده،
اکبر مشکین، مینا ، 16 میلیمتری که بعدآ تبدیل به 35 میلیمتری شد، سیاه و سفید.
پس از مرگ پدر بین
افراد خانواده بر سر تقسیم ارث اختلاف بروز میکند. یکی از عوامل اختلاف وجود خانه
ای است که یکی از عوامل اختلاف وجود خانه ایست که یکی از وراث در آن سکونت دارد و گمان
میرود گنجی در آن پنهان است، وارثین هر یک به نوعی سعی در دور کردن ساکن خانه
دارند و از جمله تظاهر به حضور شیاطین در خانه میکنند ولی سرانجام موفق نشده و
گرفتار میشوند ....
امیر ارسلان
نامدار
استودیو پارس فیلم، نویسنده
و کارگردان: شاپور یاسمی، تهیه کننده: اسماعیل کوشان، فیلمبردار: عنایت الله فمین،
محمود کوشان، بازیگران: ایلوش، روفیا، امیر فضلی، کورش کوشان، و حسین محسنی، 35
میلمتری، سیاه و سفید.
ماجرای امیر ارسلان
و فرخ لقا یک افسانه معروف است، امیر ارسلان که شیفته فرخ لقا است. در جستجوی او
به فرنگ سفر میکند و برای رسیدن به فرخ لقا با دو وزیر پطروس شاه روبرو میشود. از
یاریهای شمس وزیر برخوردار و با دشمنی های قمر وزیر درگیر ماجرهای متعددی شده و
سرانجام فرخ لقا را بدست میاورد.
خواب و خیال:
محصول استودیو دیانا
فیلم، نویسنده و فیلمبردار: ژرژ لیچنسکی، کارگردان و تهیه کننده: مجید محسنی،
هنرپیشگان: مجید محسنی، سودابه، مورین، قدکچیان، لطفی، منصور سپهرنیا، 35 میلمتری،
سیاه و سفید
مجید جوانی خجول و
ترسو است و تنها در خیال خود را پهلوان می بیند، او دختر ثروتمندی را دوست دارد.
قیم دختر که صاحب کافه ای است قصد دارد با دختر ازدواج کند و ثروت او را از آن خود
سازد، اما مجید سرانجام بر ترس خود فائق آمده و دختر محبوب خود را از تنگنا
رهانیده و با او ازدواج میکند.
دماغ سوخته
محصول هنر فیلم،
تهیه کننده و نویسنده و کارگردان و فیلمبردار: مهدی بشارتیان، هنرپیشگان: فریمان،
ثریا، تقدسی، خرم مرادی، و علی کمیلی، 16 میلیمتری، سیاه و سفید
فیلمی کمدی و سرگرم
کننده بود در زمان خودش.
فرزند گمراه
محصول استودیو عصر
طلایی، فیلمنامه نویس و کارگردان: امین امینی، تهیه کننده: عزیزالله کردوانی،
فیلمبردار: مهندس بدیع و خانی، هنرپیشگان: مهین دیهیم، امین امینی، هوشنگ بهشتی، آرین،
رضا کریمی، ظهوری، مصدق، و قدکچیان. 35 میلیمتری، سیاه و سفید.
احمد بدنبال مشاجره
با پدرش به تهران میرود و وقتی برادرش را نمی یابد کارش به سرقت کشیده میشود. در
جریان یک سرقت صورتش زخمی میشود، همکاران احمد دکتری را به بالین او میاورند، تا
آثار زخم را از صورتش بردارد، ولی دکتر جای زخم را بصورت بدی باقی میگذارد. احمد
پس از بهبودی نسبی به قصد انتقامجوئی به سراغ دکتر رفته و با او درگیر میشود. ولی
در میابد دکتر برادر گمشده اوست که از کودکی خانواده را ترک کرده است. احمد در حال
گریز وسیله پلیس به قتل میرسد.
غروب عشق
محصول استودیو پارس
فیلم، نویسنده و کارگردان و تهیه کننده: احمد فهیمی، عنایت الله فمین، هنرپیشگان:
فروغ سهامی، محسن مهدوی، سوسن، هوشنگ امیر فضلی، پرخنده، بیجانیان و باقر نمازی،
35 میلیمتری، سیاه و سفید
این فیلم سرگذشت
خواننده جوان، زیبا و موفقی است که عاشق پولداری دارد ولی خود به جوان ساده ای عشق
میورزد. از طرفی خواهر خواننده نیز عاشق این جوان است. پس از ماجراها و در گیریهای
متعدد سرانجام خواننده به نفع خواهرش کنار میرود و از آن زمان کسی از او ترانه های
شاد نمی شنود.
