زنده باد انقلاب
ماه بهمن در این روزها یاد آور زمانی است که در آن یکی از بزرگترین تحولات در تاریخ سیاسی ایران بوقوع پیوست. انقلاب پنجاه و هفت درایران را نباید فراموش کرد و درسهای آن را می بایست هر چه بیشتر برجسته کرد.
علت اینکه امروز مسئله انقلاب و جوانب مختلف آن بیش از هر زمان دیگر اهمیت می باید به این دلیل است که عده ای مخالف با انقلاب این توهم را در اذهان توده های مردم ایجاد می نمایند که انقلاب بد است و همراه با خشونت، و نتیجه هر انقلابی سرانجام به دیکتاتوری ختم میشود. خیلی ها بر این عقید ه اند که اوضاع ایران بعد از بیش از سه دهه هنوز نه تنها بهبودی نیافته بلکه بدتر شده است.
وضعیت بشدت نابسامان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران در طول این سالها این تفکر ضد انقلابی و بورژوایی را در بخشی ازمردم ایران دامن زده، که نه تنها جلو هر حرکت انقلابی گرفته شود بلکه این فرصت را به لیبرالها، اصلاح طلبان و جمهوری خواهان داده شود که با تغییراتی از بالا و یا بشکل استحاله ای مسئله را به نفع خود حل نمایند. بطور مثال ما شاهد این تبلیغات و عوام فریبها از طرف امثال اکبر گنجی ها بارها بوده ایم. انقلاب امردلبخواهی نیست بلکه یک روند دیالکتیکی درجامعه است.اما استدلال و بحث گنجی و امثالهم .... در این است که ایدئولوژی واقعی و طبقاتی می تواند بر استراتژِی جریانات غیر انقلابی تاثیر بگذارد و جلو پیشروی اندیشه های انقلابی را بگیرد.
تحلیلی که از انقلاب بهمن داده میشود این است که، انقلاب اسلامی بود و اکثر توده ها به انقلاب پیوستند. قبل از همه جمهوری اسلامی هم براین ادعاست که اسلامیون رهبری انقلاب را بعهده داشتند و مردم مسلمان بودند. تعبیری دیگر از طرف روشنفکران آکادمیک است که مدعی هستند جامعه ایران سنتی بود و تفکر سنتی را در مقابل مدرنیته قرار می دهند
اگر چپ لازم باشد یک تعبیر واقعی و عقلانی از انقلاب را بدهد و علت شکست انقلاب را بررسی نماید، باید به یک بیان واقعی این حقیقت رسیده باشد که به این دلیل انقلاب در نیمه راه به شکست انجامید که درعدم هژمونی سیاسی طبقه کارگربرجنبش انقلابی توده ای، جریان ضد انقلابی خمینی توانست با بسیج ارتجاع مذهبی درجامعه هژمونی پیدا کند و جمهوری اسلامی با حمایت امپریالیستها برای حفظ منافع نظام سرمایه و تدوام آن قدرت را بدست آورد. هژمونی یافتن خمینی بر انقلاب ایران کاملن سیاسی بود و با برنامه مشخص اقتصادی همراه نبود. در این رابطه بورژوازی لیبرال ایران که طیف وسیعی از جبهه ملی و نهضت آزادی به رهبری بازرگان و.....را تشکیل میدادند بدون کمترین مقاومتی این توفیق را پذیرفتند و با خمینی و ارتجاع مذهبی همراه شده و به عنوان جریانی ضد کمونیستی و ضد کارگری بمیدان آمدند و به بلوک قدرت سیاسی خمینی شکل دادند و کمک نمودند هژمونیش را بر انقلاب مسلط نماید. زمانیکه امپریالیستها خمینی را به عنوان یک جریان ضد انقلابی در مقابل انقلاب علم نمودند، خمینی با استفاده از احساسات مذهبی بخشی از توده های مردم و عوامفریبی به اشکال مختلف موفق به یک بسیج توده ای شد و توده های زحمتکشی که با قیام مسلحانه خود رژیم سلطنتی را به زیر کشیده بودند خلع سلاح نمود. انقلاب ۱۳۵۷ در واقع انقلابی بود که در نوع خود از نقطه نظر شرکت توده های میلیونی علیه یک نظام استبدادی، بی نظیر بود. انقلابی بود که ژاندارم دست نشانده امپریالیستها در منطقه، یعنی رژیم شاه، را سرنگون کرد و این یک تحول کاملاً چشمگیر در منطقه و در سطح جهان بود.
