Monday, 23 March 2015

8 مارس روز جهانی زن روز همبستگی و مبارزه بر علیه ستم جنسیتی و طبفاتی!


متن سخنرانی 8 مارس 2015

جلسه پالتایکی سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان و کانون سوسیالیستهای کارگری

8 مارس روز جهانی زن روز همبستگی و مبارزه بر علیه ستم جنسیتی و طبفاتی!

سحر صبا

این روز را به رفقای حاضر در اتاق و تمام زنان دنیا شادباش می گویم.

امروز بحث من در رابطه با وضعیت زنان ایران و بویژه زنان کارگر و وضعیت اسفناکی که در شرایط فعلی به علت بحرانهای اقصادی- سیاسی و اجتماعی موجود با آن روبرو هستند، شروع و بطور مختصر هم به کوبانی و مبارزه زنانشان می پردازم.

حقیقتش به این دلیل من فکر می کنم که سخن گفتن از زنان کارگر و نقش آنها هم در جنبش زنان و هم به عنوان بخشی از جنبش کارگری حائز اهمیت است: که مناسبت این روز از نظر تاریخی و جنبش جهانی زنان، بر میگردد، به اعتراض صدها زن کارگر کارگاههای نساجی نیویورک، روز 8 مارس 1875، در اعتراض به دستمزدهای پائین، ساعات کار طولانی، شرایط غیر انسانی کار و نداشتن حق رای، بود که دست به اعتصاب زدند.


هشتم مارس، روز جهانی زن، روز زنان کارگری می باشد که نظام سرمایه جمهوری اسلامی بیشترین بار بحرانها را بر دوش آنها انداخته است وبا دامن زدن به بیکارسازیها و تحمیل کارهای نیمه وقت و کار مزدی آنها را بدون هیج مزایا و برخورداری از تامین اجتماعی به وحشیانه ترین شکل استثمار می نماید و سعی می کند آنها هر چه بیشتر به حاشیه رانده شوند. زنانی که علاوه بر قوانین تبعیض آمیز و تعصبات خشک مردسالارانه، از فقر، تنگدستی و عدم حمایت و پراکندگی رنج میبرند.

 زنان نيمي از جمعيت جهان و هر جامعه ایی  را تشكيل مي دهند. با وجود اینکه نقش آنان در عرصه های اقتصادی- سیاسی و اجتماعی چشمگیر است اما به دلیل ستم جنسیتی بسیاری از فعالیتهای آنها نادیده گرفته شده و سعی میشود از حق و حقوق بسیارپائین تری نسبت به مردان برخوردار شوند.
مرد و زن هر دو كار می كنند، ولی كار آنها از بسيـاری جهات با يكديگر متفاوت است. نظيـر: ساعات كار، نوع كار، ميزان دستمزد، سن، مشاركت آنها در عرصه های اجتماعی و کاری، خانه داری كه در اين مورد بدون استثناء کاملا به زنان تحمیل شده است.

سرمایه داری از ساختارهای مردسالارانه برای منافع خود - یعنی برای حفظ کار ارزان و یا رایگان زنان با تقسیم طبقۀ کارگر بر اساس جنسیّت و نژاد و غیره… - استفاده می کند.

تا جائیکه به ایران بر میگردد در حدود  بیش از سه دهه از حکومت ننگین سرمایه جمهوری اسلامی می گذرد این حکومت از نظر اقتصادی تا کنون نتوانسته وضعیت تثبت شده ایی داشته باشد، و بویژه در این چند سال اخیر به علت بحرانهای اقتصادی جهانی که بر اقتصاد ایران هم تاثیر گذاشته است، و همچنین  در اثر تورم و گرانی سرسام آور، تحریمهای اقتصادی و خصوصی سازیها فقر و فلاکت رو به افزونی کل جامعه را فرا گرفته که بار سنگین آن را طبقات فرودست که کارگران و زحمتکشان می باشند متحمل شده اند. که در این میان وضعیت زنان کارگر دستخوش تغییرات و ضایعات جبران ناپذیری شده است.