دزد بندر
محصول سازمان
شهرزاد، کارگردان: احمد شیرازی، تهیه کننده: ژانتی – طائفی، فیلمنامه: امیر غفاری،
فیلمبردار: احمد شیرازی، شمبانیان، هنرپیشگان: محسن مهدوی، مهین دیهیم، منیر،
مونیک معبری و مبارکیان، 35 ملیمتری، سیاه وسفید.
جاسم و همدستانش
هنگام سرقت تحت تعقیب پلیس قرار میگیرند. پلیس همدستان جاسم را دستگیر میکند و
جاسم به خانه ای پناه میبرد که دختری تنها در آن زندگی میکند، به تدریج به دختر
علاقه مند میشود، در پایان پلیس خانه را محاصره میکند، جاسم در تیراندازی پلیس
مجروح میشود و هنگام مرگ دختر را نیز میکشد.
پنجمین ازدواج
محصول زهره فیلم،
کارگردان: نصرت الله وحدت، تهیه کنندگان و فیلمبردار: نوربخش، فیلمنامه: وحدت،
نوربخش، هنرپیشگان: مردی که چهار بار ازدواج کرده بازهم دل در گرو عشق دختر جوانی
میگذارد، و سرانجام نیز برای پنجمین بار ازدواج میکند، ولی اینبار همسرانش از ما وقع
مطلع شده و بهمراه تازه عروس بر علیه او اقدماتی صورت میدهند تا جائیکه مرد فرار
را بر قرار ترجیح میدهد.
پایان رنجها
محصول استودیو ایران
فیلم، فیلمنامه نویس و کارگردان مهدی رئیس فیروز، تهیه کننده: جلیل قدیری، فیلمبردار:
ابوالقاسم رضایی، هنرپیشگان: مهین دیهیم، آزاده،
هوشنگ بهشتی، منوچهر زمانی، ملوک حسینی، شوریده، و صدقی نژاد، 35 میلیمتری، سیاه
وسفید
دختر جوانی گرفتار
وسوسه های مردی بنام جمشید شده و دامنش لکه دار میشود، دختر برای اینکه حیثیتش را
بازیابد، کوشش زیادی میکند و در این راه جوانی بنام همایون کمکش میکند. ولی پایان
راه قتل جمشید است و گرفتار شدن دختر.
مهتاب خونین
محصول کاروان فیلم،
فیلمنامه نویس و کارگردان: موشق سروری، تهیه کننده: مهدی میثاقیه، فیلمبردار: عزیز
رفیعی، هنرپیشگان: هوشنگ بهشتی، منیره تسلیمی، کنعان کیانی، قدکچیان، 35 میلیمتری،
سیاه وسفید.
جوانی که بر اثر
رفتار ناشایست پدرش گرفتار بیماری روحی شده، ناآگاهانه مرتکب قتل میشود. مادر این
جوان کوشش زیادی برای رهائی پسرش میکند ولی در این راه موفق نمیشود و خانواده آنها
از هم میپاشد.
خون و شرف
محصول دیانا فیلم،
فیلمنامه نویس و کارگردان و تهیه کننده: ساموئل خاچیکیان، فیلمبردار: ژرژلیچینسکی،
هنرپیشگان : آرمان، تهمینه، سیروس جراح زاده، ایرج دوستدار، خواجوی، سپهرنیا، و
ویگن، 35 میلیمتری، سیاه وسفید.
داستان فیلم داغ و
وطنپرستانه است و شرح مبارزات ژاندارمها بر علیه یاغیان و راهزنان است، ژاندارمها
با فداکاری فراوان و به بهای جان چند تن از هم قطارانشان به پیروزی میرسند.
برای تو
محصول استودیو ایران
فیلم، نویسنده: جمشید شیبانی و حسن شیروانی، و کارگردان و تهیه کننده: جمشید
شیبانی، فیلمبردار: محمود نوذری، هنرپیشگان: جمشید شیبانی، شهلا، رفیع حالتی،
ایران دفتری، مورین، مشکوتی، تقی ظهوری، و کیوانفر، 35 میلمتری، سیاه و سفید.
