نوشته: بهزاد بارخدايي، عابد رضايي
زمان زیادی به انتخابات جمهوری اسلامی نمانده، و بار دیگر فضای سیاسی جامعه ایران تحت الشعاع تبلیغات و هیاهوی جناحهای حاکم درحکومت و طرفدارانشان قرار گرفته است. اما این بار انتخابات در شرایطی می خواهد صورت بگیرد، که تضاد بین جناحهای حکومتی بر سر قدرت بالا گرفته و زندگی و هستی اکثریت آحاد جامعه براثر تورم و گرانی بی حد و حصر در معرض خطر و نیستی قرار گرفته است. جو اختناق و سرکوب بشدت حاکم شده و جامعه ایران با شرایطی بسیار بحرانی روبرو است. جناحهای حاکم هر کدام می خواهند با فریب و ریا و وعده های پوچ به خود حقانیت بدهند. حتی در مناظره های انتخاباتی از حربه های مختلف استفاده می کنند. اما این نمایندگان خود فروخته سرمایه، اصولگرایان تا اصلاح طلبان از قدرت خارج شده، با وجود اینکه مدتها است با اعمال ننگین و ضد بشریشان مشروعیت خود را برای مردم ایران از دست داده اند.
هنوز بر این تلاشند آن آلترناتیو بورژوایی باشند که بر بحران حکومتی ای که اکنون در شکل یک بحران سیاسی تمام عیار رژیم را در چنگ خود می فشارد غلبه نمایند. واقعیت امر این است که، جدال این جناحها تازگی ندارد بلکه در طول بیست سال گذشته، در اشکال پنهان و آشکار، بر سر تغییر شکل رژیم جمهوری اسلامی جریان داشته است. در دوره انتخابات قبلی جبهۀ خاتمی، موسوی، کروبی و رفسنجانی بر این تلاش بودند و اکنون نیز هستند و همچنین جناحهای اقتدار گرایان در طول بیست و چند سال گذشته به درجات مختلف و به شیوه های متفاوت برای محکم نمودن رژیم جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومتی که طبقۀ سرمایه دار را در ایران نمایندگی می کند کوشیده اند.
جنبش توده ای درجریان انتخابات هشتاد و هشت رژیم اسلامی را دو شاخه کرد، جنبش سرکوب شد و گرایش مقتدرگرا یعنی احمدی نژاد بر گرایش اصلاح طلب تفوق یافت. سرمايهداری ايران با هدف هماهنگی با نظام سرمايه در ابعاد بين المللی پيش میرود، و به مدد سياستهای اقتصادی- سياسی احمدی نژاد در ادامه برنامههای از پيش تعريف شده هاشمی با برنامه تعدیل اقتصادی و خاتمی با برنامه توسعه سیاسی، هم در بُعد داخلی، هم منطقهای و هم در سطح جهانی در تلاش بوده جای خود را درنظام سرمايهداری جهانی پیدا کند؛ اين در حالی است که اصلاح طلبان در کمال عوامفريبی، در ضدیت و آشتی ناپذيری با احمدی نژاد و آن بخش از حاکميت که وی نماينده آنان است، تلاش نمودند تا در این انتخابات جا پایی برای خود بیابند، حال آن که به خوبی روشن است که احمدی نژاد، دقيقا به خوبی از عهده وظيفهای که بر عهدهاش نهاده شده بود برآمد و آن، تحميل جمهوری اسلامی با تمام وجوه ايدئولوژيکش به نظام سرمایه جهانی است. گرایشات موجود درون رژیم، در رابطه با گشایش سیاسی و اقتصادی سرمایه داری در ایران در سطح بین المللی و نیز توازن قدرت منطقه ای، اکنون در برخورد به سیاست تحریمها و در شرایطی که جمهوری اسلامی به بحرانی حکومتی دچار شده است، این انتخابات را تحت الشعاع قرار خواهد داد. با کاندید شدن رفسنجانی وسپس حذف وی توسط شورای نگهبان تصویری دیگر در آستانه انتخابات نود و دو به نمایش در آمده است، اعلام آماده گی جریان اصلاح طلب برای حفظ رژیم و تفوق جریان تمامیت خواه و این ادامه بحران حکومتی در جریان انتخابات چند روز آینده است. در دوره ریاست جمهوری خاتمی که حکومت در دست اصلاح طلبان بود، دوره 8 ساله حکومتش یکی از سیاه ترین دوران برای طبقه کارگر و زحمتکشان بود. مهمترین مؤلفههایی که اساس برنامه های هر دو دولت رفسنجانی و خاتمی را شامل میشد این بود که یکی با برنامه سازندگی و تعدیل نیرو و دیگری با برنامه اصلاحات به میدان آمدند، در واقع یک سیاست مشترک با دو برنامه متفاوت که هر دو در خدمت انباشت بیشترسرمایه بود.