زنان کارگر یک بخش وسیعی از جنبش کارگری ایران را تشکیل میدهند، شکاف های جنسیتی موجود در این جنبش مانع شرکت گسترده زنان کارگر در فعالیت های مختلف کارگری می باشد. باعث شده که زنان کارگر هم به لحاظ سطح دستمزدها و سطح معیشت و هم ستم جنسیتی  بر آنها در موقعیت بدتری نسبت به مردان کارگر قرار بگیرند. در نظام بورژوائی حاکم بر ایران کارگران از آزادی های سیاسی و حق تشکل به کلی محرومند. فعالین و پیشروان کارگری مُدام تحت تعقیب و پیگرد و آزار، زندان و اعدام قرار دارند. کارگران حق تجمع و اعتراض  واعتصاب ندارند.

محروم ساختن کارگران از بیمه بیکاری، رواج دادن شرکت های پیمانکاری، ادامه خصوصی سازی ها، اخراج ها و بیکارسازی وسیع کارگران و متراکم تر ساختن صف چند میلیونی نیروی ذخیره کار، شمه ای از تعرضات پی درپی و سیستماتیک طبقه سرمایه دار ایران علیه طبقه کارگر است. همراه این تهاجم بی رحمانه و دستبرد آشکار به سطح زندگی و معیشت کارگرانی که نان خالی را نیز به زحمت می توانند برسر سفره خود بیاورند و تعیین حداقل دستمزد در زیر خط فقر که آن نیز عموما با تأخیر پرداخت می شود، فشار کار و ساعات کار رو به افزایش، استثمار کارگران را بیش از پیش تشدید نموده، فقر، گرسنگی، سیه روزی و شرایط بسیار دشوار و طاقت فرسائی را بر کارگران و خانواده های کارگری تحمیل نموده اند. در این میان زنان کارگر چه در نقش همسر و چه در نقش مادر خانواده، بیشترین مسئولیت و فشار را از نظر سازمان دادن معیشت خانواده متحمل میشوند.

و اما موانعی که سر راه زنان کارگر برای شرکت گسترده آنها در فعالیت های کارگری و سازمانیابی زنان و مردان کارگر، موجود است نباید از نظر دور داشت، تبعیض وحشتناک جنسی علیه زنان واقعیت انکار ناپذیر و شرم آوری است که کاملا"  در جامعه ملموس است. کارخانه ها و محیط های کارگری نیز مستثنا از این قاعده نیستند و نمی توانند باشند.

عاملین اصلی این تبعیض و نابرابری جنسی، طبقه سرمایه دار و مرتجعین اند که کل طبقه و عناصر متشکل آن یعنی زنان و مردان را استثمار می کنند. این درست است که کارگران علیرغم هرگونه تفاوت جنسی به عنوان یک طبقه، تولید ارزش اضافی می کنند، به عنوان یک طبقه استثمار می شوند و به عنوان یک طبقه در برابر طبقه سرمایه دار، اشتراکات واحد و موقعیت یکسانی دارند، اما این به معنای نفی وجود تبعیض و نابرابری جنسی حتا میان زنان و مردان طبقه کارگر نیست.

کارگر زن در زمان اشتغال به کار و استخدام جزو آخرین نفرات است، زمان اخراج و بیکاری در صف اول است. کارگر زن درهمه حال دستمزد پائین تری می گیرد. این در حالیست که دستمزدی که به کارگران زن داده می شود، پائین تر از دستمزدهائی است که به مردان کارگر پرداخت می شده است. دستمزدهائی که امروزه در برخی از واحدهای تولیدی به کارگران زن پرداخت می شود، گاه حتا از یک چهارم دستمزدهای ناچیز رسمی و تعیین شده نیز پائین تر است. کارگر زن بودن معنایش محرومیت، بی حقوقی بیشتر و استثمار مضاعف است. کارگر زن که در محیط کار تبعیض و نابرابری را با گوشت و پوست خود لمس می کند، بیرون از کارخانه نیز با آن درگیر و مواجه است. سرمایه داری با تمام ابزار و امکاناتش از این تبعیضات و نابرابری ها در تمام جامعه دفاع و آن را تقویت می کند. جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام ارتجاعی زن ستیز این تبعیضات و نابرابری ها را در ابعاد وسیعی تشدید نموده و به آن پوشش قانونی داده است.

مجموعه این محدویت ها و تبعیضاتی که زنان به طور عموم و زنان کارگر بخصوص با آن روبرو هستند، سبب شده است زنا ن کارگر در سطح گسترده ایی نتوانند مبارزه و فعالیت نمایند.