دختر جوانی پس از
اینکه یک راننده کامیون به او تجاوز میکند، از ترس رسوایی آواره شهرها میشود. مرد
جوانی او را میابد و کوشش میکند دختر را به زندگی امیدوار کند. دختر در وهله اول
حتی عشق مرد جوانی را که یاورش بوده، فراموش میکند ولی در پایان وقتی که با تلاش و
کوشش بسیار زندگی تازه ای پیدا میکند آنوقت به عشق می اندیشد و به جوان مورد علاقه
اش می پیوندد.
آخرین شب:
محصول استودیو عقاب،
کارگردان حسین دانشور، تهیه کننده و فیلمبردار مهندس بدیع ، فیلمنامه: فضل الله
منوچهری، هنرپیشگان، حسین دانشور، آزاده، بیک خان، رویا، طباطبایی، سهیلا، و عزت
الله وثوق، 35 میلیمتری، سیاه وسفید.
دختر فریب خورده ای
با جوانی که وکیل دعاوی است ازدواج میکند. گذشته دختر او را رنج میدهد و همیشه در
فکر این است که واقعیت را با او درمیان بگذارد. ترس از دست دادن خوشبختی اش او را
از این کار باز میدارد. سر انجام شوهرش به حقیقت پی میبرد و این زمانی است که فریب
دهنده دختر به دست دوستان نابابش بقتل میرسد.
1335: در این سال فیلم مستضار ساخته و نوشته
جمشید شیبانی را میتوان شاخص ساخته های چند سال گذشته معرفی کرد که اقتباس و
برداشتی ناقص بود از داستانی نوشته شده از الکساندر دوما. استودیو ایران فیلم
مسئولیت تهیه فیلم را بعهده گرفت و اکبر دست ورزی در کارگردانی فیلم شیبانی را
یاری کرد. محمود نوذری فیلمبردار و مسئول فنی فیلم آنچنان که می طلبید و لازم بود
از امکانات و وسایل لازم تکنیکی برخوردار نبود و بهمین دلیل بود که برای محو کردن
کمبود امکانات متمرکز شده بودند به ایفای نقش بازیگرانی چون صادق بهرامی، نقشینه،
مشکوتی و اکبر وردست. فیلم سی و پنج میلیمتری و سیاه و سفید ساخته شده بود.
مرد، در راه سفری
مهم به کجا معلوم نبود ! کشتی اش با طوفان سختی روبرو میشود. کشتی غرق شده و مرد
به جزیره ای ناشناخته پامی گذارند و با نظرایاتی و قوانین خواص بومیان آن دیار
روبرو میشود، مرد تلاش میکند و تجربیات و فراگرفته های خود را به مردم جزیره منتقل
میکند و و با نظریات خواص و قانون و نحوه زندگی در جزیره را تغییر میدهد.
البته از اینوع
فیلمها و ساخت فرنگ زیاد داشته ایم و مردم سینما رو در آن زمان زیاد با سوژه غریبه
نبوده اند.
از دیگر اکران شده
های سال سی و پنج یکی طلسم شیطان محصول آسیا فیلم و ساخته محسن فرید و بازیگری
خودش میتوان نامبرد که مثل دیگر ساخته های آندوره فیلم یک سیاه و یک سفید داره و
همیشه پیروزی هم با آدم خوبه بوده و کسی که میتواند طلسم شیطان را بشکند حتماً
باید مومئن و با خدا و جوانمرد میبود .....
*ولی زندگی
شیرین است:
ساخته دیانا فیلم و
به نویسندگی و کارگردانی و سرمایه گذاری و بازیگری مجید محسنی موضوعی سیاسی داشت و
مطرح کردن مشکلات و معضلات کارگری را دنبال میکرد و اگر این فیلم دست آخر برای
نجات اقشار پائین جامعه به خدا و پیغمبر متوسل نمیشد قهرمانان داستان را به قضا و
قدر سرنوشت نمی سپارد، ..... میتوانست فیلمی ماندگار باشد این فیلم که سیاه وسفید
و 35 میلیمتری ساخته شده بود رفیا، حمید قنبری، تهمینه، معزالدیوان فکری و خواجوی
در کنار مجید محسنی ایفای نقش کردند.