عملی شدن این انباشت در سطحی که سرمایه انتظار آن را داشت، بدون در نظر گرفتن نفع صاحبان سرمایه های خصوصی و دولتی و ارزان نمودن نیروی کار کارگر امکان پذیر نبود. عملی شدن برنامه های ضد کارگری و ارتجاعی این دو دولت مستلزم یک پروسه تدریجی و استراتژیکی بود، و متحقق شدن این پروسه بدون خانه خرابی و حمله به سطح ممعیشت کارگران نمی توانست به سرانجام برسد
با این وصف بورژوازی خواستارِ اصلاحات سياسی دائما، می کوشد تا با تلاش بی وقفه ايدئولوگهايش در جنبشهای اجتماعی به ويژه جنبش طبقه کارگر تفرقه ايجاد کند و بدنه ای از اين جنبشها را به تحقق خواستها و مطالباتشان در چارچوب اين نظام قانع و خوشبين سازد.
وضعیت بن بست اقتصادی ایران یک بحران تمام عیار است، که ریشه در بحران اقتصادی سرمایه داری جهانی دارد. کشمکشهای دولت سرمايهداری اسلامی با دولتهای امپریالیستی آمریکا و اتحاد اروپا بر سر تحریمهای اقتصادی از یکطرف و پاسخ به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول با طرح هدفمند کردن یارانه ها بحرانهای شدید اقتصادی را همراه با گرانی سر سام آور و تورم افسار گسیخته بدنبال داشته است تا جائیکه زندگی اکثریت آحاد جامعه را به تباهی کشانده است؛ و سهم کارگران و زحمتکشان، در پرتو این بحران فراگير اقتصادی، چيزی جز فقر و فلاکت و بیحقوقی اقتصادی، اجتماعی و سياسی بيش از پيش نيست و نخواهد بود. جمهوری اسلامی، در روند تغيير و تحولات اقتصادی- سياسیاش، با خشنترين و بيرحمانه ترين شکل خود، تلاش دارد ساختارهای خود را با سرمایه جهانی منطبق کند و بديهی است که کارگران و زحمتکشان هزينه اين پروژه را دوباره باید بپردازند.
جریانات اکثریتی و توده ای که همواره پشتیبانی از جناح اصلاح طلبان در رژیم را تئوریزه کرده اند و ضرورت پشتیبانی از موسوی یا حتی خاتمی را مرحلۀ استراتژیکی می شمارند، این جماعت تا اپوزیسیون ملی اسلامی و جمهوریخواه لائیک، و غیر لائیک، ... پشت موسوی و جبهه ی اصلاحات بسیج شده رهایی رژیم سرمایه اسلامی از بن بست سیاسی و اقتصادی و رابطه اصولی با غرب و لغو تحریم ها را در وجود این حضرات جستجو کرده اند.
بعد ازاینکه شورای نگهبان رفسنجانی را از کاندیداتوری حذف نمود. این فرقه ها که تا دیروز امیدشان را به رفسنجانی بسته بودند و شعار ”انتخابات آزاد“ سر می دادند حال از انتخابات موجود مایوس شده و از حذف جمهوریت در رژیم اسلامی اشان با شکوه قلم فرسایی می کنند.