چپی که در آنزمان در صحنه حضور داشت چپ غیرکارگری بود اما این چپ برنامه اش را بر مبنای سرنگونی رژیم سلطنتی قرار داد، وطرفدار انقلاب بود. چپ می توانست مثل هر نیروی سیاسی دیگری در طول انقلاب اهمیت سیاسی خودش را پیدا کند. طبقه کارگرهم می توانست به نیروی سیاسی خودش شکل بدهد. چپ قطعا اشتباهاتی داشت اما اهداف انقلابی پیش رو داشت. چپ درهم شکستن ارتش و عدم وابستگی به امریکا و سر نگونی رژیم را در دستور کارش گذاشت. سلطنت طلبان جیره خوارعلت انقلاب را تفکر سنتی در مقابل مدرنیته قرار می دهند. بسیاری ازآنها می گویند انقلاب ایران واکنش سنتی به مدرنیزه شاه بود، مردم لیاقت شاه را نداشتند او داشت ایران را مدرنیزه میکرد. در ضمن سلطنت طلبها می گویند مردم ایران انقلاب نمی خواستند این چپها و روشنفکرهای سکولار بودند که این انقلاب را ممکن کردند و به مردم ایران خیانت کردند. سلطنت طلبان که نوکر صفتیشان به امپریالیستها بویژه امپریالیست امریکا یک تاریخچه ای را بدنبال دارد و رسوایشان بر همگان آشکار است از آن جهت کینه طبقاتی نسبت به چپها و انقلاب دارند این را بخوبی تجربه کرده اند که مبارزه سرسختانه چپها و طبقه کارگر بود که نظام دیکتاتوری سلطنتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ سپرد. و وحشت آنان از این است که با حضور چپ و طبقه کارگر دوباره انقلاب دیگری بوقوع بپیوندد و آنها نتوانند آن آلترناتیو بعدی در صحنه سیاسی ایران باشند.
در انقلاب۵۷ متاسفانه جریانی مثل خمینی و لیبرالها تبدیل به نیرویی شدند که انقلاب را به دست بگیرند همانطور که طبقه کارگر در به پیروزی رساندن انقلاب نقش اساسی داشت اما این توفیق را پیدا نکرد. لیبرالها می خواستند نظام سرمایه را حفظ نموده و با بحث قانون اساسی وارد انقلاب شدند و با این شعار که شاه " نباید حکومت کند پارلمان باید حکومت کند " بر این تلاش بودند با حفظ مناسبات بورژوایی در قانون اساسی تغییراتی ایجاد شود. آنها درکی از مسائل اقتصادی وافق سیاسی نداشتند نهایتا می خواستند بطور پروسه ای اصلاحات ارضی و برنامه سرمایه داری جهانی را دنبال نمایند. با این وضعیت سیاسی لیبرالها زیر فشار انقلاب همیشه در جبهه ضد انقلاب قرار داشتند و بدنبال سازش طبقاتی و مهار نمودن انقلاب بودند. چپ و طبقه کارگر برای پیشبرد انقلاب مبارزه می نمودند. طبقه کارگر ایران عمیق ترین و اصلی ترین نیروی اجتماعی بود که علیرغم اینکه در به پیروزی رساندن انقلاب نقش تعیین کننده ای داشت اما نتوانست بر انقلاب هژمونی یابد. در ادامه شکست و سرکوب انقلاب تا به امروز لیبرالها و اصلاح طلبان که بخشی از بورژازی ایران را نمایندگی می کنند در حفظ مناسبات سرمایه بیشترین سعی را نموده اند، در تمام سرکوبهای ضد انقلابی حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی، بعنوان جناحی از بورژوازی بالاترین خدمت را انجام داده اند. اما تمام این قساوتها و سرکوبها نتوانسته مانع مبارزه طبقاتی طبقه کارگر برای ایجاد تشکلهایش و مطالباتش شود و یا سایر جنبشهای اجتماعی را از حرکت انقلابی باز دارد.انقلاب ۵۷ یک تجربۀ بسیار مهم تاریخی بود که در سطح جهانی تاثیرات مثبتی بر جا گذاشت و هنوز در اذهان باقی مانده است. بهرحال این انقلاب دستاوردها و تجارب بسیار غنی ای داشت که هرکدام از آن ها شایستۀ تحلیل و ارزیابی و به کارگیری در انقلاب آتی است و می تواند تجارب ارزنده ای برای نسل انقلابی جوان بهمراه داشته باشد.
با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب پنجاه و هفت تمام آن تناقضاتی که در آن دوره سرباز کرد اکنون نیز جان سختی می کنند . امروز که جامعه ایران در اثر تورم و بحرانهای اقتصادی-سیاسی آبستن حوادث است نه تنها جامعه را از هر تغییر و تحولی بی نیاز نمی کند بلکه بروز هر شرایط انقلابی را برای برون رفت از این بحرانهای موجود بیشتر فراهم می نماید. و تلاش لیبرالها و اصلاح طلبان و سلطنت طلبان را از دست زدن به هر اصلاح و رفرمی و تبلیغ برعلیه انقلاب عقیم می گذارد. مهمترین درس گیری از انقلاب 57، حضور متشکل طبقه کارگر، ایجاد سازمانهای اجتماعی، توده ای و طبقاتی برای مقابله با نظام و سیستم سرمایه داری حاکم خواهد بود . بدون این ابزارها طبقه کارگر از دخالت درسیر تحولات سیاسی بدور خواهد بود.
فوریه 2013
زنده باد انقلاب
زنده باد سوسیالیسم
مرگ بر رژیم سرمایه جمهوری اسلامی
کانون سوسیالیست های کارگری