حبیب که شغلش آگهی
چسبانی است یک روز کیفی پیدا میکند و آنرا به صاحبش که دختری بنام محبوبه است
تحویل میدهد این باعث آشنایی حبیب و محبوبه میشود و آن دو را بیکدیگر علاقمند
میکند. ولی اختلاف طبقاتی مانع از بثمر رسیدن این عشق است. حبیب که استعداد
هنرپیشگی و خوانندگی دارد بزودی شهرت فراوانی بدست میاورد چندی بعد محبوبه را با یک
افسر می بیند و پی میبرد که آنها قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. افسر چشمانش را
در یک مأموریت از دست داده و محبوبه از روی ترحم و یا احساسات ملی و وطنپرستانه که
عمده پیام فیلم بود، حاضر به ازدواج با افسر شده و حبیب هم بنفع وطن و افسر
وطنپرست نه تنها از عشقش میگذرد بلکه کمک میکند که محبوبه زندگی خوبی داشته باشد و
حاضر میشود یک چشمش را به افسر هدیه کند ...
مجید محسنی متولد 1302
در گیلیارد دماوند و تاریخ وفات ایشان 1369 تهران ثبت شده است و در کارنامه ایشان
میشود نوشت نویسنده و بازیگر و خواننده و سیاستمدار (نماینده مجلس شورای ملی در دو
دوره در اواخر دهه سی و دهه چهل ).
در
سال 1315 کار هنرپیشگی تأتر را شروع کرد و در سال 1318 اولین تجربه خود را بنام
سالومه بروی صحنه برد و در سال 1326 با بازی در یک فیلم تبلیغاتی وارد دنیای سینما
شد، در سال 1330 بطور حرفه ای کار سینما را با فیلم خوابهای طلایی شروع کرد و از
آن پس یکی از پرکارهای برنامه های رادیویی بوده است و همچنین مورد اطمینان کامل
دولتمردان وقت تا جایی که در سال 1348 نیز مسئولیت مشاورت سازمان رادیو تلویزیون
ملی را بعهده گرفت (خیلیها از این سازمان بنام شبکه سانسور نام میبرند که البته در
بررسی سینما ایران در دهه چهل بدان مفصلتر خواهم پرداخت ).
ایشان با همکاری جمعی از دست اندرکاران هنری آنزمان (
شکرالله رفیعی، رضا کریمی، عزیزالله رفیعی، احمد شیرازی، و مهدی امیر قاسمی )
استودیو دوبلاژ مهرگان فیلم را ـدسیس کرد و تا سال 1360 یعنی چند سال بعد از
انقلاب اسلامی هم فعال بود، از مجید محسنی بخاطر صدای خوب و چند صدایی و متفاوتش
در دوبله فیلمهای سینمایی "بلبل سینما " نام میبردند.
آقای محسنی بعد از انقلاب و تا سال 1369 با جدیت و بدون هیچگونه مشکلی از طرف حکومت اسلامی به کارهای هنری مشغول بود و حتی در تئاترها فیلمهای سینما آواز خوانی میکرد.
آقای محسنی بعد از انقلاب و تا سال 1369 با جدیت و بدون هیچگونه مشکلی از طرف حکومت اسلامی به کارهای هنری مشغول بود و حتی در تئاترها فیلمهای سینما آواز خوانی میکرد.
در سال 1368 در نمایش خداحافظ روی صحنه رفت و
این نمایش آخرین کار او میباشد و در پانزدهم تیرماه 1369 دار فانی را وداع گفتند.
*خورشید میدرخشد:
این
فیلم را استودیو کاروان فیلم و به سرمایه گذاری دهقان ساخت و نویسنده و کارگردان
فیلم سردار ساکر هندی الاصل بود و عزیزالله رفیعی فیلمبرداری آنرا بعهده داشت و
وحدت و شهین، حیدر صارمی، شمس، و مصدق ایفای نقش داشتند. فیلم سی و پنج میلمتری و
سیاه و سفید بود.
در
این فیلم همچنان قصه مهاجرت از روستا به پایتخت سوژه اصلی بود و فاصله بین تجدد
شهری و ساده نشینی روستایی است. و صفرعلی
بهمراه همسرش محبوبه و پدر و او به تهران میروند تا در آمد بیشترو زندگی مرفه تری
بدست آورند. صفرعلی طی حادثه ای با مردی بنام خلیل روبرو میشود که فوق العاده به
او شبیه است و از ثروت فراوانی نیز برخوردار است. خلیل با وجودی که همسر دارد
اوقاتش را در کاباره ها میگذراند و بعد از آشنایی با صفرعلی او را نیز به اینراه
میکشاند. و سعی میکند محبوبه را نیز به دام بیاندازد.