تا آنجا که به " انتخابات آزاد و پارلمانی" بر میگردد، ايدئولوگهای نظام سرمایه جهانی دمکراسی بورژوایی را سر لوحه تمام تبلیغات خود قرار داده، و از طریق مجلس و پارلمان با تدوین قوانین حاکم بر جامعه منافع بورژوازی را حفظ می نمایند. برنامه ها و پلاتفرمهای انتخاباتی، و نحوه برگزاری آن نمی تواند خارج از چهارچوب این سیستم استثمار گرانه عمل کند. نمایشهای ا نتخاباتی که نظام سرمایه جوامعی که از طریق انتخاباب پارلمانی اجرا می نماید و هیاهوی انتخاباتی که احزاب بورژوایی این جوامع در رقابت با هم راه می اندازند نه تنها از این انتخابات تا انتخابات بعدی تغییری در شرایط زندگی مردم این جوامع داده نمیشود بلکه تلاش میشود با کشاندن توده ها ی مردم به پای صندوقهای رای این توهم را ایجاد نمایند، که مردم در سرنوشت خود دخیل هستند. در حالیکه در هیچ جا مردم قانون گذار نبوده و در سرنوشت و هدایت جامعه نقشی ندارند.
زمانیکه بورژوازی از نظر اقتصادی دچار بحران میشود برای جبران و کنترل بحران اولین اقدامش حمله به دستمزد و کاهش دادن سرویسهای خدماتی کارگران و زحمتکشان است. با بیکارسازیها، کاهش دستمزدها و حذف سرویسهای خدماتی که در طی مبارزه و تلاش طبقه کارگر هر کشوری بدست آمده است، سعی می نمایند اقتصاد بحران زده را تا حدودی ترمیم نمایند. اما باید به این توجه داشت تمام این قوانین ضد بشری از طریق پارلمان و نمایندگانی متحقق میشود که نه تنها ربطی به طبقه کارگر و زحمتکشان آن جوامع ندارند بلکه فقط بر این تلاشند که به قوانین تصویب شده ای رای بدهند که حافظ منافع سرمایه داران باشد. در واقع می توان این نتیجه را گرفت چه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که دمکراسی بورژوایی بر آن حاکم است و در چه در کشورهای استبدادی نمونه مشخص آن ایران امروزی که در آستانه انتخابات کذایی است، امکان دارد نوع و مدل انتخابات متفاوت باشد اما یک هدف مشترک را دنبال می نمایند آنهم حفظ منافع سرمایه داری و استثمار هر چه بیشتر کارگران و طبقات فرودست جامعه است. هر چند در ایران هم، جمهوری اسلامی برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای حتی به شوهای انتخاباتی متوسل شده است.
انتخابات در رژیم و تفوق گرایشات بر آن بجز وقت خریدن برای بازسازی سرمایه در ایران نیست. رژیم اسلامی، طیف راست اپوزیسیون، دولت های کاپیتالیستی و تحریم کننده همگی دارای منافعی مشترک هستند و اختلافات و گرایشات درونی آنان در چهارچوب منافع سرمایه داری است ودرمقابل منافع اکثریت جامعه قرار دارد . اکثریت جامعه کارگران و مردم زحمتکشی هستند که جز فقر و فلاکت و بیکاری و تن فروشی و اعتیاد و بیماری و خانه خرابی و تحقیر چیزی عایدشان نشده است. کارگران و فعالین کارگری با درک از شرائط حاضر، با همدلی و هم نظری طبقاتی، با ایجاد تشکل های خود در محیط کار و زندگی وهر نوع که خود تشخیص می دهند، می توانند نیروی خود را از پراگنده گی در آورند و با بیان واحدی، خواست و نیاز جامعه را بزبان آورند. با قدرتمند شدن و به میدان آمدن کارگران و مردم زحمتکش در عرصه های اجتماعی و سیاسی و با تکیه بر نیروی توده ای خویش، می توان بحران سرمایه داری و رژیم اسلامی را بر سرشان خراب کرد.