بر اثر بیکاری های وسیع و شرایط بد اقتصادی در ایران که اولین قربانیانش را از میان زنان گرفته و می گیرد. تعدادی از زنان کارگر به علت اینکه همسرانشان به دام اعتیاد افتاده اند و یا بیکار هستند ناچاراند از همسرانشان جدا شوند و یا در زندگی مشترکشان یک بخش از بار اقتصادی و تامین معاش خانواده را به عهده بگیرند. به همین دلیل امروز تعداد زنان دست فروش در معابر و مترو و مکانهای عمومی افزایش یافته، یا به کارهای مقاطعه کاری و کار مزدی در منازل مشغولند.

طبق آمار " دوازده درصد از خانواده های ایرانی دارای سرپرست زن هستند که تعداد آنها به بیش از دو میلیون و پانصد هزار خانوار می رسد".
اما حمایت سازمان های دولتی و به طور مشخص سازمان بهزیستی، از این زنان سرپرست خانوار بسیار ناچیز است. مستمری ماهانه بهزیستی به این زنان چیزی در حدود
۶۰ هزار تومان است و نکته قابل توجه اینجا است که در حال حاضر، ٣٨ هزار زن سرپرست خانوار، در صف طویل نوبت دریافت همین مستمری ناچیز قرار دارند. پرداخت همین مبلغ ناچیز و حقیرانه هم با شرط و شروط  فراوانی روبرو است. "قانون حمایت از زنان سرپرست خانوار در سازمان بهزیستی به این شکل عمل می کند که حقوق آنها از ۴۰ درصد حداقل حقوق و دستمزد بیشتر نباشد و از دیگر سازمانها و نهادها مستمری دریافت نکنند!!!" یعنی اگر زنی، سرپرست یک خانوار چند نفره باشد و حدود ۵۰ درصد حداقل دستمزد، درآمد داشته باشد، تحت پوشش سازمان بهزیستی نیست.
به علاوه، اگر زنانی را که طبق تعاریف و آمارهای رسمی، سرپرست خانوار محسوب نمی شوند ولی به علت درآمد بسیار پایین همسرانشان، یا اعتیاد آنها و یا حتی اعتیاد خود و فرزندانشان، مجبور هستند در قالب مشاغل غیررسمی، و مشاغل زیان آور و مملو ازخطر امرار معاش کنند، به این آمارها و ارقام بیفزاییم، درصد بالایی از زنان جامعه را درگیر فقر، عدم حمایت دولت، آسیب های روانی و جنسی و تبعیض مضاعف می باشند.

زنان مسئول خانواده، معمولاً با مشکلات عدیده ایی روبرو هستند مانند مراقبت از فرزندان خود، یافتن سرپناهی مناسب، تأمین معیشت خانواده و مسئولیت مادری  و پدری را یکجا بجا آوردن است.

بزرگ‌ترین مشکل یک زن کارگر که مسئولیت خانواده اش را بعهده دارد، مشکل اقتصادی است که به علت عدم درآمد مکفی بر وضعیت مسکن و تغذیه آنها تأثیر مسقتیم می‌گذارد.عامل فقر اقتصادی، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت اجتماعی و فرهنگی، جسمی و روحی و روانی خانواده بر جای می‌گذارد.

وضعیت بد اقتصادی موجب شده است هم این دسته از زنان کارگر و فرزندان آنها از آسیب‌ پذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیب‌های اجتماعی باشند و عمدتاً یکی از علائم بیماری‌های روانی مانند افسردگی، اضطراب، در آنها دیده می‌شود. فرزندان این خانواده‌ها به طور بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه قرار دارند.

از دیگر مسائل پیش‌روی این زنان کارگر کمبود وقت است، همین امر باعث میشود آنها نتوانند از جنبه های آموزشی و تربیتی به فرزندانشان رسیدگی نمایند در ضمن وقت مفیدی بخود اختصاص دهند.