صفرعلی
پس از درگیریهایی به تهران و جاذبه هایش پشت میکند و بهمراه همسر و پدر او به
دهکده خود باز میگردد تا به زندگی ساده و آبرومندش ادامه دهد.
یوسف و زلیخا:
فیلمی
بود متفاوت با دیگر اکرانها که در استودیو پارس فیلم و سرمایه گذاری دکتر اسماعیل
کوشان ساخته شد، فیلمنامه نویس و کارگردان سیامک یاسمی و خود اسماعیل کوشان هم
آنرا بطور سی و پنج ملیمتری و سیاه و سفید فیلمبرداری کردند. محسن مهدوی، شهره،
حسین محسنی، خسروانه و خواننده قاسم جبیلی ایفای نقش کردند. مطمئن هستم که داستن
را بارها خوانده اید که برادران یوسف بخاطر محبت پدرشان یعقوب به او دچار حسادت شده
اند او را به چاهی میاندازند. کاروانی یوسف را نجات میدهد و چند سال بعد بعنوان
برده در بازار مصر فروخته میشود. زلیخا خریدار و صاحب یوسف شیفته او میشود و در
حادثه ای عزیز مصر (شوهر ذلیخا ) او را بزندان میاندازد ...........
فیلم
برخلاف داستان قوی و جاودانه اش بسیار ضعیف و مبتدی ساخته میشود و در تمام زمان
فیلم دکورهای مصنوعی و غیرقابل فهم و یا عدم انطباق با دوره تاریخی خودش بچشم
میخورد و حتی بازیگری و یا تمرکز روی سوژه هم اصلاً موفق نبود تا هواس تماشاگر را
از ضعفهای فنی دور کند و منحرف.
*لیلی و مجنون
زهره
فیلم آنرا ساخت تهیه کننده و فیلمنامه نویس و کارگردان و فیلمبردار همه یکنفر بنام
نوربخش بود که بازهم محسن فرید و هوشنگ منظوری و هادی طاهر و اخضر پور و اصغر
بیچاره و نقشینه و مهوش بازیگردانان بودند. که البته این فیلم 16 میلیمتری و رنگی
ساخته شد و بر اساس منظومه معروف بهمین نام "لیلی و مجنون " اثر نظامی
گنجوی ساخته شده بود که البته هیچگونه نشانی از ظرافتهای عرفانی کنجوی در فیلم
یافت نمیشد و در مورد این فیلم هم میتوانیم تعاریف فیلم یوسف ذلیخا را تکرار کنیم.
*بوسه مادر
عطاءالله
زاهد بر اساس نمایشنامه "سویل"
این داستان را اقتباس کرد و خودش هم کارگردانی کرد و سعی کرده بود موضوع را
حال و هوایی ایرانی بدهد که بنظر من تا حدودی هم موفق شده بود البته با توجه به
سطح فکری مردم و امکانات موجود آنزمان (در چند شماره آینده در مورد این نمایش و
همچنین دیگر ساخته ها و نوشته های جواکینو روسینی ایتالیایی مفصل و دقیقتر سخن
خواهم گفت ) خانی برای این فیلم دوربین بدست داشت و 35 میلمتری و سیاه و سفید و با
بازیگرانی چون محسن مهدوی و مهین دیهیم و سوسن و ظهوری و قدکچیان و عبدی و کریمی
فیلم ساخته شد.
سهراب
و مریم در کنار فرزندشان نوشین زندگی خوشی را داشتند. سهراب در کارش بسرعت پیشرفت
میکند و در همین زمان زنی بنام سوسن در سر راه او قرار میگیرد. سهراب مجذوب او
میشود و خانواده اش را رها و فراموش میکند ولی با کوشش سرور خواهر سهراب خانواده
کوچک او خوشبختی از دست رفته را باز میابد.
*هفده روز تا اعدام
قصه
ای احساسی و با استفاده از عواطف و احساسات جامعه ایرانی هوشنگ کاووسی فیلمنامه ای
را مینویسد و خود کارگردانی میکند و عزیزالله کردوانی با کمک استودیو عصر طلایی با
سرمایه مالی و استودیویی کاووسی را یاری میکنند فیلمبرداری را هم خانی بعهده
میگیرد. برای این فیلم سی و پنج ملیمتری و سیاه و سفید ناصر ملک مطیعی، محسن مهدوی،
سوسن و مینا و عزات الله وثوق و رضا کریمی ایفای نقش میکنند.
هوشنگ
کاووسی که همیشه منتقد فیلمهای فارسی بوده و برای مشخص شدن فیلمهای بد با فیلمهای
خوب فیلم بدها را سر هم و اینطور می نوشته "فیلمفارسی " ولی اینبار این
دیگر فیلمسازان بودند که میخواستند ببینند که منتقدشان چگونه فیلمسازی میکند و چه
سوژه ای را انتخاب میکند! فیلم سبک فیلمهای آلفرد هیچکاک است ولی نه در آن سطح و
پیچیدگی و در تمام زمان خودش در ابهامات
مختلف سپری میشود و تماشاگر را وادار میکند بفکر کردن و حدس و گمانه زنی.
زنی
بقتل میرسد و پلیس همسر او را گرفتار میکند ولی شهودی هستند که در ساعت وقوع جرم
متهم را در جای دیگری دیده اند، آنها ابتدا از دادن شهادت بنفع متهم خود داری
میکنند و هنگامی که حاضر به ادای شهادت میگردند یکی پس از دیگری توسط شخصی
ناشناس بقتل میرسند. متهم محکوم به اعدام
میشود و صبح روز اعدام هنگامیکه متهم را برای اعدام میبرند سرانجام قاتل اصلی
شناخته و گرفتار میشود.
*دزدان معدن
را استودیو صحرا فیلم و با سرمایه احمد
افسانه و با استفاده از هنر فیلمبرداری سالار عشقی ساختنش را بعهده میگیرد که
فیلمی بود بنوشته و کارگردانی و بازیگری امیر فضلی و دیگر بازیگران دوستدار و
زهتاب و مهدوی فر و مهدی مصری و مازوچی و 35 میلیمتری و سیاه سفید.
موضوعی از دو دوست که به معادن الماس دست پیدا میکنند و وارد ماجرهایی میشوند.
*ماجرای عجیب
فیلمی
است که سرژ آزاریان نوشت و سرمایه گذاری کرد و کارگردانی و برای با واهاک قرارداد
بست برای فیلمبرداری سیاه و سفید و 35 میلیمتری و از حیدر صارمی و ملکه رنجبر و
هادی استفاده کرد برای بازیگری.
*اتهام
شاید این اولین فیلمی بود که در مورد
جوانان و دانشجویان ساخته میشد و بنوعی و با نگاه فیلمنامه نویس عبدالله بقایی و
کارگردانی شاپور یاسمی و سرمایه گذاری دکتر اسماعیل کوشان در استودیو عصر طلایی
ساخته شد و محمود کوشا فیلمبرداری کرد و ناصر ملک مطیعی و ژاله و شهین و امیر فضلی
و رخشانی بازی کردند.
پسر دانشجو دانشکده پزشکی و دختر دانشجوی
دانشکده حقوق، ایندو با هم آشنا شده و عاشق هم میشوند و تصمیم به ازدواج دارند،
ولی دختر را به اجبار به مردی پولداری شوهر میدهند. چند سال بعد شوهر دختر در
حادثه ای مجروح میشود و او را به بیمارستانی میبرند که پسر در آنجا پزشک است. در
این جا دو دلباخته قایمی باز با هم روبرو میشوند . چندی بعد شوهر دختر به قتل
میرسد و پس بخاطر روابطش با دختر متهم بقتل شده و مورد تعقیب قرار میگیرد. اما
بزودی و در حوادث بعدی معلوم میشود که شوهر دختر معشوقه داشته و قاتل همان معشوقه
بوده است.
*کلاه غیبی
سالارعشقی برای استودیو آسیا فیلمنامه را
مینویسد و سرمایه گذاری میکند و کارگردانی و فیلمبرداری را هم خودش بعهده میگیرد و
با بازیگری فریال و هوشنگ مردای و بشکل 16 میلیمتری و رنگی بروی اکران میبرد.