مشکل بعدی، مشکلات اجتماعی است که این بخش از زنان زحمتکش با آن مواجه هستند. به علت عقب ماندگیهای یک جامعه مرد سالار و قوانین نهادینه  شده مذهبی در رابطه با زنان بیوه این زنان نه تنها از امنیت بر خوردار نیستند، بلکه با چشم حقارت و عدم اعتماد با آنها برخورد شده و مرتبا مورد مزاحمت و اذیت و آزار جنسی قرار می گیرند.  مسئله صیغه (فحشاء موقت) که زنان از این طریق مورد تحقیر و بی حرمتی قرار گرفته در ضمن اینکه در این روابط کالایی زنان مورد سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند، با مشروعیت دادن شرعی و قانونی به آن به عنوان یک شغل که زنان بتوانند بخشی از درآمد خود را از این راه جبران نمایند رسمیت داده شده است. برخی از زنان هم علیرغم خواست خود ناچاراند به آن تن دهند تا بدین وسیله یک بخش از نیازهای مالی خود را  تامین نمایند.

حمایت از این زنان کارگر و سرپرست خانوار وظائف مهمی را از نظر مبارزاتی و متشکل نمودن آنها جلو روی جنبش کارگری قرار می دهد. زنان کارگر باید بتوانند در تشکل های کارگری متشکل شوند و علاوه بر پیگیری مطالبات مشترک کارگران، علیه تبغیض شغلی و قوانین ناعادلانه ضد زن مبارزه کنند. در کنار تلاش برای تشویق حضور زنان کارگر در عرصه های اجتماعی، جنبش زنان  و جنبش کارگری می تواند مطالبه حقوق زنان کارگر و بویژه زنان سرپرست خانواده و به حاشیه رانده را، بیش از پیش در دستور کار قرار دهند. اگر بپذیریم در جامعه ای که فقر و شکاف طبقاتی، منزلت انسانی شهروندان و سلامت جسمی و روحی آنها را تهدید می کند، خطرات متوجه زنان فرودست، چندین و چند برابر مردان است و فشارها بر دوش آنها بسیار سنگین است، پس باید مطالباتمان را با اتحاد و مبارزه همه جانبه ایی از نو تعریف کرده و در دستور قرار دهیم. باید بر مطالبات خدمات اجتماعی مانند امکان ترک اعتیاد رایگان، سوادآموزی و آموزش های شغلی رایگان، تامین اجتماعی کامل، بیمه بیکاری، افزایش دستمزدها، امنیت شغلی و کار دائم با حقوق مکفی و مزایا و ایجاد مشاغل کم خطر برای زنان به عنوان مطالبات روزمره پافشاری نمود .

این وضعیت فلاکتبار را که حکومت سرمایه داعشی جمهوری اسلامی برای اکثریت جامعه بویژه زنان به عنوان شهروندان دست دوم از هرنوع امنیت شغلی، تامین اجتماعی و در بسیاری موارد تامین جانی برخوردار نیستند را بوجود آورده است، تنها مبارزه و صف متحدتر و متشکل تر زنان و پیوند جنبش زنان با جنبش کارگری خواهد توانست ضامن تغییر این مناسبات ناعادلانه و استثمارگرانه باشد.

بخش دوم

با مروری به مبارزات زنان کوبانی و جنبش موجود در آن، همه ما شاهد بودیم که مبارزات قهرمانانه زنان کوبانی در کنار مردان این دیار در مقابل داعشیها یکی از متوحش ترین نیروهای دست نشانده امپریالیست ها در منطقه و عقب راندن آنها در تاریخ بشری و مبارزات زنان جهان بی نظیر بود. بویژه در دورانی که تمام ممالک دنیا تحت سیطره مناسبات سرمایه داری بسر میبرند و زنان در همه جا تحت ستم جنسیتی و طبقاتی اند، اما زنان کوبانی با مبارزه اشان و تصویب قوانین اساسی که از این مبارزات به استنتاج رسید نشان دادند که وجود ستم به خودی خود، بدون مبارزه به رهایی نمی­انجامد. ستم بر زنان با تقسیم آنان و محبوس کردنشان در چهاردیواری خانه عموما به ضعف و انقیاد آنان منجر می­گردد. تنها در جایی که زنان نظیر کارگران قدرت جمعی داشته باشند، می­توانند اعتماد به نفس لازم را برای مبارزه با استثمار کسب کرده و پس از آن از توانایی مبارزه علیه ستمی که بر آنان به عنوان زن می­رود، برخوردار شوند. و همچنین بسیاری از بند های این قوانین اساسی مدون شده بوسیله زنان کوبانی با حق و حقوقی که زنان و مردان در اروپا و روسیه از سالهای 1910- 1917 برای رهائی زنان با مبارزه خود بدست آوردند  از جمله: برابری زن و مرد، مشارکت زنان همتراز با مردان در تمام امور اقتصادی –سیاسی و اجتماعی، حضانت فرزندان، بیمه و خدمات بهداشتی، ازدواج و دستمزد برابر و حق رای برابر در تمام تصمیم گیریها و....  مشابه و همسویی دارد.