قصه جوانی روستایی است که با کار شبانه
روز سعی دارد شرایط ازدواج با دختر دلخواهش را فراهم سازد و هر چه تلاش میکند به
جایی نمیرسد. یکروز هنگام شخم زدن یک کلاه پیدا میکند که اگر هر کس آن کلاه را بر
سر بگذارد نا پدید میشود و جوان آن کلاه را بر سر میگذارد و از آن طریق به ثروت
کافی میرسد و تا اینجای فیلم بسیار خوب و قابل مکث پیش رفت و بخوبی نشان داد
رفتنها و نرسیدنها را یا اینکه در رویا خواسته ها را دریافتند یعنی تخیل بافی
بسیاری از انسانها که البته داستایوسکی در شبهای روشن بخوبی این مسئله را بقلم
آورده است.
ولی عشقی زمانی که برای رضایت گیشه ها و
برگرداندن سرمایه اش از جوان قهرمانی میسازد که باعث گرفتار شدن تبهکاران میشود را
باید گفت که گریزی ناشیانه زده است و همه خوبیهای فیلم را تحت الشعاع قرار میدهد.
*مرجان
محصول آریا فیلم و بعبارتی اولین فیلمی که
یک زن بر اساس نوشته ای از منوچهر کیمرام کارگردانی میکند.
در این فیلم محمد علی جعفری بهمراه شهلا و
قدکچیان و روشنیان بازی میکنند و قبل از پرداختن به فیلم لازم میدانم کمی هم به
این اولین فیلمساز زن ایرانی بپردازم.
شهلا ریاحی متولد 1305 در تهران است و تا
نهم درس خواند و خیلی زود ازدواج کرد. در سن 17 سالگی بکمک همسرش اسماعیل ریاحی که
خود از دست اندرکاران و شیفتگان تأتر بود به صحنه تأتر و گروه تأتر تهران راه یافت
و اولین بازیگری خودش را با حرفه ایهای تأتر آنزمان تجربه کرد و معزالدیوان فکری
در نمایش "سیاست هارون الرشید " نقش اول را به او داد و بعبارتی شهلا یک
شبه ره صد ساله رفت و پس از دو سه سال از فعالیت تأتری از شناخته شده های هنر تأتر
بود.
او سینمای حرفه ای را در سال 1330 با فیلم
" خوابهای طلایی " بکارگردانی فکری تجربه کرد و با و در سال 1335 و با
فیلم مرجان نام خود را بعنوان اولین کارگردان زن ایران در تاریخ ثبت کرد.
و اما داستان مرجان هم جذاب بود و
اینکه قبیله ای از کولی ها نزدیک دهکده ای ساکن میشوند. یکی از کولیها از روی فقر
دست به سرقت گوسفندی از مدرسه دهکده میزند. معلم جوان مدرسه موفق میشود که کولی را
گرفتار کند. دختر آن کولی که مرجان نام دارد برای دیدن دیدن پدرش که در مدرسه
زندانی است به دهکده میرود و در آنجا با معلم جوان روبرو شده و مندرجاً بین آنها
عشقی پدید میاید. پس از مدتی معلم به شهر میرود و مرجان نیز بدنبال معلم میرود .
ولی معلم را پیدا نمیکند و در یک بیمارستان بعنوان پرستار مشغول بکار میشود. معلم
در شهر با دختری ازدواج میکند و بعدها او را برای زایمان به همان بیمارستانی میبرد
که مرجان در آنجا پرستارست. مرجان و معلم یکباردیگر با هم روبرو میشوند ولی معلم او را نمی شناسد و
مرجان مأیوس و شکست خورده در عشق به قبیله خود بازمیگردد.
این داستان فیلم بود ولی این فیلم با دیگر فیلمها کاملاً متفاوت بود و باید
گفت اولین ساخته ای بود که زن نقش اول را داشت و آویزان مرد نبود. او خود زن بود
که تصمیم میگیرد به تهران برود و کاری دست
و پا کند و تن فروشی نکند و در مقابل عشق بایستد و پذیرای شکست کند .............
یعنی همه جا خود او بود اشتباه کرد یا نکرد ، مثبت بود یا منفی، و هر چه که
رویداد او خودش بود و هیچگونه نیازی به
وابسته شدن از روی نیاز به مرد در او حس نمیشد بخصوص به اندام زیبا و زنانه
اش تکیه نداشت، و خط پایانی بود بر همه نگاههای منفی مخاطبین سینما بر زن و افسوس
که مانند شهلا ریاحی ها کم بودند در سینما.
1336 :
..........................