می خواهم این نتیجه را از مبارزات زنان کوبانی بگیریم که زنان در هر دوران تاریخی و مقطعی بر علیه هر حکومت سلطه جو و نیروی متوحش و ارتجاعی مبارزه نمایند بدون ایجاد صف برابر با مردان و اعتراض به ستم جنسیت و طبقاتی خود نخواهند توانست پیروز شوند نه خواهند توانست به حق و حقوق واقعی خود دست یابند. بنابراین، زنان مبارز کوبانی علاوه بر اینکه الگوی مبارزاتی برای تمام زنان منطقه خاورمیانه و جهان شدند، بلکه این را به اثبات رساندند فقط با کسب  آزادیهای دمکراتیک که می تواند راهگشای زمینه های یک مبارزه سوسیالیستی باشد زنان خواهند توانست بر ستمی که بر آنها حاکم است خاتمه دهند.


می خواهم به مطلبی اشاره نمایم که اخیرا در سایتهای خبری " منتشر شده است بنام " تظاهرات هزاران زن اسرائیلی برای صلح با فلسطینیان" در این حرکت هزاران زن اسرائیلی در تظاهرات برای صلح با فلسطینیان شرکت کردند. در واقع جنبشی از طرف زنان اسرائیلی در اتحاد با زنان فلسطینی بر علیه سیاستهای جنایتکارانه و جنگ طلبانه اسرائیل براه افتاده است، که زنان بدرستی ابتکار عمل این حرکت را بدست گرفته اند. طرفداران این جنبش که خود را "زنان شهامت صلح را دارند" نام نهاده اند، می‌گویند پس از انتخابات پارلمانی اسرائیل باید موضوع صلح با فلسطینیان در اولویت کار سیاستمداران این کشور قرار گیرد. در واقع زنان اسرائیلی با یک مبارزه سیاسی ضد جنگ که در واقع محتوای ضد سرمایه داری را هم با خود بهمراه دارد حول این مسئله مهم متشکل شده اند تا ضمن اینکه توجه دولت فاشیست اسرائیل و سایر دولتمردان دنیا را به این مبارزه مهم جلب نمایند، و همچنین به تمام زنان دنیا می خواهند نشان دهند زمانیکه آنها به عنوان زنان اسرائیلی بدرستی در دفاع از منافع خود و همرزمان فلسطینیشان پا به میدان مبارزه سیاسی بر علیه سیاستهای جنگ افروزانه دولت اسرائیل می گذارند، نه تنها به این حرکت  و مبارزه خود باور دارند بلکه با صدای رسا به تمام زنان جهان این ندا را می دهند که به عنوان نیمی از جمعیت جهان با اتحاد و متشکل شدن می توان در مقابل زورگویان و سرکوبگران ایستاد و مبارزه نمود.

در آخر باید جمعبندی نمایم، ما زنان برای رهائی خود در همه جا باید عليه مالکيت خصوصى، بی عدالتى، نابرابرى، بهره‌کشى، تبعيض، خانواده، مذهب، تقسيم کار مبتنى بر جنسيت و تبعیضات جنسى زنانه و مردانه اعتراض نمایم و  متشکل‌ شویم و در اين راستا، دست هر مردى را که به سنگر مبارزه‌مان مى‌پيوندد، بفشاريم. شکست و سرکوب ما، آن زمان که پراکنده، منفرد و تنها هستيم، ساده‌تر و آسان تر است؛ چيزى که با تشکل و اتحاد تقريباً غيرممکن مى‌شود.
در ضمن، نبايد فراموش کنيم که ستم به زن يک شبه شکل نگرفت و يک شبه هم خاتمه نمى‌يابد.
بدین گونه، رهایی زنان بدون مبارزه پیگیر و مداوم، بدون تعرض به مناسبات سرمایه داری و لغو مالکیت خصوصی نمی­تواند متحقق شود.

 6  مارچ 2015